
در درسهای قبل متوجه شدیم که چگونه بروکرها، با اجرای سفارشات به روش A-Book یا STP، ریسک هر معامله را به طور جداگانه مدیریت میکنند.
اما اگر معاملهگری یک پوزیشن لانگ جفت ارز پوند به دلار (GBPUSD) باز کند، و معاملهگر دیگری پوزیشن شورت GBP/USD را در همان زمان یا نزدیک به آن با معاملهگر اول باز کند، چه اتفاقی میافتد؟!
در روش A-Book بروکر مجبور است برای هر معامله یک معامله مشابه با تأمینکننده نقدینگی انجام داده تا ریسک را پوشش دهد، اما چرا این معاملهها همدیگر را پوشش ندهند و ریسک را از بین نبرند؟!
در واقع، این کار را میکنند و این هم یکی از روشهای مدیریت ریسک بروکرهای فارکس است، که به آن “انتقال درونی ریسک” گفته میشود! با ترجمه اختصاصی ایران بروکر در این زمینه با ما همراه باشید.
انتقال درونی ریسک به چه معناست؟!

بروکر میتواند به جای اینکه برای هر معامله به طور جداگانه مدیریت ریسک انجام دهد، همه معاملاتی را که روی یک جفتارز مشابه انجام شدهاند را جمع کند، و مدیریت ریسک را یک جا انجام دهد.
به این فرآیند تجمیع معاملات داخلی یا Internalization گفته میشود.
مثلا، ممکن است چند مشتری جفت ارز پوند به دلار (GBPUSD) بخرند، و چند مشتری دیگر همین نماد معاملاتی را بفروشند. معاملهگران نظرات متفاوتی دارند، پس احتمالا شرایطی پیش میآید که مشتریها معاملاتی مقابل هم داشته باشند، و این معاملات مخالف با هم «تطبیق» داشته باشند یا به اصطلاح همدیگر را «آفست» کنند.
هنگامی که یک بروکر معامله یک مشتری را با مشتری دیگر تطبیق میدهد، مثل همان روش انجام معامله با تأمینکننده نقدینگی، ریسک بازار را برای خود حذف میکند!
اما از آنجایی که بروکر معاملهای با تأمینکننده نقدینگی انجام نمیدهد، اسپردی هم به تأمینکننده نقدینگی پرداخت نمیکند، و در هزینههایش صرفهجویی میشود و سود بیشتری کسب میکند.
بروکر میتواند همه پوزیشنهای لانگ و شورت GBP/ USD را گردآوری کند، و آنها همدیگر را آفست یا خنثی کنند.
به همین دلیل است که بروکرهای فارکس میخواهند مشتریان زیادی داشته باشند، چون مشتریان زیاد، انتقال درونی ریسک را برای آنها راحتتر میکند. هرچه پایگاه مشتریان بزرگتر باشد، معاملات بیشتری انجام میشود، و احتمال آفست یا جبران معاملات با یکدیگر بیشتر است.
از آنجا که معامله با تأمینکنندگان نقدینگی هزینهبردار است (به خاطر اسپرد)، این روش به بروکر اجازه میدهد در هزینههایش صرفهجویی کند و پول بیشتری به جیب بزند.
برای مثال، بروکر در دفتر معاملاتیاش میبیند در مجموع سفارش ۱۰ میلیون واحد پوزیشن لانگ GBP/ USD دارد و ۸ میلیون واحد پوزیشن شورت GBP/ USD.
۱۰ میلیون پوزیشن لانگ – ۸ میلیون پوزیشن شورت = ۲ میلیون پوزیشن لانگ خالص
این تفاوت نشان میدهد که بروکر ۲ میلیون واحد لانگ خالص GBP/ USD را دارد.
همچنین به این تفاوت «باقیمانده» نیز گفته میشود چون بعد از اینکه همه معاملات خنثی یا افست میشوند این تعداد باقی میماند.
این مقدار باقیمانده، بروکر را در معرض ریسک بازار قرار میدهد، به همین دلیل به آن «ریسک باقیمانده» گفته میشود.
بروکر حالا باید تصمیم بگیرد که چگونه این ریسک باقیمانده را مدیریت کند.
بروکر دو انتخاب دارد:
- ریسک را بپذیرد (هیچ کاری نکند)
- ریسک را منتقل کند (هجینگ)
در ادامه با چند مثال، انتقال درونی ریسک را بیشتر توضیح خواهیم داد.
مثال اول | اجرای سفارش به روش A-Book، با انتقال درونی ریسک (آفست کامل)
السا GBP/ USD را خرید میکند، و آنا همزمان همان مقدار GBP/ USD را میفروشد. این جا بروکر ترجیح میدهد ریسک بازار را به تأمینکننده نقدینگی منتقل کند.
قیمتهای تأمینکننده نقدینگی یک پیپ بیشتر است (۰.۰۰۱۱). حالا ببینیم چه تفاوتی میان سفارش A-Book و انتقال درونی ریسک هست.
اجرای سفارش به روش A-Book

اجرای سفارش با روش انتقال درونی ریسک

اگر بروکر اجرای سفارش به روش A-Book را اعمال کند، سود و ضرر بروکر در مقابل تأمینکننده نقدینگی برابر است با:
(1.2007 − 1.2010) × 1,000,000 = -300 دلار
اما حالا که دو معامله همزمان انجام شده است، اگر بروکر از روش A-Book استفاده نمیکرد، و با تأمینکننده نقدینگی معاملهای انجام نمیداد، هزینهاش کمتر میشد.
ریسک اولیه برای بروکری که مدل انتقال درونی ریسک را اجرا میکند، زمانی رخ میدهد که پوزیشنها به طور کامل نتوانند همدیگر را پوشش دهند و خنثی کنند، و بروکر در معرض تغییرات قیمت قرار بگیرد و منجر به ضرر بروکر شود.
اگر سفارشهای مشتریهای بروکر به گونهای باشد که بتوانند یکدیگر را تا حدی و نه کامل، خنثی کنند، در این صورت پوزیشنهای کمی برای بروکر باقی میماند که او را در معرض ریسک بازار قرار میدهد.
به این ریسک، «ریسک باقیمانده» گفته میشود.
بروکر ریسک باقیمانده را به دو روش میتواند مدیریت کند:
- بروکر میتواند با انجام یک معامله پوششی با تأمینکننده نقدینگی، این ریسک را انتقال دهد.
- بروکر میتواند خودش این ریسک را بپذیرد و خودش طرف معامله مشتری شود.
مثال دوم: اجرای سفارش به روش A-Book با خنثیسازی و انتقال درونی ریسک به طور همزمان
حالا ببینیم تفاوت اجرای A-Book به روش انتقال درونی ریسک، و به دنبال آن انجام یک معامله هجینگ توسط بروکر چیست:
اجرای سفارش به روش A-Book

سفارش خنثیساز + انتقال درونی ریسک

اگر بروکر از روش A-Book استفاده کند، سود و ضررش در مقابل تأمینکننده نقدینگی یکسان خواهد بود:
(۱.۲۰۰۸ – ۱.۲۰۰۹) * ۱،۰۰۰،۰۰۰ = -۱۰۰ USD
اما بروکر به معامله A-Book السا نیازی نداشت، چون با معامله اریک جبران میشد.
بنابراین اگر بروکر همه پوزیشنهای GBP/ USD را داخلیسازی یا تجمیع کرده بود، نیازی به هج کردن معامله السا نداشت، و هزینه اسپردی را که به تأمینکننده نقدنیگی پرداخت کرده بود، برای خود نگه میداشت.
حتی بعد از انتقال درونی ریسک، پوزیشن شورت ۲،۰۰۰،۰۰۰ GBP/USD برای بروکر باقی میماند.
همان طور که میبینید بروکر این ریسک باقیمانده را با تأمینکننده نقدینگی پوشش داد.
اگر تعداد معاملات برای خنثی کردن یکدیگر کافی باشد، انتقال درونی ریسک تا حد زیادی میتواند برای بروکر سودآور باشد.
با این وجود، اگر پوزیشنهایی که باقی میمانند را نتوان با پوزیشنهای دیگر جبرانشان کرد، این ریسک باقیمانده، بروکر را در معرض ریسک بازار قرار میدهد، مشابه ریسکی که در روش B-Book بود.
وقتی بروکرها معاملات را داخلیسازی میکنند، یک روند رایج این است که:
- اول، پوزیشن مشتریها را با یکدیگر خنثی میکنند
- دوم، ریسک باقیمانده را تجمیع میکنند و بر اساس «قیمت میانگین وزنی حجمی» یا «VWAP»، یک معامله دیگر با تأمینکننده نقدینگی انجام میدهند.

همان طور که در مثال بالا میبینید، معامله السا با روش انتقال درونی ریسک، با معامله آنا خنثی میشود.
السا ۱۰۰،۰۰۰ GBP/ USD خرید، و آنا ۱۰۰،۰۰۰ GBP/ USD فروخت، بنابراین ریسک بروکر صفر شد.
اما بعد از آن، سه معاملهگر دیگر (یعنی اریک، یاسمین و لوئیس) GBP/ USD را با مقدارهای متفاوت خرید کردند.
با توجه به اینکه که هیچ مشتری دیگری پوزیشن فروش ندارد، بروکر باید ریسک را پوشش دهد.
بروکر به جای اینکه هر معامله را به صورت جداگانه پوشش دهد، سه معامله را تجمیع میکند، و تنها یک معامله پوششی با تأمینکننده نقدینگی خود و بر اساس قیمت میانگین حجمی وزنی (VWAP) ۱.۲۵۱۱ انجام میدهد.
در جدول زیر نحوه محاسبه قیمت میانگین حجمی وزنی (VWAP) را میبینید:
معامله گر | حجم | قیمت | حجم مفهومی |
---|---|---|---|
اریک | ۲۰۰،۰۰۰ | ۱.۲۵۰۸ | ۲۵۰،۱۶۰ |
یاسمین | ۳۰۰،۰۰۰ | ۱.۲۵۱۰ | ۳۷۵،۳۰۰ |
لوئیس | ۵۰۰،۰۰۰ | ۱.۲۵۱۲ | ۶۲۵،۶۰۰ |
۱،۰۰۰،۰۰۰ | ۱،۲۵۱،۰۶۰ |
VWAP = ارزش مفهومی کل / حجم کل
VWAP = ۱،۲۵۱،۰۶۰ / ۱،۰۰۰،۰۰۰
VWAP = ۱.۲۵۱۱
جمع کردن سفارشات مشتریان در بروکرهای فارکس
تجمیع معاملات چند مشتری، یک روش رایج برای بروکرهای فارکس است، چون معامله با بیشتر تأمینکنندگان نقدینگی به حداقل سایز معامله نیاز دارد که معمولا حداقل ۱ لات استاندارد یا افزایش ۱۰۰،۰۰۰ واحدی است.
بنابراین اگر مشتریهای یک بروکر پوزیشنهایی کوچکتر از ۱۰۰،۰۰۰ واحد باز کنند، بروکر باید منتظر بماند تا مشتریان دیگری هم پوزیشنهایی باز کنند، و بعد بتواند ریسک معاملات مختلف را دستهبندی کند.
یکی دیگر از دلایلی که یک بروکر ممکن است سفارشها را تجمیع کند این است که، زمان لازم برای دریافت همه هجها با تأمینکنندگان نقدینگی را کاهش میدهد.
برای مثال، اگر بروکر از اجرای سفارش به روش STP استفاده کند، اجرای سفارش زیاد ولی کوچک همزمان، به تأمینکننده نقدینگی این سیگنال را میدهد که این الگو ممکن است ادامه پیدا کند.
اگر تعداد سفارشهای خرید بیشتر از فروش شود، ممکن است قیمت تحتالشعاع قرار بگیرد و قیمت درخواستی (خرید) را بیشتر از حدمعمول افزایش دهد.
و این ممکن است باعث شود سفارشهای مشتریان پر شود.
این امر به ویژه در بازارهای غیرنقدینگی یا بازارهایی که تغییرات زیاد دارند، اهمیت داشته باشد.
در جدول زیر خلاصهای از نحوه سود یک بروکر فارکس بسته به روش اجرای سفارش و نتیجه معامله را میتوانید ببینید:
معامله مشتری | نحوه اجرای سفارش توسط بروکر | نتیجه |
---|---|---|
برنده | B-Book (پذیرفتن ریسک) | سود مشتری-ضرر بروکر |
برنده | A-Book (انتقال ریسک) | سود مشتری-سود بروکر(منهای هزینه اسپرد تامین کننده نقدینگی) |
برنده | داخلیسازی (جبران ریسک یک معامله با معامله دیگر) | سود مشتری-سود بروکر(اسپرد کامل) |
بازنده | B-Book (پذیرفتن ریسک) | ضرر مشتری-سود بروکر |
بازنده | A-Book (انتقال ریسک) | ضرر مشتری-سود بروکر(منهای هزینه اسپرد تامین کننده نقدینگی) |
بازنده | داخلیسازی (جبران ریسک یک معامله با معامله دیگر) | ضرر مشتری-سود بروکر(اسپرد کامل) |