در بخش اول از این مقاله که ترجمهای از وبسایت seekingalpha است به بررسی برخی از مشکلات دیفای پرداختیم و مواردی را در این زمینه بررسی کردیم. در بخش دوم این مطلب ادامه بحث مشکلات دیفای را خواهیم داشت.
داراییهای حضانتی متمرکز
جدا از اینکه دیفای به بلاکچینهای قرارداد هوشمندی متکی است که مستعد تمرکزگرایی هستند، کاربرهای واقعی دیفای خودشان بیشتر تمایل دارند که بر نهادهای متمرکز اتکا کنند.
حجم زیادی از ارزش کل قفل شده دیفای مبتنی بر استیبلکوینهای حضانتی متمرکز و دیگر داراییهای حضانتی متمرکز است. بخش بزرگی از وامدهی و وامگیری در پروتکلهای سپردهگذاری/وامدهی نیمهمتمرکز با استیبلکوینها صورت میپذیرد، و آنها جفتهای معاملاتی معمول در صرافیهای نیمهمتمرکز هستند.
یک استیبلکوین با پشتوانه فیات، مثل USDT یا USDC، چیزی است که در آن یک صادرکننده متمرکز، داراییها را در قالب سپردهگذاری بانکی، اسناد خزانه، توافقات بازخرید، اوراق تجاری یا انواع مشابه دارایی نگهداری میکند و بدهیهایی به شکل توکن قابل معاوضه صادر میکنند که روی بلاکچین قابل معامله است. به عبارت دیگر صادرکنندگان متمرکزی وجود دارند که این وثیقه و فرایندهای بازخرید را مدیریت میکنند. با این حال این بدهیها برای دارندگان آن در حکم داراییهای دیجیتال در وجه حامل هستند، از این روی آنها میتوانند میان افراد به طور کارامد و خودکار معامله شوند و نیازی به اقدام بیشتری از سوی صادرکننده متمرکز نیست. اگرچه صادرکننده متمرکز همچنان میتواند به میل خود آدرسهای خاصی را به دلیل درخواست مجری قانون یا سواستفادههای برنامهنویسی گوناگون مسدود کند.
دیفای روی شبکه اتریوم علاوهبر وابستگی زیاد بر استیبلکوینهای حضانتی متمرکز بهطور گستردهای از رپد بیت کوین “WBTC” استفاده میکند. (رپد بیت کوین (Wrapped bitcoin) توکنی اتریومی است که به صورت یک به یک با بیت کوین پشتیبانی میشود. اصطلاح رپد (Wrapped) به معنی پیچیده شده در پوشش یا پوشانده شده است و منظور، بیت کوینی است که درون توکنی دیگر قرار گرفته و در لفافه است) رپدبیتکوین توکنی حضانتی است که بیت کوین پشتوانه آن است و میتوان آن را روی بلاکچین اتریوم مبادله یا با اهرم معامله کرد. مقدار بیت کوین حضانتی که روی اتریوم گنجانده شده است با مقدار بیت کوین حضانتی که بزرگترین صرافیهای کریپتو دارند رقابت میکند. WBTC مانند اکثر استیبلکوینها، محصولی متمرکز است که بدهیهای آن به شکل داراییهای در وجه حامل است.
بدترین اتفاقی که میتواند برای آنها روی شبکه اتریوم رخ بدهد قبلا در سولانا رخ داده است. در شبکه سولانا، توکنهایی وجود داشتند که رپدبیتکوین و رپداتریوم بودند و آن داراییها را میشد در اکوسیستم سولانا مبادله یا با اهرم معامله کرد. اما مشکل اینجا بود که صادرکننده آنها FTX بود و اکنون FTX ورشکسته شده است درنتیجه آن داراییها وابستگی قیمت خود را به بیت کوین یا اتریوم از دست دادند و تقریبا تمام ارزششان به باد رفت.
اقداماتی برای استیبل کوین های مصنوعی
برخی از توسعهدهندگان استیبل کوین تلاش کردند که این اتکا به صادرکنندگان و متولیان را دور بزنند. به هرحال، اگر بخش عمدهای از داراییهایی که روی پروتکلهای «امورمالی غیرمتمرکز» معامله میشوند خودشان متمرکز باشند، آن وقت آیا اطلاق «امور مالی غیرمتمرکز» بر آنها، عنوان شایستهای است؟ غیرمتمرکز بودن این سیستم دقیقا به همین دلیل است که بدهیهای یک نهاد متمرکز بدل به توکنهای در وجه حامل میشود.
برای مثال میکردائو، چند سال قبل DAI را معرفی کرد، که استیبلکوینی ترکیبی با وثیقه اتریوم بود. DAI مثل USDT یا USDC با دلار واقعی قابل بازخرید نبود بلکه با حجم وثیقه بیشازحدی از اتریوم پشتیبانی میشد و با یک الگوریتم پایدارسازی متعادل میشد و بهصورت مصنوعی هر DAI برابر با یک دلار بود.
ارزهای فیات دفترکلی با مدیریت مرکزی هستند. تلاش برای اینکه میان یک دفترکل نیمه متمرکز ( مثلا یک پروتکل استیبلکوین با پشتوانه رمزارز) با یک دفتر کل متمرکز و با مدیریتی فعالانه (مثل فدرال رزرو) وابستگی قیمتی ایجاد کنیم همواره با خطرات و محدویتهای گوناگونی مواجه است. در این مورد، استفاده از یک دارایی متزلزل بهعنوان وثیقه به این معنی است که احتمال نقدشدن (لیکویید) ناگهانی آن وثیقه وجود دارد. نقدشدن ناگهانی احتمالا در دورههای پرتلاطم بازار اتفاق میافتند که منجر به ازدحام زنجیره و کارمزد بسیار بالای تراکنشها میشود زیرا تعداد زیادی افراد همزمان پا به فرار میگذارند و برای اینکه شبکه بهدرستی کار کند یکباره جرقه حجم عظیمی از نقدشوندگی میخورد.
در خلال سقوط بازار جهانی بهخاطر همهگیری کرونا و توقف اقتصادهای گوناگون در مارس 2020، قیمت اتریوم سقوط کرد. در این وضعیت استثنایی، میکردائو برخلاف انتظار به افزودن استیبلکوینهای USDC متمرکز با پشتوانه فیات بهعنوان یکی از وثیقههای DAIرای داد. این کار به خاطر این بود که یک استیبلکوین با پشتوانه رمزارز (که اساسا تلاشی است برای اینکه با یک دارایی کمنوسان یک دارایی پرنوسان را حمایت کرد) ذاتا یا متزلزل است یا سرمایهای ناکارامد. از آن زمان، USDC حجم بسیار عظیمی از وثیقه DAI را به خود اختصاص داد. در صورتیکه دولت بخواهد، میتواند وثیقه DAI را مسدود کند و اصلا در هر زمانی به فعالیت این پروژه پایان بدهد.
برای اینکه احتمال نقدشدن ضعیف شود، یک استیبلکوین با پشتوانه رمزارز به درصدبالایی از وثیقههای بیش از حد نیاز دارد. به زبان ساده، اگر شما میخواهید استیبلکوینی حتی با سقوط 75 درصدی، وثیقهاش نقد نشود، پس وثیقههای شما برای آن استیبلکوین باید نسبت 4 به 1 داشته باشد. اگر میخواهید این استیبلکوین حتی با سقوط 90 درصدی وثیقهاش از نقدشدن اجتناب کند، پس شما نیاز دارید که نسبت وثیقه به استیبلکوین 10 به 1 باشد.
این کار اگر به این صورت انجام بپذیرد باعث ناکارآمدی سرمایه زیادی میشود، بنابراین اغلب پروتکلها، این سطوح را دور میزنند و بر سازوکارهای مشوقی تکیه میکنند که باعث میشود بخش اعظمی از وثیقه در صورت نیاز از جامعهشان دریافت شود تا اینکه آن را همیشه پیش خود نگه دارند.
نحوه کار استیبل کوین های LUSD و RBTC
مثلا، استیبلکوینهایی با پشتوانه رمزارزهای نوظهور مانند لیکوییتی و زیرو قصد دارند از طریق مکانیسمهای تشویقی پشتوانه رمزارز صددرصدی داشته باشند. لیکویتی “LUSD” با وثیقه اتریوم پشتیبانی میشود و زیرو که فورکی از آن روی زنجیره جانبی RSK بیتکوین است با وثیقه RBTC پشتیبانی میشود.
نحوه کار زیرو بدین شکل است که استیبلکوینهای مصنوعی ZUSD هنگامی خلق میشوند که فرد RBTC را در قرارداد هوشمند بهعنوان وثیقه سپردهگذاری کند و بر اساس آن وثیقه، ZUSD را بهعنوان وام دریافت میکند. اگر آنها وثیقه را نقد کنند، RBTC را ازدست میدهند اما ZUSD را حفظ میکنند. روی هم رفته این سیستم به سمت وثیقهگذاری 1.5 برابر یا بالاتر رفته است هرچند وامهای فردی میتوانند وثیقهای با نسبت 1.1 برابر داشته باشند.
اگر این سیستم در کلیتش به سطوح منفی 1.5 برابر وثیقه برسد، وامهای زیر سطح 1.5 برابر وثیقه نقد میشوند و سازوکارهای تشویقی برای استقراض تغییر میکنند تا سطوح بالاتری از وثیقهگذاری ایجاد شود. از همه مهمتر، استخر توازنی وجود دارد که دارندگان ZUSD را به سپردهگذاری و حمایت از وامدهی تشویق میکند. اگر وامها نقد شوند، این سپردهگذارن ZUSD، وجوه خودشان را به RBTC، با قیمتی پایینتر از ارزش بازار RBTC، تبدیل میکنند. شبیه به اتفاقی که در بازار آپشن میافتد بدین شکل که آپشن خرید، فروخته میشود برای اینکه RBTC با تخفیف خریده شود، زیرا بسیاری از این مشارکتکنندگان نسبت به RBTCخوشبین هستند. بنابراین، این سیستم، مازاد ZUSD شناور در بازار را به برگشت و سوزانده شدن در صرافی تشویق میکند تا دارندگان ZUS، RBTC دریافت کنند و احتمال اینکه ارزش دلاری ZUSD کاملا با ارزش دلاری بالاتر RBTC حمایت نشود، کم شود.
این مکانیزمهای تشویقی جالب هستند. LUSD که قدمتی بیشتر از ZUSD دارد (در واقع ZUSD متکی به آن است) توانسته است وابستگی دلاریاش را در بازار نزولی 2021 و 2022 حفظ کند، آنگاه که قمیت اتریوم (که وثیقه LUSD است) حدود 80 درصد از قلهاش نزول کرد. یادداشتی در می2022 تحلیل کرده است که چطور لیکویتی حین سقوط ناگهانی اتریوم، به لطف اوراکلهای دقیق و کارامدی استخر توازن توانست خود را سرپا نگه دارد. اما رویهمرفته قدمت لیکویتی کمتر از دو سال است و در مقایسه با استیبلکوینهای با پشتوانه فیات مانند USDT و USDCبسیار ناچیز است. بنابراین دیفای در کل، هنوز به طور باورنکردنی به داراییهای حضانتی متکی است.
من، اگر اتفاق غیر منتظرهای نیفتد، بیت کوین را وثیقه بهتری از اتریوم میدانم، و طبیعتا دیفای روی شبکه بیت کوین را ترجیح میدهم، حداقل تا آنجایی که به دیفای علاقه داشته باشم. برنامهای ندارم که هیچکدام از بیت کوینهایم را رهن بگذارم، و دوست دارم دلارهای بانکی، بازارهای پولی و اوراق قرضه خودم را تا آنجا که به دلار قابل نقد است، نگه دارم. پس در این بحث، من مخاطبِ هدف خوبی نیستم.
دارندگان ثابت قدم LUSD وZUSD باید اعتماد کنند، اولا به اینکه قراردادهای هوشمند اصلی در آینده نزدیک مورد سواستفاده قرار نمیگیرد، دوما به اینکه مکانیسمهای تشویقی، اعتبار وثیقهها را در تمام شرایط بازار تا آینده نزدیک حفظ خواهند کرد، سوما به اینکه اوراکلهای قیمت طوری بازی نمیکنند که ثبات از بین برود، چهارم اینکه حاکمیت قرارداد هوشمند ناهمسو با کاربران نیست یا بهطور دیگری آنها را تسخیر نکرده است.
اوراکلهای متمرکز
گره زدن داراییهای دیجیتال به اطلاعات جهان واقعی نیاز به یک اوراکل متمرکز یا حدنصابی از چند اوراکل متمرکز دارد تا تفاسیر اوراکلها را گسترش دهد. یک اوراکل منبع اطلاعاتی است که قرارد هوشمند برای اجرای عملکردش به آن نیاز دارد.
مثلا، گره زدن رمزارز به دلار به این معنی است که قرارداد هوشمند باید بداند قیمت دلاری آن رمزارز چقدر است، یعنی آن به اطلاعات یک صرافی نیاز دارد.
به همین ترتیب، گره زدن یک قرارداد هوشمند شرطبندی ورزشی به منبع حقیقی خارجی نیاز دارد که اطلاعات ورزشی را از جهان خارج جمعآوری کند تا قرارداد هوشمند بتواند به برندگان سود را اهدا کند.
به هرحال این اتکا به یک یا چند اوراکل دلیل دیگری بر تمرکزگرایی است. چه کسانی این اوراکل یا اوراکلها را اداره میکنند؟ دستکاری یک اوراکل یا مجموعهای از اوراکل و سواستفاده از آنها چقدر سخت است؟
فعالیتهای حاکمیتی متمرکز
بسیاری از پروتکلهای وامدهنده/سپردهگذاری و پروتکلهای صرافی، رابط کاربری برپایه وب متمرکز دارند، و شرکتهای متمرکز از آنها پشتیبانی میکنند. فناوری بنیادی آنها شاید منبع باز و بدون آنها قابل دسترسی باشد (نیاز به این دارد که کاربر یک نود را اجرا کند یا در غیر این صورت خودش کارهای بسیار فنی انجام دهد) اما برای اغلب کاربران، رابط کاربری برپایه وب، نحوه دسترسی آنها به این خدمات است.
سوابقی وجود دارد که نشان میدهد برخی از این شرکتها و رابطهای کاربری متمرکز توکنهای خاصی را از فضای معاملاتی یا اهرمی خودشان حذف کردند، آنها این کار را یا به خواست دولت یا در اقدامی پیشگیرانه برای جلوگیری از نقض قوانین اوراق بهادار انجام دادند.
بسیاری از این سیستمها بیش از آنچه وانمود میکنند، مدیریت متمرکزی دارند. مثلا، همانطور که جیمسون لوپ اوایل این ماه اشاره کرد، یک پروتکل دیفای به نام Serum که روی بلاکچین سولانا است، خودش را در بیوی توییتر و جاهای دیگر کاملا غیرمتمرکز تبلیغ کرده است، اما اکنون توییتی درست زیر بیویاش سنجاق شده که نشان میدهد دلیل از کار افتادنش، کنترل متمرکز بوده است.
تصویر زیر بیوی توییتر Serum است.
(منبع اصلی این تصویر در اینجا قرار دارد و این تصویر توسط ایران بروکر ترجمه شده است.)
چطور چیزی میتواند «کاملا غیرمتمرکز» تلقی شود، در صورتیکه اختیار بهروزرسانی آن به دست یک نهاد متمرکز است؟
بسیاری از این پروتکلها در پاسخ به این پرسش میگویند که ما با استفاده از توکنهای حاکمیتی، کنترل متمرکز خدمات را از بین میبریم. این توکنها که یا با عرضه اولیه یک کوین یا بهوسیله ایردراپ به دست کاربران میرسد، میتوانند توزیع شوند و زمینه را برای رای به اقدامات حاکمیتی گوناگون که مرتبط با عملکرد این سرویس هستند، فراهم کنند. علاوه بر این همین توکنها شاید از سودی که با این پروتکل خلق میشود، سهم ببرند.
هرچند این طرح روی کاغذ جذاب است اما چندین مشکل دارد.
اول اینکه، مثل اکثر چیزهای دیگر در کریپتو، بخش عمده این توکنهای حاکمیتی در اختیار نهنگها است.
یعنی اینکه چند نهاد ثروتمند محدود از قدرت زیادی بهرهمند هستند.
دوم اینکه، مشارکت رایدهندگان کم است و همین باعث میشود که گروههای بسیار فعال عملا کنترل بیشتری بر حاکمیت پروتکل داشته باشند.
سوم اینکه، بهخاطر به کارگیری نام مستعار، این مدلهای حاکمیتی نسبت به دموکراسیهای دنیای واقعی راحتتر قابل بازی هستند. رای دادن به ازای هزینه کردن باعث میشود که نهادهایی به طور مخفیانه سهم بیشتری از حاکمیت را نسبت به آنچه بازار درک میکند، به دست اورند و مشکلات دیگری که اجرای آن را به شکلی غیرمتمرکز سخت میکند.
ویتالیک بوترین، یکی از بنیانگذاران اتریوم، اخیرا مشکلات اقتصادی مرتبط با توکنهای حاکمیتی را بیان کرده است و من با او موافقم:
البته، سودهای مکرر شاید بتواند از ارزش این توکن حمایت کند (مثلا یک اوراق بهادار به شکل دیجیتال) اما حاکمیت بهتنهایی دلیلی کافی برای اینکه یک توکن ارزش خود را حفظ کند، نیست. آنها صرفنظر از اینکه سودسازی میکنند یا خیر، عملا بیشتر بهصورت متمرکز نگهداری و کنترل میشوند.
رویهم رفته، به احتمال زیاد پروتکلهای دیفای در طی زمان با بازرسی و قانونگذاری بیشتری مواجه خواهند شد. و چون آنها سطوح حمله متمرکز زیادی دارند، برای قانونگذران سخت نخواهد بود که آنها را مهار کنند، کاربردهایشان را کاهش دهند و قابلیت ردیابیشان را افزایش دهند.
وقتی سراغ اکوسیستم دیفای میرویم، درمییابیم که نودهای بلاکچین آنها اساسا روی ارائهدهندههای ابری اجرا میشوند، حجم عمده ارزش قفل شدهشان شدیدا به نهادهای نگهبان متمرکز وابسته است، و کاربران غالبا از طریق رابطهای متمرکز وب که توسط شرکتهای متمرکز اداره میشوند، با اکوسیستم تعامل میکنند.
دیفای مسیر ورودی گلوگاه فیات را حل نمیکند.
یکی از انتقادات فعالین حوزه دیفای به بیت کوین این است که بیت کوین بهشدت بر بروکرها و صرافیهای متمرکز وابسته است. بخش عظیمی از خرید و فروشهای بیت کوین در صرافیهای متمرکز یا بهوسیله بروکرهای متمرکز صورت میپذیرد.
بسیاری از آنها میگویند: « دقیقا به همین دلیل است که به دیفای نیاز داریم»
اما، ما نیاز داریم که به لحاظ مفهومی این دو مرحله را متمایز کنیم:
- معامله و خریدوفروش پس از مسیر ورودی
- کارایی و فرایند عینی مسیر ورودی
اگر شما بخواهید در دیفای معامله کنید، از کجا شروع میکنید؟ آیا سرمایه شما بهطور جادویی از هوا وارد اکوسیستم دیفای میشود؟ خیر. ابتدا شما به یک صرافی مانند کوینبیس یا کراکن مراجعه میکنید که مسیر ورودی فیات است و پولتان را از بانک به این صرافی انتقال میدهید. یا اینکه به دیگر درگاههای پرداخت متمرکز مراجعه میکنید. آنگاه شما میتوانید رمزارزهای گوناگونی را بخرید و آن داراییهای دیجیتال را به محیط دیفای انتقال دهید. در آنجا میتوانید آن داراییهای دیجیتال را بهوسیله قراردهای هوشمند گوناگون معامله کنید یا در رهن بگذارید.
پس دیفای، گلوگاه صرافیهای متمرکز یا شبکههای بانکی متمرکز، که مسیر ورودی فیات هستند، را از بین نمیبرد. دیفای صرفا محیطی است که در آن قراردادهای هوشمند برای معامله و سپردهگذاری دارایی دیجیتال بعد از مسیرورودی اجرا میشوند.
اما واقعا چه تعداد افراد به این صورت دارایی دیجیتال را معامله یا رهنگذاری میکنند؟ اینها خدمات بانکی نیستند؛ اینها خدماتی هستند که عمدتا به کار سفته بازها میآید.
از سوی دیگر، شبکه بیت کوین گلوگاه ورودی مشابهای دارد. شما پولی را به صرافی یا بروکر انتقال میدهید، بیت کوین میخرید، و آنگاه میتوانید بیت کوینتان را از صرافی یا بروکر برداشت کنید. از این لحاظ، شما به لحاظ مالی «خودمختار» هستید یعنی شما میتوانید بیت کوینتان را خودتان نگهداری کنید و از این شبکه غیرمتمرکز برای انتقال و دریافت بیت کوین بهصورت جهانی و بدون نیاز به مجوز استفاده کنید. اضافه بر این، خدمات چند امضایی تضمینی وجود دارند که در صورت نیاز به وام (بهصورت فیات یا استیبلکوین) با وثیقه قراردادن بیت کوین میتوانید از آنها استفاده کنید.
تنها راه دور زدن گلوگاه ورودی، اگر قرار باشد که صرافیها برای همیشه مانع ورود سیستم بانکی شوند، خریدهای همتا به همتا است. اوایل که صرافیها وجود نداشتند افراد علاوه بر روش استخراج، به این شکل بیت کوین تهیه میکردند.
در حال حاضر افرادی که میخواهند بدون استفاده از صرافیهای متمرکز و همچنین گاهی بهصورت ناشناس بیت کوین بخرند میتوانند از روشهایی مانند Bisq، RoboSats،Hodl Hodl،Paxful و Azteco استفاده کنند. نقطه ضعف آنها این است که نقدینگی محدودی دارند؛ این نوع از خدمات صرفا مناسب خرید و فروش بیت کوین با حجمی متوسط است. به هرحال اگر صرافیهای متمرکز سیستم بانکی را کنار بزنند، تعداد و حجم سرویسهایی از این نوع احتمالا افزایش قابلتوجهی خواهد داشت.
بهعنوان یک مثال ملموس، نیجریه قریب به دو سال پیش ارتباط داراییهای دیجیتال را با سیستم بانکیاش قطع کرد. بانکهای نیجریه اجازه نمیدادند که مشتریان پول به صرافیهای رمزارز انتقال دهند. اما در عین حال، نیجریه در میان کشورهایی قرار دارد که بیشترین مقبولیت رمزارز/بیت کوین در جهان را بهازای هر فرد دارند. و بیت کوین/کریپتو در این کشور پذیرش بالاتری نسبت به ارز دیجیتال بانک مرکزی آن کشور به نام eNaira. دارد. چطور این اتفاق افتاده است؟ زیرا آنها برای تهیه بیت کوین از روشهای همتا به همتا استفاده میکنند. آنها حتی میتوانند دورکاری کنند و با برنامه نویسی و کارهای گرافیکی از مشتریان خارجی بیت کوین دریافت کنند و بدون واسطه نزد خودشان نگه دارند و از آن در پرداختهای جهانی استفاده کنند.
جوینده، یابنده است. زمانیکه بهای مصرفکننده از سال 2010 به خاطر افزایش روز افزون عرضه پول در مجموع حدود 5 برابر میشود و وقتی که مقامات با قدرتی خودسرانه حسابهای بانکی معترضان را مسدود میکنند، چنین جویندگی وجود دارد.
جذابیت اصلی بیت کوین، استفاده آسان از آن برای اموری است که از ابتدا برای آنها طراحی شده بود: نگهداری آن پیش خود و ارسال و دریافت پرداختهای بدون مجوز باچیزی که تاکنون غیرمتمرکزترین، امن ترین و غیرقابل تغییرترین دارایی دیجیتال است.
معامله و سپردهگذاری اموری هستند که دارندگان بیت کوین ممکن است آنها را انتخاب کنند، اما این انتخاب به این معنی نیست که جهان شدیدا به راههای بیشتری برای سفتهبازی روی ده هزار دارایی کریپتو نیاز دارد. علیالخصوص اینکه دیفای صرفا مربوط به بعد از ورودی فیات است و کاری با فرایند ورود فیات از سیستم بانکی ندارد.
نتیجه گیری
محیطهای دیفای در تلاشند که مشکل اساسی معامله/رهنگذاری را حل وفصل کنند اما عمدتا بر لایههایی مبتنی هستند که نسبتا متمرکز هستند.
لایه محاسباتی اصلی قرارداد هوشمند، اغلب آنطور که ادعا میشود متمرکز نیست. به این دلایل:
- انحصارگرایی اعتبارسنجها یا نظارت توسعهدهندگان، اتکا به یک چکپوینت چون که دفترکل تاریخی غیرقابل جعل ندارد، و دشواری کاربران در اجرای یک نود کامل بهخاطر اینکه به پهنای باند بالا و تجهیزات دخیرهسازی نیاز دارند.
- هر دارایی قابلمعامله مهمی که به برخی دادههای خارجی مثل قیمت وابسته باشد، نیازمند متولی یا اوراکل متمرکز یا نیمهمتمرکز است.
- حاکمیت عملا، حتی برای داراییهای دیجیتال صرف، در بیشتر موارد متمرکز است و با تعقیب آن میتوان به یک نهاد تجاری متمرکز یا گروه کوچکی از افراد رسید.
- هر حوزه ممکنی از پروتکلهای معاملاتی/رهنی واقعا غیرمتمرکز در این صنعت تنها زمانی کارایی خواهد داشت که سوداگران در آن حوزه به هر طریقی بر مشکل گلوگاه فیات غلبه کرده باشند؛ دیفای این مشکل را حل نکرده است.