تمرکززدایی چقدر مهم است؟ در بخش اول و دوم این مطلب به بررسی مشکلاتی که تمرکزگرایی ایجاد میکند پرداختیم. این بخش، قسمت پایانی این سری مقالات است که از این منبع ترجمه شده و برای اولین بار در ایران بروکر منتشر میشود.
در بازارهای صعودی، و هنگامی که سختگیریهای نظارتی وجود ندارد، جزییات فنی محلی از اعراب ندارند.
وال استریت واقعا براساس نگاهی فنی، دیفای را دوست دارد زیرا در مجموع آنها با معامله با اهرم، مدیریت سرمایه، مبادله و کسب سود از بازار نزولی آشنا هستند و حقیقتا آنچنان نگرانی راجعبه تمرکززدایی یا جزییات فنی ندارند.
اما برای سایپرپانکها، حامیان پول معتبر، آنهایی که به تغییرناپذیری و ضمانتهای عرضه پول در یک افق سرمایهگذاری بلندمدت اهمیت میدهند و آنهایی که به قوانین اوراق بهادار اهمیت میدهند، تمرکززدایی مهم است.
یک بلاک چین، علیالخصوص از نوع واقعا غیرمتمرکز آن، پایگاه دادهای کوچک و فشرده است که هزاران یا میلیونها نهاد در سراسر جهان میتوانند آن را در دستگاههای محلی خود ذخیره کنند و با استفاده از مجموعه قواعد مشخصی آن را مرتبا به روزرسانی کنند.
تفاوتهای پایگاه داده متمرکز و غیرمتمرکز
یک پایگاه داده کاملا متمرکز محدودیتهای کمتری دارد زیرا نیازی به کوچک شدن یا فشرده بودن ندارد. یک ارائهدهنده خدمات بزرگ میتواند پایگاه داده بسیار عظیمی در یک مزرعهسرور داشته باشد، و این امر میتواند فعالیتهای آن را کارامدتر کند اما برخلاف بلاک چین، نهادهای خارج از آن نمیتوانند مستقیما محتوا و تغییرات آن را حسابرسی کنند و کنترلی روی آن ندارند.
حساب شبکه اجتماعی شما جزیی از یک پایگاه داده شرکتی است؛ این حساب میتواند پاک شود یا تغییر کند بدون اینکه نظر شما مهم باشد. شما هیچ راهی برای بررسی اینکه آنها چه اطلاعاتی از شما را در پایگاه دادهشان نگه میدارند، ندارید. این قضیه راجعبه حسابهای بانکیتان، سوسابقهتان، پرونده پزشکیتان و سرویسهای ابری که استفاده میکنید، صادق است. نهادهای شرکتی و دولتی پایگاه داده دارند و ممکن است گاهی به شما اجازه دهند که با بهطور محدود به آن پایگاه دسترسی داشته باشید. آنها کاملا متمرکز و غیرقابل حسابرسی هستند و نهادهایی که آنها را اداره میکنند بهسادگی میتوانند در آنها تغییراتی ایجاد کنند.

چیزی که باعث جذابیت و کاربرد یک پایگاه داده غیرمتمرکز میشود، پول است. پول یک دفتر کل است، مخلص کلام اینکه هرچه غیرقابل تغییر باشد، حداقل برای ذخیره بلندمدت بهتر است. خیلی خوب است که بتوانیم صرفا با حفظ یا ضبط یک عدد ارزشی را در یک دفتر کل عمومی ذخیره کنیم و همچنین بتوانیم در صورت صلاحدید آن ارزش را بهصورت بینالمللی به دیگران انتقال دهیم به طوریکه میلیونها نفر از دیگر مشارکتکنندگان از آن مطلع شوند و هیچ نهاد متمرکزی نتواند جلویش را بگیرد یا آن را تغییر دهد.
توسعهدهندگان پلتفرمهای لایه اول قرارداد هوشمند میگویند علاه بر پول، به طور بالقوه برنامههای بسیار زیادی نیز وجود دارد که میتوانند از بلاک چین منتفع شوند. سوالی که میان معاملهگران و سرمایهگذارن رمزارز پیش میآید این است که، چه برنامههایی؟ پاسخ، پرداختهای سریع (مثل استیبلکوینها) است و چیزهایی مثل واگذاری سهام، بازی و غیره.
بزرگترین چالش این طرحها این است که هرچه ویژگیهای بیشتری به بلاک چین لایه پایه اضافه کنید «فشردگی و کوچک» بودنشان را از دست میدهند و بنابراین آنها به اینکه کمتر غیرمتمرکز باشند تمایل پیدا میکنند.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا در ازای ویژگیهای زیادی که پایگاه داده ارائه میدهد طیفهای متفاوتی ازپایگاههای نیمه غیرمتمرکز وجود دارد که مردم آنها را بپذیرند؟ و آیا در درازمدت این بلاک چینهای نیمهمتمرکز از حملات، اختلاف نظرها و آزمایشهای دیگر جان سالم به در میبرند؟
این سوال را به شکل دیگری میتوان پرسید. ما با کاربرد پایگاه داده کاملا متمرکز آشنا هستیم (مثل توییتر، آمازون) همچنین با موارد کاربرد پایگاه داده کاملا غیرمتمرکز ( مثل شبکه بیت کوین) خب آیا برای پایگاه داده نیمه متمرکز و نیمه غیرمتمرکز موارد کاربردی وجود دارد؟
اگر پاسخ مثبت باشد، پس این اساسا استدلال مردفولادی[1] برای وجود بلاک چینهای قرارداد هوشمند لایه پایه مانند اتریوم، سولانا، آوالانچ، الگورند و غیره است.
این مجموعه از پایگاههای داده نیمه غیرمتمرکز فرضی با بیت کوین بهعنوان یک دارایی غیرمتمرکز تغییرناپذیر نمیتواند رقابت کند اما آیا آنها میتوانند با بیت کوین بهعنوان سیستم عامل نیمه باز برای اپهایی که از قابلیت حسابرسی نسبی یا نظارت نیمه غیرمتمرکز بهره میبرند، همزیستی کنند؟
برای مثال، اگر یک پایگاه داده تا حدی توسط یک سازمان مرکزی کنترل شود اما منبع باز باشد و طوری برنامهریزی شده باشد که بتوان مستقلا از محتوای آن نسخه پشتیبان گرفت و نودهای خارجی با کارایی بالا بتوانند هر لحظه آن را حسابرسی کنند، آیا برای چنین تعریفی بازاری میتوان یافت؟ ممکن است برای پرداختها وتسویه معاملات بورسی استفاده شود؟
درباره یک پایگاه داده فدرال چه میتوان گفت؟ یعنی پایگاه دادهای که مستلزم همکاری چندین سازمان بزرگ برای تغییر است یا مستلزم این است که به جای یک نهاد، چند نهاد بزرگ اثبات سهام کنند. آیا میتوانند ارزش بلند مدت داشته باشند؟
من پاسخی برای این سوالات ندارم. سوای اینکه با توجه به فناوری که در حال حاضر وجود دارد یا در افق کنونی میگنجد، آنها آشکارا برای پولهای جهانی واقعا غیرمتمرکز مانند شبکه بیت کوین مناسب نیستند. انها شاید برای بازی، سیستمهای پرداخت مجاز، معامله و این قسم چیزها مفید باشند اما زمان نشان خواهد که آیا آنها میتوانند پس از مرحله سرمایهگذاری خطرپذیر و مرحله آربیتراژ قانونی که اکنون در آن هستند، زنده بمانند.
روی هم رفته، درصورتی که قانونگذارن موافق باشند احتمال میدهم که برخی از آنها مدتی طولانی پابرجا بمانند بهعنوان فناوری اطلاعات یا سهام خدمات مالی که آزمون هاوی را پشت سرگذاشه است و از این رو اوراق بهادار هستند.
شایان ذکر است قراردادهای هوشمند میتوانند بهعنوان لایههای فوقانی بیت کوین، یعنی راهکارهای لایه دوم آن وجود داشته باشند. در واقع آنها قبلا هم وجود داشتهاند اما لایههای حاکم نبودند. لایههای حاکم نسخههایی هستند که در حال حاضر بهتنهایی بهعنوان راهحلهای لایه یک وجود دارند مانند اتریوم، سولانا و رقبای گوناگونشان.
کاربریهای قرارداد هوشمند
تا به امروز، امورمالی غیرمتمرکز “DeFi” و توکنهای غیرقابل معاوضه «NFT» دو برنامه معروف قرارداد هوشمند بودند، صرفنظر از ذخیره و انتقال ارزش آنها که ارزش بازار قابلتوجهی بر بلاک چینهای عمومی به دست آورده است، هردوی آنها مستلزم پیچیدگیهای بیشتری هستند و بنابراین تمایل دارند که روی بلاک چینهایی مانند اتریوم و سولانا اجرا شوند که (همانطور که در این مقاله گفته شد) در مقایسه با شبکه بیت کوین متمرکزتر هستند.

دسته سومی نیز وجود دارد، سازمانهای خودگردان غیرمتمرکز یا “DAOs” که در ماههای اخیر خبرهای زیادی از آنها به گوش میرسد، با اینکه هنوز در مقیاس مالی دیفای یا ان اف تی نیستند. اما بحث راجعبه آنها را به مقالهای دیگر واگذار میکنم.
دیفای شامل صرافیهای غیرمتمرکز است که کاربران در آنها میتوانند توکنهای مختلف را بین خود مبادله کنند و شامل پلتفرمهای غیرمتمرکز برای استفاده از توکنها است به این معنی که کاربران میتوانند با وام دادن کسب سود کنند یا سود وامهای خود را بپردازند. مدیریت بسیاری از آنها با شرکتهای خودگردان است ( مثل یونیسواپ و کامپاند که هر دو، شرکتهای متمرکز حامی سرمایه گذاریهای خطرپذیر هستند)، اما آنها واجد کد منبع بازی هستند که کاربران حرفهای بدون آنکه به درگاه شرکتها وصل شوند میتوانند آنها را هدایت کنند البته مادامیکه بلاک چین زیربنایی آنها به خطر نیافتد. (همانطور که قبلا بحث شد، بلاک چینهای متمرکز در معرض حملات هستند بنابراین آنها به درجات مختلفی قابل تغییر هستند.)
سفته بازی در NFTها
انافتیها شامل چیزهایی مثل دیجیتال آرت، آیتمهای منحصربه فرد بازی، یا بلیط دیجیتالی سینما هستند که بهعنوان فقراتی منحصربهفرد در یک بلاک چین وجود دارند. هر دسته از آنها تفاوت ظریفی در عملکردشان دارند. مثلا،آثار هنر دیجیتال، واقعا روی بلاک چین وجود ندارد بلکه نشانگری روی بلاک چین دارد که شما را به جایی که آن عکس ذخیره شده پیوند میدهد. این نشانگر مثل داشتن رسید امضا شده از سوی هنرمند صاحب عکس است. آیتمهای منحصربهفرد بازی میتواند شامل حیوانات خانگی مجازی، آیتمهای درون بازی، قلمرو یا امتیاز درون بازی باشد. آنها را میتوان به بازیکنان دیگر فروخت یا حتی از بازی حذف کرد و به بازی دیگری که آنها را میپذیرد، انتقال داد.

انتقادی که به این برنامههای کاربردی وارد شده است این است که عمدتا حول محور سفته بازی میچرخند. در ادامه توضیح دیفای را که در مقاله ژانویه 2021 راجع به اتریوم نوشتم آوردم:
«یکی از نگرانیهای من، وقتی عمدهترین موارد کاربرد برنامههای متمرکز را بررسی میکنم این است که شمار زیادی از آنها چرخهای و سفتهبازی هستند.
اتریوم به طور گستردهای برای مبادلات غیرمتمرکز توکنهای دیجیتال، استیبلکوینهای دیجیتالی که در حکم واحد محاسبه نقدینگی برای معاملات توکنهای رمزارز است و همچنین برای وام دهی و کسب سود از توکنهای دیجیتال استفاده میشود. به درجات کمتری از آن برای روشهای بازی وار معامله یا کسب توکنهای دیجیتال مختلف نیز استفاده شده است.
بنابراین اتریوم سیستم عامل بزرگی است که از توکنهای دیجیتال پشتیبانی میکند.
یک سیستم بانکی سالم در جهان واقعی به افرادی متکی است که در آنجا سپردهگذاری میکنند و بانکها، در جهان واقعی وامهایی را برای تامین مسکن و تامین کسب و کار اعطا میکنند تا سود خلق کنند.
در نقطه مقابل، سیستم بانکداری که مبتنی بر سفتهبازی است شامل دستهای از بانکها میشود که پول سپرده را دریافت میکنند و آنگاه آن را به سفتهبازان در بازار سهام نزدیک و ارائهدهندگان فناوری که این کار را تسهیل میکنند، وام میدهند سپس آنچه به دست سفتهبازان معامله میشود عمدتا برگه سهام آن بانکها و سهام آن شرکتهای فناوری و سهام آن بازار بورس است که منجر به تشکیل دستهای از سفتهبازان بزرگ و چرخهای میشود. بزرگترین مورد کاربردی اتریوم، نسخهای غیرمتمرکز از همان سیستم مبتی بر سفتهبازی چرخهای است.»
دادهها نشان میدهند که از زمان نگارش مقاله فوق، این مسئله حتی شدیدتر هم شده است. بر طبق تحلیل چینلیست، دیفای تقریبا کاملا بدل به محیطی معاملاتی/اهرمی/آربیتراژی برای معاملهگران سازمانی و نهنگهای حرفهای شده است که معاملهگران خرد به طور قابل توجهی در آن غایب هستند:

این مسئله درباره انافتیها هم صادق است. مثلا سفته بازی زیادی باعث افزایش قیمت مجموعه کریپتوپانکها شده است.
مشکل اساسی این قبیل از مجموعههای انافتی این است که به آسانی دستکاری میشوند زیرا هریک از آنها قیمت واحدی دارند و تعیین تقاضای واقعی را دشوار میکنند. دو روش کلاهبرداری آسان با این دارایی میتواند رخ بدهد که با داراییهای نقدی قابل تعوض انجام نمیپذیرند.
اولین کلاهبرداری این است که قیمت دارایی را بالا ببرند تا به خریداران القا شود که قیمت واقعی است و آن را خریداری کنند. به عبارت دیگر این کار دستکاری بازار است. مثلا، یک کاربر میتواند پنج آدرس مختلف اتریوم را راهاندازی کند و یک انافتی را بین این پنج ادرس با افزایش قیمت مداوم معامله کند. ناظر بیرونی نمیداند که تمام این پنج ادرس متعلق به همان شخص است و اینکه آن معاملهها واقعا صوری هستند. این کار فقط با دارایی غیرقابل تعویض امکانپذیر است، شما قیمت یک بیت کوین یا اتریوم فردی را نمیتوانید دستکاری کنید، فقط میتوانید چیزهای منحصر به فردی مثل کرپیتوپانک #9998 را دستکاری کنید. بنابراین، با توجه به قیمتهای صوری بالا، برخی افراد میخواهند به سرعت عمل کنند و انافتی بخرند، بنابراین کسی که بین کیفهای پول خود معامله میکرد، در نهایت آن دارایی را با قیمت بالاتری به آن تازهوارد ناآگاه میفروشد و وقتی آن تازهوارد میخواهد دارایی خود را بفروشد، نمیتواند خریدار دیگری پیدا کند که واقعا حاضر به پرداخت آن قیمت باشد. تازهواردها نمیدانند که بسیاری از تراکنشهای پرداختی همراه با افزایش قیمت صرفا دستکاری قیمت بوده است.
کلاهبرداری دوم ایجاد زیان بزرگ برای کاهش بدهیهای مالیاتی به شکلی متقلبانه است. بازهم، شما کیفپولهای متعددی ایجاد میکنید. یکی از آنها را به نام واقعی خودتان پیوند میدهید و الباقی را ناشناس میگذارید. با حساب ناشناس که صاحب آن هستند یک انافتی با قیمت 200هزار دلار میخرید و آن را به حساب ناشناس دیگرتان به قمیت 250 هزار دلار میفروشید سپس آن انافاتی را به حسابی که به نام واقعیتان است به قیمت 500هزار دلار میفروشید. آنگاه با حساب واقعیتان آن را به دیگر حساب ناشناستان به قیمت 200 هزار دلار میفروشید که منجر به 300 هزار دلار ضرر میشود. حساب ناشناس شما در اینجا ممکن است آن را به همان قیمتی که خریده بودید یعنی 200 هزار دلار بفروشد، در صورتی که بازار از وقتی شما اقدام به این حقه بازی کردید خیلی تغییر نکرده باشد. این زیان قابل قبول مالیاتی مفید است ( که البته زیانی واقعی نیست، زیرا شما مبلغ آن زیان را مخفیانه به خودتان پرداختهاید) که میتواند سود سرمایه واقعی کریپتو شما را از حوزههای معاملاتی دیگر جبران کند.
صریح بگویم، کسانی که دلشان نمیخواهد آب خنک بخورند، نباید به چنین اعمالی دست بزنند. این اتفاقات در خرید و فروش آثار هنری سنتی اتفاق افتاده است و البته همچنین میتواند بسیار سریعتر در قالب دیجیتال رخ بدهد.
البته اینطور نیست که بگویم تمام پرداختیها و رفتار قیمتی در این حوزه کلاهبرداری است. نمیدانم حجم کلاهبرداری چقدر است. خلاصه اینکه با توجه به فناوری موجود، خیلی سخت است که مشخص کنیم چند درصد معاملات کلاهبرداری و چند درصد واقعی است. افزایش روند قیمت بر اساس کلاهبرداری میتواند موقتا نقدینگی واقعی ایجاد کند و همین امر مرز میان این دو را بیشتر کدر میکند. این مشکل برای توکنهایی با سرمایه جاری عظیم رخ نمیدهد بلکه خطری بالقوه و بزرگ بر سر راه توکنهای غیرقابل معاوضه است.
یکی از مصادیق این اتفاق به اکتبر2021 برمیگردد که کرپیتوپانک #9998 با قیمت 532 میلیون فروخته شد. در نگاه اول، این بالاترین ارزش فروش آثار هنری در تمام دوران بود. با اینحال، با تحلیل بیشتر، مشخص شد که خریداران از یک پروتکل دیفای استفاده کردهاند تا با استفاده از وام آنی کلانی، این دارایی را به خودشان بفروشند. آنگاه سعی کردند آن را به قیمت یک میلیارد دلار فهرست کنند اما خب هیچکس حاضر نشد به این قیمت آن را بخرد. اینها قیمتهای جعلی بودند.
تاکنون محبوبترین برنامه ان اف تی برای سرمای گذاران خرد شاید Axie Infinity باشد که میلیونها نفر در فیلیپین و جاهای دیگر آن را بازی میکنند و برخی از معاملهگران بیرونی ارز داخل این بازی را پذیرفتند. به هرحال، اقتصاد این بازی نیز ذاتا سفتهبازی است زیرا اکثریت افراد درصورتی میتوانند از این بازی پول به دست آورند که تعداد بازیکنان جدید رو به افزایش باشد. یک بازی ویدیویی طبیعتا در جایی با رقابت و گستردگی محدودی مواجه میشود که در آن نقطه، اکثر شرکتکنندگان دیگر درامدی از این بازی کسب نمیکنند.
این روزها استدلال طرفداران این پلتفرمهای قراداد هوشمند این است که آنها در ابتدا سفتهبازی هستند اما با گذشت زمان بالغ خواهند شد و برای بسیاری از خدمات غیرسوداگرانه مرتبط با اقتصاد مجازی اشتراکی مفید واقع خواهند شد. من با این دیدگاه همدل هستم. به هرحال، سرمایهگذاران بیت کوین هم با اتهاماتی مشابه روبهرو بودند. اوایل، بیت کوین مکررا در دارک وب استفاده میشد و امروزه بسیاری از مردم در ابتدا کمی بیت کوین به نیت خرید و فروش میخرند آنگاه چیزهای زیادی راجعبه آن میآموزند سپس به آن بهعنوان یک دارایی بلند مدت نگاه میکنند که نگهداری آن بهتر از خرید و فروشاش است.
استیبلکوینها
یکی از کاربردهای کلیدی قرارداد هوشمند که به نظر من مفید است، استیبلکوینها هستند.

از نگاه کاربر، آنها به طور کلی از روشهای پرداخت با ارز فیات بهتر هستند چه در حوالههای بانکی بینالمللی چه در پرداختهای کلان داخلی. شما میتوانید پولهایی حواله کنید و ظرف چند دقیقه در هر زمان وصول شود. آنها طبیعتا با مقررات معمول دولتی دست به گریبان هستند و در موارد بسیاری بهعنوان بخشی از سیستم بانکی کنترل و نظارت میشوند. بههرحال روشن است که آنها برای پرداختهای واقعی سودمند هستند و احتمالا به طور فزایندهای در نظامهای مالی گنجانده میشوند یا به شکل ارزهای دیجیتال بانک مرکزی یا در قالب صادرکنندگان استیبلکوین خصوصی که تحت نظارت شدید هستند، گنجانده میشوند.
این صرفا بهخاطر اتوماسیون و تکنولوژی برتر است. هنگامیکه شما حواله الکترونیکی ارسال کنید، بانک باید در فرایند این تراکنش فعالانه کاری انجام دهد. انتقال وجه الکترونیکی اغلب با تاخیر یا مسدودی یا مشکلات دیگری که میان بانکها رایج است مواجه میشوند. از دید کاربر، اغلب نامشخص است که در کدام بانک مشکل بهوجود آمده است یا با چه کسی باید تماس گرفت و بنابراین در اغلب موارد حل آن چند روزی طول میکشد. استیبلکوینها برخلاف آنها هستند. ماهیت خودکار بلاک چین مجال تراکنشهای همتا به همتا که با نرم افزار مدیریت میشود را در سطح بینالمللی و با حجم زیاد پول فراهم میکند. متولیان در این فرایند منفعل هستند و کار را به فناوری میسپارند. تنها کار آنها این است که برخی از توکنهایشان را به دلایلی که خودشان مشخص میکنند، در لیست سیاه قرار میدهند.

به عبارت دیگر، استیبلکوینهای قانونی امکان یک سیستم پرداخت همتا به همتای خودکار را فراهم میکنند اما با پوششی از نظارت و سانسور بر اساس قوانین احراز هویت مشتری و مبارزه با پولشویی “KYC AML”.
بههرحال، نکته مهم این است که استیبلکوینها، پلتفرمهای آگنوستیک هستند. برای مثال، تتر از اجرای اولیه بر لایه Omni (قرمز) بیت کوین به اجرا روی اتریوم (سبز) و سپس به اجرای رو به رشد روی ترون ( آبی) تغییر مکان داده است.
آیا ترون، بلاک چین بهتری از اتریوم است؟
نه، فقط ارزانتر است. هرچه یک کاربرد اهمیتی کمتر داشته باشد مردم میخواهند ارزانتر باشد.
به عبارت دیگر استیبلکوینها بهعنوان راهحلهای پرداخت تمایل دارند که از کارمزد پایین تراکنشها استفاده بهینه کنند و از این رو به پلتفرمهای کارامد اما متمرکز تمایل پیدا میکنند. و تمامی استیبلکوینهای بزرگ که از دیفای حمایت میکنند به متولیان متمرکزی تکیه دارند.

آیا بانکها نهایتا مسیرهای پرداخت استیبلکوین سازمانی خودشان را تاسیس میکنند یا راهحلهای مشابه ای که ارزان و کارامد هستند را توصیه خواهند کرد؟ این کار اساسا همان چیزی است که فیسبوک میخواهد با NOVI و DIEM انجام دهد، از استیبل کوینها نه برای معامله کریپتو بلکه برای پرداختهای واقعی استفاده کند.
باید دید کدام پلتفرمها در بلندمدت برنده استیبلکوینها خواهند بود، اما ظاهرا آنها برای حفظ کارمزد پایین بیشتر به سمت شبکههای فدرال و متمرکز گرایش دارند. واقعیت این است که تمرکززدایی برای بسیاری از کاربران اهمیتی ندارد بلکه کارامدی و نظارت قانونی برایشان مهم است.
رقابت لایههای پایه یا رقابت لایههای دوم
اگر مشکلات جاری دیفای و انافتیها را کنار بگذاریم و فرض بگیریم که در آینده قراردادهای هوشمند بازار در دسترس[2] بسیار بزرگی داشته باشد، گذشته از سفته بازی و استیبلکوینها این سوال پیش میآید، کدام پلتفرمها برنده خواهند بود؟
در چند ماه گذشته رقابتی جذاب میان اتریوم و سولانا و آوالانچ و دیگر شبکهها بهوجود آمد. اتریوم بلاک چین قرارداد هوشمند شناخته شدهای با اثر شبکهای است اما مشکلات مهم مقیاسپذیری و کارمزد بالا دارد. ( و بنابراین، کاربران خرد را همراه خود نکرده است) و در تلاش است از اثبات کار به اثبات سهام تغییر کند. سولانا، یک بلاک چین قرارداد هوشمند نوپا است که از حمایت سرمایهگذاری خطرپذیر بهرهمند است اما به بهای تمرکز بیشتر، مقیاس پذیری قابل توجهی دارد. آوالانچ نیز راه حل پیچیدهای برای تمرکززدایی پیشنهاد کرده است. بعد از اینها الگوراند و دیگر شبکهها وجود دارند.
بنابراین، دیفای و انافتیها از اتریوم به سایر بلاک چینهای قرارداد هوشمند تسری پیدا کرده اند، بسیاری از کاربران تمایل دارند اندکی از امنیت را فدای کارمزد بسیار ارزانتر کنند.

حامیان اتریوم، اغلب سولانا را (به درستی) نقد میکنند که بسیار متمرکز است. آنها برتری اتریوم به سولانا را همین مسئله میدانند. اما این نقد اتریوم را در مخمصه میاندازد زیرا طرفداران اتریوم وقتی سولانا را بخاطر تمرکزگرایی شدیدش نقد میکنند در همان حال باید پذیرای این واقعیت باشند که اتریوم در مقایسه با بیت کوین در معرض بروز حملات متمرکز و پیچیدگی بیشتری است. به عبارت دیگر، باید نشان بدهند که تا چه حدی تمرکزگرایی نسبی و تمرکززدایی نسبی موجه است و اینکه اتریوم به در این موضوع به حد مطلوبی رسیده است.
در نتیجه، پلتفرمهای قرارداد هوشمند چون برای تصاحب بازار در نبرد هستند، در میانه « جنگ لایه 1» با یکدیگر قرار دارند.
در ضمن، شبکه بیت کوین دارای لایههایی است که امکان ساخت قرارداد هوشمند را برای خود فراهم کرده است و این لایهها بسیار پیچیده شدند. زنجیرهجانبی مستقل لیکویید بر روی شبکه بیت کوین اجرا میشود و از انافتیهای هنری، توکنهای بازی، استیبلکوینها و توکن ها میزبانی میکند. السالوادور اعلام کرد که قصد دارد یک میلیارد دلار اوراق قرضه در شبکه لیکویید منتشر کند.رستوک نیز روی شبکه بیت کوین اجرا میشود که دیفای و اتواع برنامههای مشابه را به این اکوسیستم آورده است. شبکه لایتینگ نیز میزبان نسخههای اولیه از برنامههایی است که برانتقال داده همتا به همتا تمرکز دارند.
این لایههای قرارداد هوشمند مبتنی بر بیت کوین در حال حاضر بسیار کوچکتر از اتریوم هستند. دلیل آن تا حدی بخاطر جامعه و فرهنگ بیت کوین است : بیت کوینداران بیشتر دوست دارند بیت کوین را نگه دارند تا اینکه خرید و فروش کنند، آنها مایل نیستند توکنهای دیگر را مدام معامله کنند. البته اثر شبکهای و نقدینگی نیز نقش بسزایی دارند در اینکه اتریوم اکنون پلتفرم حاکم برای معامله آلتکوینهای شبه غیرمتمرکز، معاملات اهرمی، خرید و فروش ان اف تی و بلاک چین شده است. حتی اگر به تدریج آنها به پلتفرمهای قرارداد هوشمند ارزانتری تسری یابند.
برای من مشخص نیست که نقدینگی قرارداد هوشمند تا پنج سال آینده به کجا ختم خواهد شد. آیا روی اتریوم باقی خواهد ماند؟ ایا به سمت پلتفرمهای قرارداد هوشمند متمرکزتری مانند سولانا و آوالانچ و بقیه حرکت میکند تا ما جهانی داشته باشیم که آکنده از قرارداد هوشمند چندزنجیرهای ضعیف است؟ یا سفته بازی رنگ خواهد باخت و کاربریهای بسیار مفید با مغتنم شمردن لایه پایه قدرتمند بیت کوین راه خود را در لایههای فوقانی بیت کوین خواهند یافت.
نهایتا، به میل دولتها بسته است. پلتفرمهای قرارداد هوشمند که در معرض حملات متمرکز هستند فقط با رضایت دولت میتوانند سرپا بمانند. بنابراین ادامه حیات آنها به سختگیری نظارتی یا تایید نظارتی وابسته است.
قراردادهای هوشمند در یک فضای تا حدی غیرخصمانه به سمت کالایی شدن گرایش دارند تا به جای کیفیت براساس قیمت رقابت کنند. نقدینگی به سمتی گرایش دارد که ارزان، متمرکز و با جرم بحرانی[3] کافی است. اثرات شبکهای برای نقدینگی وجود دارد اما این اثرات تا حدودی با کارمزدهای بالا که به نوعی به عنوان ضد اثرات شبکهای عمل میکنند، متوازن میشود.
در یک محیط بسیار خصمانه با سختگیری نظارتی یا حملات دیگری،فعالیت زنجیرههای که بسیار متمرکز هستند احتمالا ناممکن میشود، در عوض زنجیرههای که برای حفظ درجاتی از تمرکززدایی توان عملیاتی را قربانی میکنند تا حدودی قادر به فعالیت هستند. نقدینگی طبیعتا باید به سمت یک یا تعداد کمی از زنجیرههای سوق یابد که در این محیط قادر به فعالیت هستند.
انتظارم این است که در آینده ببینم شماری از پلتفرمهای قرارداد هوشمند به فعالیت خود در مسیرهای بیش از پیش نظارتی ادامه میدهند و برای تصاحب بازار میجنگند.
همتا به همتا بدون دیفای
اوایلی که شبکه بیت کوین ایجاد شده بود، هیچ صرافی وجود نداشت. اگر افراد میخواستند بیت کوین را خرید و فروش کنند باید سازوکارهایی شخصی ایجاد میکردند. طبیعتا جلساتی برای تسهیل این کار ترتیب داده شد و در نهایت این صنعت صرافیهای متمرکز را شکل داد.
اما اساسا این فناوری همتا به همتا است. اگر من و شما شخصا همدیگر را ببینیم، میتوانم موافقت کنم که در ازای پول یا هر کالای دیگری مقداری بیت کوین از آدرس شخصیام به آدرس شما بفرستم و ما این کار را در یک کافیشاپ میتوانیم انجام دهیم.

افرادی که دوست دارند از مبادلات متمرکز دوری کنند، فناوریهای مختلف همتا به همتای وجود دارد که این کار را در مقایسه با ملاقات حضوری آسانتر میکند. Bisq, Hodl Hodl, LocalBitcoins, و Paxful همگی راههای مختلفی هستند برای اینکه که مبادلات همتا به همتای بیت کوین صورت بپذیرد همه آنها مبادلات متفاوتی دارند اما نیازی به توکن خارجی ندارند.
برای مثال، یک پلتفرم چندامضایی تضمینی میتواند در حکم شخص ثالث مستقل به کار آید. خریدارن و فروشندگان میتوانند وارد قرارداد آنلاین چند امضایی (2 یا 3 امضا) شوند، بطوریکه فروشنده بیت کوینهایش را آنجا قرار دهد و در صورتی آزاد شوند که خریدار مبلغ آن را پرداخت کند. شخص ثالث کلید سوم این قرارداد را دارد و تضمین میدهد که بیت کوینها زمانی آزاد میشوند که هر دو طرف رضایت دهند و در صورتی که یکی از طرفین ناراضی باشد، پیش از نهایی کردن تراکنش میتواند قاضی این اختلاف باشد و مدارک آنها را بپذیرد.
نیجریه مدتی پیش معاملات رمزارزها را از سیستم بانکی خود قطع کرد، آنها معامله یا نگهداری ارزهای دیجیتال را غیرقانونی ندانستند ( اجرای این کار بسیار سخت است) اما در عوض با کاری آسانتر یعنی از هرگونه ارتباط رسمی میان کریپتو با سیستم بانکی داخلی خود ممانعت بعمل آوردند. به عبارت دیگر شما نمیتوانید به راحتی با ارزفیات نیجریه در یک صرافی رمزار بیت کوین بخرید.
برای اینکه علت این تصمیم را بفهمید، توجه کنید که نیجریه تورم دو رقمی پایداری دارد و نمیخواهد سرمایه از سیستم بانکیاش به ارز دیجیتال مطمئن تبدیل شود و شهروندانش با آن تراکنش انجام دهند،اما از طرف دیگر هم نمیخواهد با ممنوع کردن آن بیجهت جرقه در انبار باروت نارضایتی مردم بیاندازد ( زیرا رمزارز در انجا بسیار محبوب است) و تمایل دارند شهروندانشان بتوانند از خارج بیت کوین دریافت کنند. زیرا نیجریه با جمعیتی بالغ بر 200 میلیون نفر، برنامه نویسان و طراحان گرافیکی بسیار خوبی دارد و خارجیها تمایل دارند که آنها را بکاربگیرند و مزدشان را با بیت کوین پرداخت کنند.دولت نیجریه خیلی تمایل به این ندارد که منابع خود را صرف مراجعه خانه به خانه کند تا مطمئن شود مردمانش از بیت کوین استفاده نمیکنند.
اما نکته اینجاست که مردم نیجریه باید روشهای جایگزین مبادله با بیت کوین را مییافتند. علیرغم این ممنوعیت، نیجریه جایگاهی بالا در پذیرش بیت کوین دارد و در رتبه ششم جهان قرار گرفته است. آنها اغلب از معاملات همتا به همتای Paxful و LocalBitcoins برای ارسال و دریافت همتا به همتای بیت کوین استفاده میکنند. آنها برای مبادله ارزفیات با بیت کوین از گروههای تلگرامی و سایر روشهای هماهنگ کننده استفاده میکنند. آنها از پلتفرمهای بلاک چین دیفای استفاده نمیکنند. دیفای با آن کارمزد بالایش، عمدتا برای سفتهبازان سازمانی، بازیگران آربیتراژ و نهنگها مناسب است.
دیفای، تا به امروز عمدتا سفته بازی بوده است. وقتی مردمان کشورهایی که سرانه جیدیپیشان 200،300 یا 400 هزار دلار است به بیت کوین علاقمند میشوند، تن به کارمزدصددلاری شبکه اتریوم نمیدهند تا با آن با مجموعههای انافتی، معامله رمزارز یا معامله با اهرم سرگرم شوند. آنها گروههای را میسازند تا در آنها خرید و فروش همتا به همتای بیت کوین میسر شود یا به دنبال ارزانترین پلتفرمهای قرارداد هوشمند میروند.
استثنا قابل توجه این مشاهده کلی، بازی است. همانطور که قبلا گفتیم، اکساینفینتی در فیلیپین بسیار محبوب است اما بیشتر کسانی که آن را بازی میکنند به دنبال کسب درامد از این بازی هستند، اقتصاد این بازی تا زمانی سرپا خواهد ماند که بازی به رشد خود ادامه دهد. اگر وجوه بازیکنان جدید به طور مستمر به بازیکنان سابق پرداخت نشود آنگاه بازی کاربران خود را از دست خواهد داد مگر اینکه این بازی آنقدر برای برخی از بازیکنان سرگرم کننده باشد که سرمایه گذاری کلان در آن کنند و چشم به کسب درامد نداشته باشند.
پروتکل یا سیستم عامل
از زمانی که ساتوشی ناکاماتو بیت کوین را خلق کرد، تلاشهای زیادی برای بهبود طراحی آن انجام شده است. این تلاشها از سوی گروههای زیر بوده است :
_ افرادی درباره افزایش اندازه بلوک در ازای اجرای سختتر نودها بحث کردند که باعث تمرکز بیشتری میشد و کوینهای جدیدی بر اساس آن ساخته شد
ـ افرادی راجع به کاهش زمان ساخت بلاکها بحث کردند در ازای اینکه ایمنی شبکه کاسته شود و بر این اساس کوینهای جدیدی ساخته شد.
ـ افرادی تصمیم گرفتند تا قدری از قابلیت حسابرسی را برای حفظ حریم خصوصی بیشتر قربانی کنند و بر این اساس کوینهای جدیدی ساخته شد.
این کوینها حتی 5 درصد از ارزش بازار بیت کوین را نتوانستند داشته باشند. خرد بازار در خلال دورههای طولانی به این نتیجه رسیده است که اکنون به آنها بیعلاقه باشد.
در ضمن، خود شبکه بیت کوین در لایه پایه بوسیله سافتورکها به کندی به روزرسانی میشود، به این معنی که فقط سازگار با گذشته به روز رسانی میشود. و فقط هنگامی انجام میشود که روی آن اجماع قاطعی شده باشد.این به روزرسانی در لایههای دوم و زنجیرههای جانبی بوسیله ارائه دهندگان سخت افزار و نرم افزارسریعتر انجام میشود و بر لایه پایه تاثیری نمیگذارد. برخی از این به روزرسانیها میتوانند شبکه بیت کوین را سریعتر کنند، توان عملیاتی را بالا ببرند و ویژگیهای زیادی یا حریم خصوصی قویتری برای آن به ارمغان بیاورند.
با اینحال، نکته مهمی که بازار همچنان در حال تصمیمگیری در مورد آن است، از این قرار است:
ـ افراد راجع به اینکه در ازای تمرکزگرایی بیشتر و بروز حملات قابلیتهای بیشتری بر لایه پایه بلاک چین اضافه کنند، بحث میکنند و میخواهند کوینهای جدیدی بر اساس آن خلق کنند.
بنابراین، موضوع مهمی که بازار همچنان آن را ارزیابی میکند این است که آیا این پلتفرمهای قرارداد هوشمند نیمه متمرکز در کنار شبکه بیت کوین نقش بزرگی بازی میکنند یا مانند آلتکوینهای قبلی که سفتهبازی داشتند در نهایت راکد میشوند.
من بحثهای زیادی دیدم راجع به اینکه حوزه رمزارزها بعد از یک خط زمانی طولانی چگونه خواهد شد. نهایتا، این امر بستگی به این دارد که آیا این فضا بیشتر شبیه پروتکلها تکامل مییابد یا شبیه سیستم عاملها.
پروتکلها اینطور هستند که از میان آنها برنده همه دستاوردها را برای خود میکند و آنگاه جایگاه خود را با تصاحب 90 درصد از بازار سهام یا بیشتر در مدتی طولانی حفظ میکند.TCP/IP پروتکلی است که اینترنت روی آن اجرا میشود و در دهه 70 ایجاد شد. SMTP پروتکلی برای ایمیل است و اوایل دهه 80 اجرا شد. اترنت پروتکل شبکه است و در اوایل دهه 80 توسعه یافت. USB پروتکلی برای رابط میانجی است و در دهه 90 ایجاد شد.
تا ده یا بیست سال دیگر ما روی اینها کار خواهیم کرد و به مرور زمان ارتقا خواهند یافت. همه این پروتکلها در ابتدار رقبایی داشتند اما امروزه اکثر مردم حتی نام آن رقبا را نمیدانند.
سیستمهای عامل به دنبال این هستند که دستاوردها انحصار چندجانبه داشته باشد تا اینکه منحصر به برنده شود. چند سیستم عامل همزمان میتوانند وجود داشته باشند، هرکدام از آنها اثر شبکهای خودش و حوزه دلخواه خودش را دارد. اما تعداد انگشتشماری از آنها میتوانند با جرم بحرانی که مقبولیتهای آن را توسعه میدهند به کاربردی عام دست یابند. این امر راجع به پلتفرمهای شبکه اجتماعی و صرافیها نیز صادق است.
برخی افراد پیشنهاد دادند که پس از بلوغ این حوزه، یک بلاک چین در این حوزه حاکم شود با این استدلال که آنها پروتکل هستند و یک پروتکل (مثلا بیت کوین) برنده خواهد شد.
در عوض افراد دیگری پیشنهاد دادند که این دستاورد شبیه به سیستمهای عامل است که تعداد معدودی بازیگر بزرگ و ثابت قدم دارد. حتی اگر یک بازیگر 30،40،50، درصد یا بیشتر از بازار در اختیار داشته باشد، بنا به این دیدگاه 90 درصد بازار را در اختیار نخواهد شد. زیرمجموعه دیگری از این استدلال میگوید که بیت کوین و پلتفرمهای قراردهوشمند مانند اتریوم واقعا در بازاری مشترک رقابت نمیکنند و بنابراین به طور مجزا میتوانند دسته بندی شوند و صرفا همپوشانی محدودی دارند.
من نسبت به این نتیجهگیری اطمینان کامل ندارم. واضح است که بیت کوین تا انجا که به بلاک چین اثبات کار غیرمتمرکز مرتبط است، برنده این میدان شده است. و فکر میکنم مردم حجم کل بازار در دسترس آن را ناچیز میشمارند.
جدای از این، آیا پلتفرم قرارداد هوشمند بزرگ و باثباتی باقی خواهد ماند، یا آیا آنها روزی در بیت کوین به عنوان لایه فوفانی آن ادغام نمیشوند؟ اگر اینطور شود که پلتفرمهای قرارداد هوشمند لایه 1 مستقل بماند تا چد آنها یکدیگر را تضعیف میکنند و به بلاک چینهای کم بها و بسیار متمرکز مصرفی تبدیل میکنند؟ بازار همچنان در حال بررسی این پرسشها است.
مدل مورد انتظار من میان برایند پروتکل و برایند سیستم عامل به سطح سختگیری نظارتی وابسته است.
در خصوص برآیند پروتکل، میتوانم تصور کنم که پلتفرمهای قرارداد هوشمند یا در سطوح حمله ضربه شدید میخورد یا آنها به خاطر حجم سنگینی از سفتهبازیهای چرخهای فرو میپاشند. در ضمن، بیت کوین یک لایه پایه غیرمتمرکز و قابلیت ساخت برنامههای قرارداد هوشمند در لایههای دیگر را دارد و میتواند بخاطر مشکلات دیگر بلاک چینها، در طول زمان توجه زیادی کسب کند.
در خصوص برایند سیستم عامل، میتوانم تصور کنم که بیت کوین خود را به عنوان پول جهانی مسلط بر بازار و وثیقه سرمایه گذاری دیجیتال حفظ میکند، همراه با لایههای پیچیده اضافه که بر روی آن ساخته میشود. اما پلتفرمهای قرارداد هوشمند بزرگ دیگر به عنوان پلتفرمهایی تحت نظارت وجود خواهند داشت که کارشان پردازش ارزان استیبلکوین، بازیهای رمزارزی، معامله آلت کوین، خرید و فروش انافتی، خرید و فروش سهام و کاربردهای دیگر است. اینها اساسا اوراق بهادار خواهند بود.
خلاصه مطلب : همیشه حواستان به بده بستانها باشد.
همانطور که سایت کوینمارکتکپ مشخص کرده حدود 15000 رمزارز تا زمان نگارش این مقاله وجود دارد.
سهم بیت کوین از کل بازار رمزارز در خلال زمان تغییر میکند، اما مثلا بیت کوین در حال حاضر همان میزان (حدود 40 درصد) از سهم بازار را در تقابل با این 15000 کوین در اختیار دارد که چهار سال پیش فقط در برابر 1500 کوین داشت. آلتکوینها به شدت دامنه نفوذ یکدیگر را تضعیف میکنند.
شیوه بازاریابی آلتکوینها عمدتا اینطور است که کاستیهای بیت کوین را برجسته میکنند بطوری که انگار آن فناوری قدیمی یا « کوین نسل اول» است و بعد مزایای خود نسبت به کوین را تعریف میکنند.
به هرحال، وقتی به آنها فکر میکنید، درمییابید که آنها برای دستیابی به قابلیتهای بیشتر در حوزهای خاص، بده بستانهای زیادی انجام داده اند. آنها درجاتی از امنیت، تمرکززدایی، حسابرسی و چیزهای دیگر را قربانی کردند تا چیزهایی مثل ویژگیهای بیشتر، سرعت بیشتر یا توان عملیاتی بالا بدست اوردند. و اکنون، این اتفاق برای اتریوم نیز رخ داده است؛ زنجیرههای جدید قرارداد هوشمند در ازای تمرکزگرایی بیشتر، کارایی زیادی ارائه میدهند و اتریوم را بخاطر اینکه تمرکززدایی زیاد را قربانی مقیاسپذیری سریعتر نکرده است، نقد میکنند.
ساتوشی ناکاماتو متغیرهای خود را با دقت انتخاب کرده است. هرکدام آزموده شده و بررسی شده هستند.
«دولتها در مسدود کردن سرشبکههای تحت کنترل مرکزی مانند نپستر خوب عمل کردند اما ظاهرا شبکههای P2P خالص مانند ناتلا و تور خود را سرپا نگه داشتند»
ساتوشی ناکاموتو، 7 نوامبر 2008
وقتی بعد از سالها بررسی، ایدههای واقعا بهتری برای بخش کوچکی از این پروتکل شکل بگیرد، توسعه دهندگان بیت کوین که حمایت کاربران را دارند، نهایتا با اجماع سافت فورک آنها را، مثل به روزرسانیهای Segwit و Taproot، در بیت کوین میگنجانند.

مردم اغلب، رمزارزها را یک طبقه دارایی بزرگ همگون در نظر میگیرند. اما در بیشتر موارد حامیان دیگر بلاک چینها، وقتی برای کوین خود بازاریابی میکنند، شبکه بیت کوین را به باد انتقاد میگیرند. در ضمن هواداران بیت کوین بزرگترین منتقدان اکوسیستم کریپتو هستند و تمایل دارند که کلاهبرداریها، هکها، پولشویی و مشکلات تمرکزگرایی موجود در فضای رمزارزهای آلتکوین را برجسته کنند.
صرافیهای رمزارز با بیشمار کوین میخواهند شما را برای خرید کوینهای جدید تحریک کنند زیرا آنها از حجم معاملات پول به دست میآورند. حتی اگر این کوینها، صرفا میمکوینهای مثل دوج یا شیبا اینو با جهشهای کوتاه مدت باشند. آنها میخواهند شما را وارد عمل کنند علی الخصوص در قله قیمتیشان که هیجان زیاد است. انگیزه مالی انها این است که کاربرانشان تعداد زیادی کوین در دست داشته باشند و آنها را مکررا معامله کنند و دوست دارند کوینهایی که به محبوبیت میرسند را برجسته کنند. دراین محیط، صرافی است که به هرصورت برنده میدان است.
هرکسی دلایل یا تمایل خاص خودش را برای خرید و فروش یا سرمایه گذاری بلند مدت دارد. اما وقتی وارد بلاک چینی غیر از بیت کوین میشوید، از اینکه آن بلاک چین را میشناسید، مطمئن شوید نه اینکه به بازاریابی اعتماد کنید که هیچ کدام از ادعایش تایید نشده است.
[1] the steel man
[2] total addressable market
کل بازار دردسترس یا TAM به کل تقاضای بازار برای یک محصول یا خدمات اشاره دارد. این بیشترین میزان درآمدی است که یک کسب و کار می تواند با فروش محصول یا خدمات خود در یک بازار خاص ایجاد کند.
[3] critical mass
به حداقل نودهای موردنیاز برای بلاک چین، جرم بحرانی گفته میشود
نظرات کاربران