بیت کوین کاربردهای متنوعی دارد و نباید به دلیل روایتهایی که بیشتر گمراهکننده هستند تا آگاهیبخش، آن را نادیده گرفت.
این مطلب، بخش سوم از مقاله بیت کوین بهمثابه پول است که ترجمه آنها پیشتر در ایران بروکر انتشاریافته است. در بخش اول مقاله، استاندارد بیت کوین معرفی شد و این دیدگاه که بیت کوین پوشش تورمی است ارزیابی گردید و سراخر تأملی درباره مفهوم تورم انجام گرفت. در بخش دوم مقاله بحث درباره نظام فیات فعلی، نحوه خلق پول و تعریف عرضه پول پی گرفته شد و راجع به بیت کوین بهمثابه پول نظراتی ابراز شد.
دیوید گرابر در رابطه با پول میگوید:
«پول هیچ ذاتی ندارد. هویتی واقعی ندارد؛ ازاینروی، ماهیت آن همواره محل مناقشه سیاسی بوده است و همواره خواهد ماند.»
پول، جامعه و دولت
اصل راهبردی استاندارد بیت کوین، جدایی پول از دولت است، با اقتباس از شعار دوره روشنگری که جدایی دولت از دین بود. مسلماً، آرمانی جذاب و گیرا است و حقیقتاً یک فریاد همبستگی است. (اگرچه باید بگویم که جدایی دین از دولت در عمل آنطورکه به لحاظ نظری توصیف شده، برجسته نیست). ظاهراً ادعا این است که بیت کوین نسخه تکنولوژیکی از استاندارد طلا است که بر پایه آن عرضه پول برونزا است و دولت نیز مانند هر نهاد دیگری برای کسب پول وارد بازار میشود؛ از این روی دست دولت برای مخارج بیهوده بسته میشود و راه برای شکوفایی بازار باز میشود ــ این همان مدینه فاضلهای است که از کتابهای درسی اقتصاد نئوکلاسیک سربراورده است.
حقیقت این است که استانداراد بیت کوین برخلاف آنچه به نظر میرسد، شبیه به استاندارد طلا نیست. پولِ کالایی بهعنوان پول قانونی پذیرفته شده بود و نیازمند این بود که مقامات دولتی راجع به آن مقرراتگذاری کنند به این شکل که ارزش آن را بوسیله وصول مالیات و جریمه تعیین میکردند، کیفیت آن را با رعایت استانداردها کنترل میکردند و عرضه آن را با کشف منابع جدید افزایش میدادند. از همه مهمتر، درک این نکته ضروری است که حتی در نظامهایی که پول پشتوانه کالایی دارد، دیگر اَشکال پول که اساساً اسناد بدهی هستند و با افسون حسابداری دوطرفه خلق میشوند، نیروی محرکه مهمی در توسعه اقتصادی بودند.
این اتفاق به دست بازیگران خصوصی و دولتی اتفاق میافتاد؛ مثلاً، کریستین دسان در کتاب خود تحت عنوان «کسب پول: سکه، اسکناس و ظهور کاپیتالیسم» راجع به کمبود پول کالایی در سالهای نخست ایالات متحده صحبت میکند، زیرا آنموقع هزینه واردات بیش از درامدهای حاصل از صادرات بود. دولت تصمیم گرفت برای دستمزد سربازان اسناد بدهی منتشر کند و با وسیله قراردادن آن برای پرداخت مالیات، ارزش اقتصادی برای این پول خلق کند، و در نتیجه توانست بر محدودیت عرضه پول در فعالیت اقتصادی غلبه کند.
این داستان بارها در تاریخ تکرار شده است چه به منظور تأمین مالی جنگها و امپریالیسم ـــ قدرت استعمارگر فرانسه چنین اقدامی را برای به خدمت گرفتن کارگران انجام داده است. ـ چه برای تأمین مالی زیرساختها و توسعه.
در سطح خردتر، پول با پشتوانه کالا عمدتاً برای معامله با افرادی خارج از جامعه استفاده میشد و هنگامی که اقتدار سیاسی ضعیف بود، مشکل عدم اعتماد میان طرفین را حل میکرد. با اینحال، اسناد بدهی و بدهی منبع اولیه تجارت در درون جامعه بودند. مایکل هادسن، دیوید گرابر و دیگران اهمیت این نوع از پول را در تمدن بشری نشان دادند از بابلیها و رومیها گرفته تا قرون وسطی و حتی اوایل جامعه مدرن.
از آنجایی که هیچ مانعی بر سر راه انتشار اوراق بدهی و بالطبع عرضه وجود نداشت، هرچند در نهایت فعالیت اقتصادی و کشف منابع با محدودیت مواجه میشوند (نمودار S[1] را تصور کنید)، یک ناهماهنگی ذاتی و قریبالوقوع بین این دو معیار شکل میگیرد؛ بنابراین سیاست بخشودگی بدهی اجرا میشد که به اشکال مختلف در طول تاریخ برای اینکه بدهکاران به بیگاری گرفته نشوند، به کار گرفته میشد. علیالخصوص زمانیکه اقتصاد با شوکهایی مثل جنگ و بحرانهای طبیعی مواجه میشد.
درک این واقعیت بسیار مهم است، زیرا بسیاری از استدلالهایی که راجع به استاندارد بیت کوین آورده میشود بر مفروضات زیر استوار است: کنترل دولتی پول یک مفهوم جدید است، صفربودن هزینه ایجاد پول امری جدید و خطرناک است، اقتصادهای پیشا فیات تحت یک عرضه پول ثابت عمل میکردند.
این مطالب کاملاً نادرست هستند. پولهای خصوصی وجود داشتهاند، و در عین حال دولت یا قدرت سیاسی نیز همواره به اشکال گوناگونی وجود داشتند. معابد، خانسالاران و حاکمان نقشی مهم در اداره و تعریف پول داشتند؛ مانند بسیاری از نمونههای امروزی، دولتها از قدرت خود سواستفاده میکردند و با سومدیریت بحرانهای مالی خلق میکردند، به هرحال این ماهیت چرخهای سیاسی و تاریخی است.
این تصور که خلق پول بدون هزینه منتهی به انواع فساد اخلاقی میشود مبتنی بر فهمی غلط از تاریخ است. همانطور که گفتم، حسابداری دو طرفه و مفهوم بدهی بهعنوان پول هزاران سال است که وجود دارد ــ اساساً خلق پول زمانهای طولانی رایگان بوده است.
برخی از افراد در مخالفت با این مطلب، به استعمارگران اروپایی اشاره میکنند که برای بهدست آوردن طلا و نقره خشونت زیادی به خرج میدادند، اما بازهم تاکید میکنم که باید مشخص کنیم راجع به چه پولی صحبت میکنیم. طلا و نقره اساساً در تجارت بینالمللی نقش داشتند و در عین حال بخاطر کاربردشان در ساخت جواهرات نیز به خودی خود ارزشمند هستند، اما به این معنی نیست که همزمان پولِ اعتباری در اقتصاد داخلی وجود نداشته است. هرجا که حاکمیت قانون بوسیله اقتدار سیاسی یا اعتماد اجتماعی مستقر بوده است، پولِ کالایی ضرورتی نداشته است، با این حال تجارت فرامرزی داستان دیگری دارد.
بیت کوین، اعتبار لازم برای پول شدن را ندارد
این واقعیت همچنین مخالف با این عقیده است که چون بیت کوین با صرف انرژی خلق میشود و یا اینکه کمیاب است پس کیفیتی همچون پول دارد. اگرچه این ویژگیها ممکن است در موقعیتهایی به آن ارزش منحصر به فردی بدهد اما اعتبار پول را به آن نمیدهد. ارزش پول به کمیابی آن نیست بلکه به کاربرد آن است و کاربرد آن به ویژگیهای مادی و ساختار سیاسی متکی است. حتی در جاهایی که پولهای کالایی مانند سکههای طلا و نقره رواج داشته است، بخاطر انرژی که برای ساخت آنها صرف شده یا کمیابیشان انتخاب نشدند بلکه بخاطر دوام، استاندار بودن و قابل حمل بودنشان انتخاب شدند. استفاده از انرژی یا کمیابی نوعی ارزش ذاتی بهعنوان پول ایجاد نمیکند، هرگز اینطور نبوده و نباید باشد.
صریح بگویم، پول یک چیز خاص نیست، بلکه بستری از مفاهیم است که بهواسطه افرادی که از آن استفاده میکنند، چرا استفاده میکنند و کجا استفاده میکنند، اشکال متفاوت به خود میگیرد.
استدلال من این است که تاریخ پول نشان میدهد که اشکال مختلفی از پول در سطوح مختلف (مثلاً در جامعه یا در میان جوامع یا میان شهروندان و دولت) همزمان وجود داشته است.
بنابراین، پول از دل روابط اجتماعی پدید میآید، اینطور نیست که پیش از آنها وجود داشته باشد. روابط طبقاتی، مالکیت ابزار تولید، نهادهای اجتماعی و قدرت سیاسی نظام پولی را ایجاد میکند. پول مفهومی انتزاعی و برونزا نیست که بهصورت تکنوکراتیک انتخاب و تحمیل شود. پول از ایدئولوژی حاکم بر آن زمان نشات میگیرد که بر تمامی ابعاد آن نظام تأثیر میگذارد و پول صرفاً یک بخش از آن است. من نشان خواهم داد که روابط طبقاتی و ساختارهای قدرت است که مشخص میکند چه کسی مالک ابزار تولید و سازنده نظام پولی باشد.
بر ای مثال، نظام فیات جاری که با عدم شفافیت و استیلای مؤسسات مالی خصوصی همراه شده است نتیجه ایدئولوژی نئولیبرالی است که در دهه ۷۰ رواج یافت. بانکها و مؤسسات مالی که تحت بازار آزاد قدرتمند شدند باعث تخصیص نادرست سرمایه، نابرابری، فاجعه زیست محیطی و مصرف بیش از حد شدند. سیستم فیات برای محقق کردن این اهداف تکامل یافته است نه برعکس. آیا VCs (سرمایه گذاریهای خطرپذیر) بخاطر اینکه فیات تورمی است ترجیح میدهند که به جای تأمین مالی مسکن مقرون به صرفه از پنجمین اپلیکیشن غذای بیرونبر حمایت کنند؟ نه بخاطر ساختارهای تشویقی بازار است.
بنابراین، پول مفهومی دائماً در حال تغییر است و همچنین بهخاطر پویایی اقتصادیـاجتماعی درون جوامع چابک و انعطافپذیر است. ــ خواه این پویایی در راستای منافع عمومی باشد یا خیر، لازم با شکل خاصی از پول نیست بلکه پول از بطن پویایی اجتماعی خلق میشود.
بیت کوین در جهان جنوب
تا بدین جا من راجع به نظام پولی کشورهای غربی صحبت کردم. اکنون به سراغ روایت مترقی هایپربیت کوینیزاسیون[2] برویم که راجع به رهایی جهان جنوب از هژمونی دلار و نظام مالی جهانی استعماری به دست بیت کوین صحبت میکند. دو نکته مهم و دردناکی که این استدلال بر آن استوار است از این قرار هستند:
- این کشورها از تورم بسیاری بالایی رنج میبرند.
- بخش بزرگی از جمعیت این کشورها به خدمات مالی دسترسی ندارند.
اجازه دهید روی ارزش پیشنهادی اول تمرکز کنم زیرا این امر برای پذیرش بیت کوین بهعنوان پول محوری است، در حالی که دسترسی به خدمات مالی را میتوان به اشکال گوناگونی فراهم کرد. راه حل پیشنهادی این است که با پذیرش ارزی که عرضه ثابتی دارد، دولتها نمیتوانند با چاپ پول تورم بالا ایجاد کنند و از این روی جلوی بحرانهای چرخهای اقتصادی که این کشورها با آن درگیر هستند، گرفته میشود.
درست است که بسیاری از کشورها امروزه از سطوح فلجکننده تورم رنج میبرند (آرژانتین، ترکیه، لبنان)، در بسیاری از این موارد، چاپ بیرویه پول واقعیتی غیرقابل کتمان است؛ اما اجازه دهید رابطه علی میان این دو مفهوم را بررسی کنیم و اینکه چگونه «بیت کوین این مشکل را حل میکند» را ارزیابی کنیم.
وجه اشتراک تمامی کشورهایی که به آنها اشاره کردم و کشورهای دیگری مثل پاکستان که از آنجا آمدهام، اتکای آنها به تأمین مالی دلاری برای پوشش کسری حساب تجاریشان است. به زبان ساده، وارادات این کشورها بیش از صادراتشان است و چون تجارت آنها با دلار آمریکا تأمین مالی میشود و این کشورها نمیتوانند آن را در داخل ایجاد کنند، به منابع مالی خارجی متکی هستند. این کشورها همچنین جزو کشورهایی نیستند که غرب به دلایل ژئوپولتیکی به آنها علاقمند باشد و از این روی به توافقنامههای تبادل ارزی که یکی از منابع نقدینگی دلار است دسترسی ندارند. تنها چیزی که به آن دسترسی دارند وامدهندگان خارجی مانند صندوق بینالمللی پول است که در کنار تجویز تعدیل ساختاری (خصوصیسازی، مقرراتزدایی و تجات آزاد) به آنها وام میدهند.
فاضل کابوب تحلیل بسیارخوبی راجع به اینکه چرا این کشورها چندین دهه درگیر رکود هستند ارائه کرده است. نکته مهم تحلیلاش این است که این کشورها از نیروی کار و منابع ارزان قیمت استفاده میکنند تا کالاهایی با ارزش افزوده پایین تولید کنند اما از آن سو چیزهایی با ارزش افزوده بالا (مثلاً فناوری) و نیازهای حیاتی (غذا، انرژی و دارو) وارد میکنند؛ بنابراین آنها در یک تله گیر میکنند چون برای بالا رفتن از طول زنجیره ارزش اقتصادی به گسترش واردات نیاز پیدا میکنند که کسری تجاریشان را افزایش میدهد و منجر به بدهی خارجی میشود. خصوصیسازی و مقرراتزدایی در سیاق حداکثرسازی سود وضعیت را بدتر میکند. آنچه گفتیم تبیینی ساده شده از وضعیت این کشورها بود با اینحال اصل مطلب را بیان کردیم.
این رویه منجر به قیمتهای بالاتر میشود چون این کشورها در معرض نوسانات قیمت کالاهای اساسی و تورم واردات بخاطر تضعیف ارز هستند. چاپ پول داخلی محصول فرعی یا نشانه این سیستم است نه اینکه علت آن باشد. همچنین سادهلوحانه است که به بیکفایتی سیاسی و شرایط اقتصادی اجتماعی مستعد رانت بسیاری از این کشورها اشاره نکنیم، اما اینها عمدتاً مشکلات سیاسی هستند که نظام پولی داخلی را شکل میدهند نه اینکه معلول آن باشند.
همچنین بسیاری از این کشورها در معرض انواع مختلف فشار ژئوپولتیکی یا خصومت تمام عیار هستند. نمیتوان شرایط پسا استعماری و تنشهای مذهبی لبنان را از نظر دور نگه داشت یا دیکتاتوری دست راستی حاکم بر آرژانتین را ندید که تحت حمایت صندوق بینالمللی پول است، یا تحریمهای ظالمانه علیه ونزوئلا را نادیده گرفت. تمام این واقعیتها منجر به مشکل زنجیره تأمین و محدودیت منابع فیزیکی میشود؛ قیمتها بر اثر آنها بالاتر میروند و باعث میشوند که چاپ پول به آخرین تلاش برای فراهم کردن علاجی کوتاه مدت تبدیل شود، شبیه به کاری که اروپا در خلال بحران انرژی کنونی انجام میدهد.
بیت کوین چگونه هر یک از این مشکلات را حل میکند؟ پذیرش آن میتواند مخارج دولت را محدود کند، اما پس ازآن چه؟ جدا از اینکه میتوان با جایگزینی دلار (پذیرش دلار بهعنوان ارز قانونی) یا وابستگی قیمتی ایجاد کردن میان ارز داخلی با دلار ــ من با هر دو کار مخالفم ــ به چنین هدفی رسید، پذیرش بیت کوین بهعنوان ارز رسمی میتواند برای توسعه اقتصادی فاجعهبار باشد چون با عناصر سیاسی اجتماعی اساسی که بیش از هر چیز باعث این وضعیت شده، سروکاری ندارد.
نظام پولی یک کشور باید بر اساس رویه منحصربهفرد خودش شکل بگیرد، باید منعطف باشد و باید بتواند برای تأمین مالی توسعه، رشد کند. مثلاً، سیر معجزهآسای توسعه چین احتمالاً بدون تأمین مالی از طریق یورودلار و مدیریت نرخ ارز به وقوع نمیپیوست. هرچند این مدل از توسعه نیز چالشهای خودش را دارد، کشورهای در حال توسعه با پذیرش پولی یکسان و برنامهریزیشده مشکلات را تشدید میکنند وگرفتارهای دیگری مثل شکلگیری نظامی توتالیتر را رقم میزنند.
فکر میکنم برخی از مدافعان بیت کوین استفاده رو به رشد آن را در این کشورها بهعنوان مدرکی تلقی میکنند که مردم در آنجا اساساً بیت کوین را پذیرفتند. از آنجایی که پاکستان نیز جزو این کشورها است، اجازه دهید کمی آنها را بررسی کنیم. این کشورها تورم بالایی را تجربه میکنند، با کنترل سرمایه دست به گریبان هستند و بازارهای توسعه یافتهای ندارند. بنابراین، شهروندان با بحران پسانداز درگیر هستند و بین ارزی که به سرعت ارزش خود را از دست میدهند و کمبود ابزارهای سرمایهگذاری مطمئن گیر کردهاند.
صادقانه بگویم، بیت کوین و کریپتو با الهام از اتفاقاتی که در غرب افتاده، به سرعت بهعنوان ابزاری برای ایجاد ثروت در این کشورها گسترش یافت. من معتقدم که کاربرد فزاینده بیت کوین، با فرض اینکه پایدار باشد، سه عامل آن را هدایت میکند: جوانانی که دنبال پولدار شدن هستند و ترس جا ماندن از بقیه را دارند، تقاضا برای داراییهای غیر داخلی برای ذخیره ثروت، سیستم پرداختی برای معاملات فرامرزی و در موارد حادتر راهی برای دور زدن موقت رژیمهای ستمگر. به نظر من نقش افرینی بیت کوین در این موارد ارزشمند است اما چنین کاربردهایی به این معنی نیست که بیت کوین جایگزین فیات شده است.
به مسئله دولت و پول، علیالخصوص در جهان جنوب برگردیم. دولت با توجه به نظام دولت-ملتی که در آن زندگی میکنیم نقش مهمی در توسعه اقتصادی-اجتماعی دارد و داشتن ارزی مستقل برای این امر حیاتی است. ریچارد ورنر در کتاب «شاهزادههای ین» نشان میدهد که چطور دولت ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم بانکها را به وامدهی به بخشهای کلیدی اقتصاد، مانند بخشهای صنعتی، هدایت کرد و باعث پیشرفت چشمگیر ژاپن بهعنوان قطب تولیدی شد. این برنامه که پنجره هدایت نام گرفت، به دست بانک ژاپن اجرا شد که مستقیماً زیر نظر وزارت دارایی است. بانک مرکزی ژاپن اعتباراتی به بانکهای تجاری تخصیص داد تا آنها بتوانند به بخشهای مختلف وام بدهند.
نهایتاً، این برنامه در خلال دهه ۸۰ تا ۹۰ بهخاطر آزادسازی مالی از هم پاشید اما نقشی کلیدی در کمک به دولت ژاپن داشت تا کوششهای خود را برای تحقق برنامه توسعه سازماندهی کند. چین هم در ادوار مختلفی رویکردی مشابه را اتخاذ کرد. بحث من این نیست که این شکل از برنامهریزی مرکزی همیشه رویکرد درستی است، بلکه مثالی است از اینکه چگونه کشورها در شرایط خاص نیاز به انعطاف دارند.
بیت کوین و ترقیخواهها
اصل کلام ترقیخواهها این است که استاندارد بیت کوین حوزه قدرت دولت را کاهش میدهد و در نتیجه فرصتهای سوءمدیریت کمتر میشود. این رویکرد نیز مشکلات اساسی دارد. اولاً این امر هزینه ـ فایدهای که یک نظام پولی سفت و سخت با عرضه ثابت میتواند داشته باشد را تحریف میکند، علیالخصوص با توجه به اینکه بسیاری از چالشهای جوامع امروزی مانند بحرانهای زیستمحیطی، زیرساختهای ضعیف و نابرابری نیاز به سرمایهگذاریهای قابلتوجهی دارد و این سرمایهگذاریها با خلق پول تأمین مالی میشود. دوما این رویکرد دولت را نهادی برونزا تلقی میکند که همیشه به کژراهه میرود بهجای اینکه بگوید دولت باید اصلاح شود و بهواسطه ظرفیتهای خود ابزاری اساسی برای پیشرفت است.
سوما و از همه مهمتر، این دیدگاه داستان پول را نیز وارونه میکند، از آنجا که همواره روابط عینی و اجتماعی بوده است که ماهیت پول را تعریف کرده نه برعکس. برای حل مشکلات اقتصادی-اجتماعی که با آنها مواجه هستیم، نقطه کانونی مقاومت باید رابطه استثماری بین سرمایه و نیروی کار، تسخیر دولت توسط فرادستان و رفاه بیش از حد عدهای کم باشد. توجه به پول به این شکل وارونه، رویکردی تکنوکراتیک و منحرفکننده است.
مشکل نظام اقتصادی کنونی این است که به شدت مقررات زدایی شده است، به روحیات حیوانی[3] وانهاده شده است و همچنین یک طبقه کوچک سیاسی که به شدت غیرپاسخگو است و از ظرفیتهای حاکمیتی سوءاستفاده میکند، میان دولت با امورمالی پیوند ایجاد کرده است. بنابراین، راهحل «ترقیخواهها» نمیتواند این باشد که دولت باید از ریل اقتصاد خارج شود و اجازه دهیم بازارها افسارگسیخته عمل کنند. سیستم یورودلار، بانکداری سایه، مشتقات مالی و غیره نتیجه کاهش نظارت دولت است نه بزرگتر شدن آن.
راهحل این وضعیت نه خصوصی سازی بیشتر است و نه کنترل دولتی به تنهایی. بلکه به رویکردی دوجانبه نیاز است که دولت را با کنش سیاسی بازسازی کند و درنتیجه از آن برای ساخت چارچوبی بهتر برای بازار با نهادهای قوی بهره ببرد که در خدمت منافع عمومی است و ایدئولوژی فراگیر سرمایهداری را به چالش میکشد. (چون هرکسی تعریف خود را از نظام سرمایهداری دارد، اجازه دهید منظورم را روشن کنم، مراد من از سرمایهداری نظامی است که هدفش حداکثرسازی سود است.)
به طور خاص درباره اموری مالی، راهحل خلاصه من این است که امور مالی با تکثیر بانکداری اجتماعی غیرمتمرکز شود، و از این طریق ارزهای داخلی هرچه بیشتر اقتصادهای بومی را تقویت کنند و قانونگذاری بیشتری بر خلق اعمال شود تا نه تنها ثبات مالی بلکه اهداف زیستمحیطی و اقتصادی ـ اجتماعی محقق شوند. جوامع به پول و منابع مالی برای تنظیم و تعدیل روند خود نیاز دارند، بنابراین باید بتوانند نظام مطلوب خود را بسازند. چیزی که به آن نیاز داریم شکلی منعطف از پول است که برای نیل به اهداف عمومی با وضعیت سیاسی و اقتصادی جامعه وفق یابد.
برخی از کاربردهای بیت کوین
همانطور که در ابتدا گفتم، من به کارایی بیت کوین بهعنوان یک نوآوری فناورانه و یک دارایی معتقد هستم. برای اینکه زیادهگویی نکنم اجازه دهید سریعاً کاربردهایی که به گمانم از نظر اجتماعی میتوانند مفید باشند را یادداشت کنم. (هر یک از این موارد جای این را دارد که به طور مفصل بررسی شوند.)
- زیرساخت پرداخت P2P: من فکر میکنم با رشد سریع شبکه لایتینگ، بیت کوین میتواند اکوسیستم پرداخت فعلی را، علیالخصوص در تراکنشهای بینالمللی، با تراکنشهای سریع و ارزان قیمت کنار بزند. تحقیقات زیادی درباره حجم بازار نقل و انتقال پول و کارمزدهای سنگینی که آژانسهای انتقال پول دریافت میکنند، علیالخصوص در رابطه با کارگران کم درامد، صورت گرفته است. کارایی بیت کوین در کنار موانع کمی که دارد آن را به پلتفرمی ایدهال برای تسهیل این فرایند تبدیل میکند که حافظ گروههای آسیبپذیر و عمدتاً بدون بانک در برابر مؤسسات انتقال پول استثمارگر است.
- پول بیرونی در برابر رشد شکاف ژئوپولتیکی: مطمئن هستم که بسیاری از خوانندگان این مطلب که بازارها را دنبال میکنند از نطریه زولتان پوزر مبنی بر تقابل پول داخلی با بیرونی آگاه هستند. اولی شکلی از پول است که بدهی یک گروه است (مانند ارز فیات، اوراق قرضه، و غیره). در حالیکه دومی چنین نیست (مثل طلا و کالاهای دیگر). دیدگاه او این است که با از بینرفتن اعتماد به سیستم جهانی و افزایش تنشهای ژئوپولتیکی، کشورها از پول داخلی دور میشوند ــ چون در این شرایط نگهداری اوراق خزانه آمریکا دارایی مطلوب است ـ و به سمت پول بیرونی میروند تا خطرات تحریم و مصادره داریی را کاهش دهند. چون طلا نیز ارزش ذاتی ندارد جابجایی آن دردسرهای خودش را دارد و استخراج آن هزینههای زیست محیطی و انسانی وحشتناکی دارد. من معتقدم که بیت کوین، دست کم از چشم اندازهای گوناگون، جایگزین باثباتی برای کشورهایی است که دارای ذخایر هستند. متیو پین اخیراً در مقالهای برای بیت کوین مگزین استدلالی مشابه را ارائه کرده است.
نتیجه گیری
در جامعه بیت کوین حرفها و مقایسههای سطحی و ناپخته زیادی وجود دارد. با اینکه نقد سیستم کنونی ضروری است، این حرفهای سادهلوحانه محور مقاومت را تضعیف میکند. در واقعیت پول، داده یا نقل و انتقال یا هر نوع کنشی که بیروح باشد، نیست. از این حیث نمیتوان آن را به سادگی با تکنولوژی بهروزرسانی کرد؛ بلکه پدیدهای اجتماعی است که از ایدئولوژی حاکم و روابط طبقاتی ناشی میشود. تخصیص نادرست سرمایه و نابرابری بهخاطر «پول ارزان» نیست، بلکه بهخاطر ذات سوداگری در اقتصاد و همچنین تمرکز قدرت در شرکتهای بزرگ و تصرف دولت به دست فرادستان است.
ترس از تورم شدید یا ادعای اینکه ایالات متحده در همان مسیری قدم گذاشته که ونزوئلا در آن است، سرپوشی بر جهل افراد راجع به نحوه کار اقتصاد، مشکلات واقعی مثل کمبود انرژی، اختلالات زنجیره تأمین، فاجعه آب و هوایی و غیره است. من نمیگویم که راه حل بدیهی است ــ اینجاست که مکاتب فکری سیاسی وارد میدان میشوند و بحثهای قدرتمندی راجع به ایدهها انجام میدهند. با اینحال، لازم است که ما بنیادی مشترک برای کاربردهای نظام فعلی بسازیم زیرا بسیاری از آنها، اگر نگوییم همه، بر اساس واقعیت عینی هستند.
نهایتاً، من فکر میکنم جامعه بیت کوین وظیفه دارد که آگاهی ایجاد کند و افراد مختلف را تربیت کند. بسیاری از مردم گفتهاند که یادگیری در مورد بیت کوین مدخلی برای فهم نظام مالی و حفرههایش بوده است. این کاری است که جریانات دیگر، به ویژه چپها، آنقدر که در توانشان بوده انجام ندادند. اما بیت کوین داران نیز باید بدانند که چندین مکتب دگراندیش وجود دارد که با سبقه و بنیه معرفتی قوی راجع به این موضوعات بحث میکند. باید به طور مداوم به آرا و نظرات اینها نظر کرد، نه اینکه چون به بیت کوین اعتقادی ندارند، نادیدهشان گرفت.
[1] نمودار s، روند پیشرفت یک پروژه را نشان میدهد از آنجایی که سرعت پیشرفت پروژه در ابتدا کند است، پیشرفت پروژه شیب کمی دارد اما بعد این شیب تندتر و رو به بالا میشود و قسمت میانی s را میسازد سپس دوباره این روند کند میشود و قسمت بالایی s شکل میگیرد
[2] اصطلاح Hyperbitcoinization به معنای جایگزین شدن بیت کوین به عنوان ارز ملی در یک کشور و حتی جایگزین شدن با دلار آمریکا به عنوان ارز پایه در سطح جهانی است
[3] روحیات حیوانی به احساساتی مانند امید، ترس، خبث و طمع اشاره دارد که بر تصمیمگیری مالی تأثیر میگذارد. این روحیات میتوانند باعث ایجاد حباب در قیمتها شوند و همچنین میتوانند منجر به فروش وحشتناک دارایی شوند