نویسنده این مطلب باور دارد که استدلالی که برای پول دانستن بیت کوین اقامه میشود، چندین مولفه پرسش برانگیز دارد و در ادامه این مطلب سعی دارد با نگاهی انتقادی نظریات هولدرها و طرفداران بیت کوین را به چالش بکشد.
این مطلب که بخش اول از یک مقاله سه قسمتی است، ترجمهای از وبسایت bitcoinmagazine.com و از زبان Taimor Ahmad نویسنده این مطلب نقل شده است.
بیت کوین به مثابه پول: ترقی خواهها، اقتصاددانان نئوکلاسیک و آلترناتیوها
روزی یک داستان شنیدم که من را در مسیر فهم پول قرار داد. آن داستان اینچنین بود:
توریستی را تصور کنید که به یک شهر کوچک روستایی میآید و در مسافرخانهای محلی اقامت میکند. مثل هر مکان آبرومندی، آنها 100 الماس (پول آن شهر) را بهعنوان ودیعه خسارت از توریست میگیرند. روز بعد، مالک مسافرخانه میفهمد که آن توریست باعجله شهر را ترک کرده و 100 الماس را جا گذاشته است. مالک با تصور اینکه آن توریست دیگر به این شهر برنمیگردد از این اتفاق خوشحال میشود: یک انعام 100 الماسی باد آورده مالک به نانوایی محل میرود و با این پول اضافی بدهیاش را صاف میکند. نانوا هم به مکانیکی محل میرود و بدهی خود را پرداخت میکند. سپس مکانیک آن پول را به خیاط پرداخت میکند و در اخر خیاط با آن پول بدهیاش را به مسافرخانه پرداخت میکند.
خب این پایان خوش ماجرا نیست. هفته بعد همان توریست برمیگردد تا چمدانهایی که جا مانده بود را بردارد. مالک مسافرخانه اکنون از اینکه هنوز ودیعه نزدش است احساس بدی دارد و از اینکه بدهیاش به نانوا را تسویه کرده احساس ارامش میکند. تصمیم میگیرد آن 100الماس را به توریست یاداوری کند و آنها را به او برگرداند. توریست با خونسردی آنها را میگیرد و قبل از اینکه زیر پایش لهشان کند میگوید: «اوه، اینها فقط شیشه بودند.»
این داستان ساده و فریبنده همواره شدیدا ذهنم را درگیر میکرد. پرسشهای زیادی راجعبه آن در ذهنم شکل میگرفت: اگر در این شهر هرکسی به دیگری مقروض است چرا آن را بین خودشان سر به سر نمیکنند (مشکل هماهنگی)؟ چرا مردمان این شهر بهخاطر خدماتی که گرفتند مقروض هستند اما توریست باید پول پرداخت کند (مشکل اعتماد)؟ چرا کسی بررسی نکرد که این الماسها واقعی هستند یا خیر، اگر حتی میخواستند آیا قادر به چنین کاری بودند (مشکل کیفیت /استانداردسازی)؟
جون رابینسون درباره اهمیت یادگیری اقتصاد اینطور میگوید:
«هدف از یادگیری اقتصاد این است که یاد بگیریم چطور فریب اقتصاددانان را نخوریم»
مقدمه
با اقتباس از آدام توز، ما در میانه چندین بحران هستیم. هر قدر هم که کلیشهای به نظر برسد، جامعه مدرن نقطه عطف اصلی حوزههای متعدد و به هم پیوسته است. خواه نظام اقتصاد جهانی باشد ــ آمریکا و چین به ترتیب نقشهای مکمل مصرفکننده و تولیدکننده را ایفا میکنند ـ خواه نظم ژئوپولتیکال باشد ـــ جهانی سازی در جهان تک قطبی ـــ و خواه مسائل زیست محیطی باشد ــ انرژی ارزان سوخت فسیلی که مصرف انبوه را تامین میکند ــ بنیادهایی هستند که دهههای گذشته بر روی آن ساخته شده و به مرور زمان در حال تغییر هستند.
مزایای این سیستم بسیار باثبات (هرچند این مزایا نامتوازن بوده و برای بسیاری از گروههای اجتماعی هزینه زیادی داشتهاند) مثل تورم پایین، زنجیره جهانی تامین و غیره به سرعت در حال زوال است. اکنون زمان آن رسیده که پرسشهایی بزرگ و اساسی طرح کنیم؛ پرسشهایی که مدتهاست یا بهخاطر ترس یا حواس پرتی زیاد از طرح آنها سر باز زدیم.
ایده پول در قلب این موضوع است. منظور من ضرورتا ثروت نیست، که موضوع بسیاری از بحثها در جامعه مدرن است، بلکه بیشتر تعریف پول مدنظرم است. تمرکز ما عمدتا روی این مسائل است: چه کسی چقدر پول دارد، چطور میتوانیم سهم زیادی از آن ببریم و بپرسیم که آیا توزیع فعلی آن عادلانه است؟ در بطن این گفتمان چنین فرضی نهفته است که پول تا حد زیادی امری خنثی است، تقریبا چیزی بیحرمت است که هر روز دست به دست میشود.
به هرحال، در چند سال گذشته بهخاطر رسوخ موضوعاتی مانند بدهی و تورم در قلب گفتمان حاکم، پرسشهایی درباره پول بهعنوان یک مفهوم توجهات زیادی را به خود جلب کرده است:
- پول چیست؟
- از کجا آمده است؟
- چه کسی آن را کنترل میکند؟
- چرا یک چیز پول است و چیز دیگر پول نیست؟
- آیا میتواند تغییر کند؟
دو ایده و نظریه که در این بحث حاکم بودهاند، خوب یا بد، نظریه پولی مدرن و ارزهای جایگزین (عمدتا بیت کوین) است. در این جستار، من اساسا روی دومی و استدلالهایی که زیربنای استاندارد بیت کوین (نظریهای که بر مبنای آن ما باید ارزهای دیجیتال را جایگزین فیات کنیم) هستند، تمرکز میکنم و مشکلات احتمالی آن و نقشهای جایگزینی که بیت کوین میتواند داشته باشد را تحلیلی انتقادی میکنم. همچنین اقتصاد نئوکلاسیک را نقد خواهم کرد که بر گفتمان اصلی خارج از جامعه بیت کوین حاکم است، اما همچنین پایه و اساس بسیاری از استدلالهایی را شکل میدهد که نظریه استاندارد بیت کوین بر آنها استوار است.
چرا بیت کوین؟ وقتی با جامعه رمزارز مواجه شدم، با شعار «رمزارز، نه بلاکچین» رویارو شدم. هرچند این شعار محسناتی دارد، علیالخصوص در کاربرد خاص پول، اما شعاری که باید روی آن تمرکز کنند، «بیت کوین، نه رمزارز» است. این نکته مهمی است زیرا تحلیلگرانی که بیرون جامعه بیت کوین هستند در نقد خود همه داراییهای دیجیتال را با یک چوب میزنند. بیت کوین تنها رمزارز حقیقتا غیرمتمرکز است که بدون پیشااستخراج و با قوانین ثابت است.
با اینکه پروژههای مشکوک و سفتهبازی زیادی در فضای دارایی دیجیتال وجود دارد، بیت کوین به خوبی خود را بهعنوان یک فناوری واقعا نوآور اثبات کرده است. سازوکار استخراج با اثبات کار، که غالبا بهخاطر کاربرد انرژی مورد حمله قرار میگیرد، (من مقالهای بر ضد این حملات نوشتم و توضیح دادم که چطور بیت کوین به انررژی پاک کمک میکند) عنصر جدایی ناپذیر بیت کوین است که آن را از دیگر داراییهای دیجیتال جدا میکند.
برای روشن شدن بحث، تکرار میکنم که من فقط بر بیت کوین تمرکز خواهم کرد، علیالخصوص بهعنوان دارایی پولی، و عمدتا استدلالهایی را تحلیل میکنم که از سوی جناح بیتکوینداران ترقیخواه مطرح شده است. من در بخش عمده این مقاله به نظام پولی کشورهای غربی اشاره خواهم کرد و در پایان روی جهان جنوب تمرکز میکنم.
از آنجایی که این مجموعه مقالات طولانی و بعضا پیچیده خواهد شد اجازه دهید که خلاصهای اجمالی از دیدگاهم ارائه دهم. بیت کوین کارکرد پول را ندارد زیرا امری برونزا نیست که بتواند با برنامهریزی تثبیت شود. به همین ترتیب، اتصاف فضایل اخلاقی به پول ( مثل اعتبار، عدالت و غیره) حاکی از فهمی غلط از پول است. استدلال من این است که پول پدیدهای اجتماعی است، پول از روابط اقتصادی-اجتماعی و ساختارهای قدرت ناشی میشود و گاهی آنها را بازنمایی میکند. واقعیت مادی جهان، نظام پولی را خلق میکند نه بالعکس. همیشه روال چنین بوده است. بنابراین پول مفهومی است که همواره در حال تغییر است، ضرورتا چنین است، و باید برای هضم جریانات پیچیده در اقتصاد در حال تغییر باشد و همچنین باید برای تعدیل مناسبات نامتعارف هر جامعه انعطافپذیر باشد.
در نهایت پول نمیتواند از نهادهای سیاسی و قانونی که خالق حقوق مالکیت و بازار هستند مجزا باشد. اگر ما بخواهیم نظام پولی نابسامان امروزمان را تغییر دهیم ـــ من هم قبول دارم که وضعیت پول نابسامان است ـــ ما باید بر نهادها و چهارچوبهای ایدئولوژیک تمرکز کنیم تا بتوانیم به بهترین شکل از ابزارهای موجود برای اهداف مطلوب استفاده کنیم.
نقد نظام پولی جاری
مدافعان استاندارد بیت کوین اینگونه استدلال میکنند:
کنترل دولت بر عرضه پول منجر به نابرابری افسار گسیخته و کاهش ارزش پول شده است. یکی از محرکهای اصلی این نابرابری فزاینده و آشفتگی اقتصادی، اثر کانتیلون است. اثر کانتیلون که افزایش عرضه پول به دست دولت است به نفع کسانی است که به مراکز قدرت نزدیک هستند چون زودتر به آن دسترسی پیدا میکنند.
فقدان شفافیت و پاسخگویی در نظام پولی پیامدهای متعددی در نظام اقتصادی-اجتماعی دارد ازجمله کاهش قدرت خرید و محدود شدن توانایی پسانداز مردم. بنابراین برای مقابله با آثار فراگیر این سیستم پولی فاسد که ارز ضعیفی ایجاد کرده است به یک دارایی پولی برنامهریزیشده نیاز داریم که قوانین ثابتی برای صدور ارز داشته باشد، برای ورود به بازار موانع کمی داشته باشد و زیر نظر هیچ مرجع حاکمیتی نباشد.
پیش از اینکه به بررسی این استدلالها بپردازم، مهم است که این جریان را در ساختار سیاسی و اقتصادی-اجتماعی بزرگتری که در آن زندگی میکنیم، قرار دهیم. در پنجاه سال گذشته، شواهد تجربی قابلتوجه نشان میدهند که دستمزد واقعی ثابت مانده است حتی زمانیکه بازدهی رو به رشد بوده است، نابرابری افزایش یافته است، اقتصاد به طور فزاینده ای مالی شده است که به سود صاحبان ثروت و دارایی است، نهادهای مالی آلوده به فعالیتهای مجرمانه و مفسدانه شدند و بیشتر کشورهای جهان جنوب تحت نظام مالی استثمارگر جهانی دچار بحران اقتصادی ــ تورم بالا، بدهی ـــ هستند. نظام نئولیبرال نابرابرانه، سرکوبگر و ستمگرانه است.
در خلال همین دوره، ساختارهای سیاسی رو به ضعف رفتند، حتی کشورهای دموکراتیک قربانی تسخیر دولت به دست فرادستان شدند و فضای اندکی برای تغییر سیاسی و پاسخگویی گذاشتند. بنابراین هرچند طرفداران ثروتمند بیت کوین زیاد هستند، بخش قابل توجهی از کسانی که مدافع استاندارد جدید هستند، آنهایی هستند که به حال خود رها شدهاند یا بی در و پیکر بودن نظام فعلی را درک کردند و صرفا دنبال راه نجات هستند.
مهم است بدانیم که این اتفاقات باعث شده تعداد ترقیخواهها ــــ افرادی که کمابیش بهعنوان مدافع برابری و عدالت شناخته میشوند ـــ روز به روز بیشتر شود و در جبهه طرفداران استاندارد بیت کوین قرار گیرند. برای دههها، پرسش «پول چیست» یا عدالت نظام مالی نسبتا در گفتمان اصلی غایب بوده است. این مسائل زیر مغالطات کتاب اقتصاد101 مدفون و به اتاقهای اقتصادی ایدئولوژیک محدود شده بودند. اکنون که تاریخ به سمت پوپولیسم گرایش پیدا کرده است، این پرسشها بار دیگر مورد توجه قرار گرفتهاند، اما متخصصان کمی وجود دارند که بتوانند با نگرانیهای مردم همدلی داشته باشند و بهطور منسجم به آنها پاسخ دهند.
بنابراین مهم است بدانیم که آبشخور داستان استاندارد بیت کوین کجاست و آن را کاملا رد نکنیم، حتی اگر با آن موافق نباشیم. در عوض، باید بدانیم که بسیاری از ما که نسبت به وضعیت جاری بدبین هستیم، دست کم در سطح اصول اولیه، اشتراکاتمان با طرفداران استاندارد بیت کوین بیشتر از اختلافهایمان است، و ورود به بحثهایی که فراتر از این سطح ظاهری هستند، تنها راه برای بیدار کردن وجدان جمعی است تا از رهگذر آن تغییر حاصل شود.
آیا بیت کوین مشکلات را حل میکند؟
من سعی خواهم کرد در سطوح مختلفی به این پرسش بپردازم، اعم از سطوح بسیار عملی مانند اینکه بیت کوین پوشش تورمی است تا سطوح مفهومیتر مانند جدایی پول از دولت.
بیت کوین به مثابه پوشش تورم
این مطلب به کرات در جامعه بیت کوین نقل میشود و امکانات مهمی به بیتکوینداران میدهد (مثلا حفظ قدرت خرید، و ارزش پول). تا سال پیش، ادعای استاندارد بیت کوین این بود که چون قیمتها بخاطر نظام پولی تورمزا همواره بالا میروند، بیت کوین پوششی در برابر تورم است زیرا رشد قیمت آن به مراتب بیشتر از قیمت خدمات و کالاها است. این ادعا عجیب به نظر میرسد زیرا در خلال همین دوره، اکثر داراییهای ریسکی بهطور قابلتوجهی خوب عمل کردند و با این حال آنها اصلا پوششی در برابر تورم تلقی نشدند. همچنین این ادعا در اقتصادهای توسعه یافته که تورم مزمن ضعیفی دارند واقعا آزموده نشده است.
مهمتر از همه، باتوجه به افزایش قیمت در خلال سال گذشته و کاهش قیمت بیت کوین، این استدلال به «بیت کوین پوششی در برابر تورم پولی است» تغییر کرده است، به این معنی که آن پوششی در برابر افزایش قیمت کالاها و خدمات نیست بلکه پوششی در برابر «تضعیف ارزش ارز بهخاطر چاپ پول» است. نمودار زیر شاهدی بر این مدعاست.
این استدلال نیز به دلایل متعدد عجیب به نظر میرسد که هرکدام را با جزییات بیشتر توضیح خواهم داد:
- این استدلال بر این ادعا استوار است که بیت کوین منحصرا یک «پوشش» است و نه صرفا یک دارایی ریسکپذیر، مشابه داراییهای با بتای بالا که در دوران افزایش نقدینگی عملکرد خوبی داشتند.
- این استدلال بر نظریه پولگرایی متکی است که میگوید رشد عرضه پول مستقیما و سریعا منجر به افزایش قیمت میشود. (اگر چنین نبود پس چرا ما ابتدا سراغ عرضه پول رفتیم؟)
- این استدلال حاکی از یک بدفهمی نسبت به نقدینگی، چاپ پول و منشا پول است.
آیا بیت کوین فقط یک دارایی ریسک پذیر است؟
در رابطه با نکته اول، استیون لوبکا اخیرا در پادکست «بیت کوین چه کرده است» اشاره میکند که بیت کوین پوششی در برابر آن نوع تورمی است که از انبساط بیش از حد پولی پدیده امد است و نه هنگامی که تورم از جانب عرضه باشد، یعنی مثل وضعیت کنونی که لوبکا هم به درستی به آن اشاره کرده است. او اخیرا در مقالهای راجعبه همین موضوع به این انتقاد که دیگر داراییهای ریسکپذیر نیز در دوران انبساط پولی رشد کردهاند با بیان اینکه بیت کوین بیش از آنها رشد کرده پاسخ داد و اینکه فقط بیت کوین را باید بهعنوان پوشش قلمداد کرد چون آن «واقعا پول» است اما دیگر داراییها چنین نیستند.
با اینحال، هرچقدر هم که قیمت یک دارایی بالا برود، اگر رابطه مستقیمی با قیمت خدمات و کالا داشته باشد، نباید آن را بهعنوان پوشش تلقی کرد؛ حتی میتوانم استدلال کنم که افزایش شدید قیمت یک دارایی، آن را از پوششی بودن به سفتهبازی تبدل میکند. قطعا این نکته او درست است که داراییهایی مانند سهام،خطرات نامتعارفی مانند تصمیمات مدیریتی بد و بدهی دارند که باعث میشود آنها بهشدت از بیت کوین متمایز شوند. اما عوامل دیگری مانند «خطر منسوخ شدن» و «سایر چالشهای دنیای واقعی» به همان اندازه که در کمین سهام اپل است، برای بیت کوین نیز محتمل است.
نمودارهای زیادی نشان میدهند که بیت کوین به طور خاص با سهام فناوری و به طور گستردهتر با بازار سهام همبستگی قوی دارد. واقعیت این است که عامل اصلی پشت عملکرد قیمتی بیت کوین تغییر در نقدینگی جهانی، علیالخصوص نقدینگی ایالات متحده است، چون این امر تعیین میکند سرمایهگذاران کجا از منحنی ریسک خارج میشوند. در مواقع بحران، مانند اکنون، وقتی داراییهای امنی مثل دلار عملکرد قوی داشته باشند، بیت کوین مشابه آن عمل نخواهد کرد.
بنابراین هیچ دلیل موجهای وجود ندارد که بیت کوین را متفاوت از یک دارایی ریسکپذیر که سوار بر امواج نقدینگی است، تلقی کرد یا اینکه آن را صرفا از منظر سرمایهگذاری بهعنوان چیزی متفاوت نگریست. گیریم که این ارتباط شاید در آینده تغییر کند اما این تصمیم به عهده بازار است.
تورم را چطور تعریف کنیم، آیا تورم یک پدیده پولی است؟
چیزی که در استدلال بیتکوینداران اهمیت دارد این است که افزایش عرضه پول منجر به تضعیف ارزش ارز میشود یعنی شما بهخاطر گرانی، کالاها و خدمات کمتری میتوانید بخرید. به هرحال، اتکا به این موضوع بهعنوان استدلال دشوار است زیرا ظاهرا تعریف تورم در حال تغییر است. به نظر برخیها، این اتفاق صرفا افزایش قمیت کالاها و خدمات است ـــ به نظر میرسد چنین تعریفی از تورم تعریفی شهودی باشد زیرا همان چیزی است که مردم بهعنوان مصرفکننده با آن دست به گریبان هستند و به آن اهمیت میدهند. تعریف دیگر این است که تورم یعنی افزایش عرضه پول ــ به قول بعضیها تورم واقعی ــ بدون توجه به تاثیر آن بر قیمت کالاها و خدمات، حتی اگر منجر به گرانی آنها شود. این تعریف را میلتون فریدمن به این شکل خلاصه کرده است:
تورم همیشه و همه جا یک پدیده پولی است به این معنا که فقط با رشد سریعتر مقدار پول نسبت به تولید ایجاد میشود.
خب پس بیایید این دیدگاه را درک کنیم. افزایش قیمت بهخاطر دلایل غیرپولی مانند مشکلات زنجیره تامین، تورم نیست. افزایش قیمت بهخاطر افزایش عرضه پول تورم است. دیدگاه استیو لوبکا مبنیبر اینکه بیت کوین پوششی در برابر تورم واقعی است و نه در برابر افزایش قیمت در زنجیره تامین، بر این نگره استوار است.
از آنجایی که هیچکس راجعبه تاثیر زنجیره تامین و موانع مادی دیگر بحثی به میان نیاورده است پس ما روی گزاره دوم تمرکز میکنیم. اما چرا تغییر در عرضه پول صرفنظر از اینکه آن تغییرات قیمتی کی رخ دادند و چقدر نامتقارن هستند، وقتی با افزایش قیمت وابستگی پیدا میکند، ناخوشایند است؟ نمودار زیر درصد تغییر سالانه در شاخصهای عرضه پول و CPI (شاخص قیمت مصرف کننده) را نشان میدهد.
نکات فنی: M2، شاخصی ضعیفتر از M4 در خصوص عرضه پول است. زیرا اولی شامل جایگزینهای پول با نقدشوندگی بالا نمیشود. به این حال فدرال رزرو در ایالات متحده فقط داده M2 را بهعنوان جامعترین شاخص عرضه پول ارائه میکند چون سیستم مالی ناشفاف است و تخمین درست عرضه گسترده پول را محدود میکند. در اینجا من از دیویزیا M2 استفاده کردم زیرا به لحاظ روش شناسی برآوردی عالی بهدست میدهد (با اعمال وزن بر انواع مختلف پول) نه مثل رویکرد فدرال رزور که یک میانگین جمع ساده است. (در هر صورت، داده M2 فدرال رزرو با دیویزیا همسو است). وام ها و اجارهها ملاکی برای اعتبار بانک هستند، و چون بانکها هنگامی که وام میدهند بهجای گردش پساندازها، پول خلق میکنند، اضافه کردن این شاخص نیز اهمیت داشت.
ما از این نمودار میتوانیم بفهمیم که همبستگی ضعیفی میان تغییر در عرضه پول و شاخص قیمت مصرفکننده وجود دارد. از اواسط دهه 90 تا اوایل دهه 2000، نرخ تغییر عرضه پول افزایش یافته است درحالیکه تورم روند کاهشی دارد. عکس آن در اوایل دهه 2000 صادق است، زمانیکه تورم در حال افزایش بود اما عرضه پول کاهشی بود. این روند بعد از سال 2008 بسیار برجسته است زیرا آغاز سیاست تسهیل کمی بود و زمانی بود که ترازنامههای بانک مرکزی با نرخهای بیسابقهای رشد کردند و در عین حال اقتصادهای توسعهیافته نتوانستند اهداف تورمی خودشان را محقق کنند
ممکن است در مخالفت با مطلب فوق استدلال شود که تورم میتواند در مستغلات و بازار سهام یافت شود که در این مدت بهشدت قیمتشان بالا رفته است. هرچند بدون تردید همبستگی قوی میان قیمت این دارایی و M2وجود دارد، اما فکر نمیکنم که افزایش قیمت بازار سهام تورم باشد چون بر قدرت خرید مصرفکنندگان تاثیر نمیگذارد و از این روی به پوشش نیاز ندارد. آیا مشکلات توزیعی وجود دارد که منجر به نابرابری شود؟ قطعا بله. اما اکنون میخواهم فقط بر تورم تمرکز کنم. در خصوص افزایش قیمت مسکن، از آنجا که مستغلات یک ابزار سرمایهگذاری بزرگ هستند (که مشکلات ساختاری عمیقی در خودش دارد) اشتباه است که آن را تورم به حساب آوریم.
بنابراین، به لحاظ تجربی شواهد قابلتوجهی وجود ندارد که افزایش در M2 منجر به افزایش CPI شود. (لازم به ذکر است که من در وهله اول بر اقتصادهای توسعهیافته تمرکز میکنم و بعدا به موضوع تورم در جهان جنوب خواهم پرداخت). اگر چنین بود، ژاپن علیرغم انبساط ترازنامه بانک مرکزیاش در چند دهه گذشته نباید درگیر اقتصادی با تورم پایین میشد که بهشدت زیر هدف تورمیاش است. دوره تورمی کنونی بهخاطر قیمت انرژی و اختلال در زنجیره تامین است. به همین دلیل است که مثلا کشورهای اروپایی ــ با وابستگی زیاد به گاز روسیه و سیاستهای ضعیف انرژی ــ در مقایسه با دیگر کشورهای توسعهیافته با تورمی بالاتر دست به گریبان هستند.
در حاشیه: وقتی جف اسنایدر در پادکست «بیت کوین چه کرده است» مطلبی مشابه را (در خصوص M2 و تورم) گفت، واکنش پیتر مک کورمک قابل توجه بود. پیتر اذعان کرد که چقدر این مطلب منطقی است اما حس میکند که با روایت غالب بسیار مخالف است.
اگر ما نظریه پولی را درست میانگاریم، پس بیایید وارد برخی جزییاتش شویم.
معادله کلیدی آن عبارت است از: MV = PQ
M: عرضه پول
V: سرعت گردش پول
P: قیمت
Q: مقدار کالا و خدمات
چیزی که این تحلیلها و نمودارهای مبتنی بر M2 فاقد آن هستند، میزان تغییر سرعت گردش پول است. برای مثال سال 2020 را درنظر بگیرید. عرضه پول M2 به دلیل واکنش مالی و پولی دولت افزایش یافت و بسیاری را به پیشبینی تورم وادار کرد. در حالیکه M2 در سال 2020 تا 25 درصد افزایش یافت، سرعت پول تا 18 درصد کاهش یافت. بنابراین حتی با در نظرگرفتن نظریه پولگرایی در ارزش اسمی، این رویه بسیار پیچیدهتر از ترسیم یک رابطه علی میان افزایش عرضه پول و تورم است.
من در پاسخ به کسانی که به تعریف فرهنگ لغت و بستر از تورم استناد میکنند مبنیبر اینکه تورم، افزایش عرضه پول است، میگویم که تغییر در عرضه پول تحت استاندارد طلا امری کاملا متفاوت از چیزی است که امروز وجود دارد. همچنین ادعای فریدمن که بخش اصلی استدلال بیتکوینداران است، مطلبی پیش پا افتاده و بدیهی است. بله، پرواضح است که افزایش قیمت وقتی بهخاطر محدودیتهای فیزیکی نباشد، پول بیشتری به سوی کالاها سرازیر میکند. اما این امر به خودی خود حاکی از این واقعیت نیست که افزایش عرضه پول مستلزم افزایش قیمتها است چون که نقدینگی اضافی میتواند ظرفیت مازادی را ایجاد کند، منجر به افزایش بهرهوری شود و کاربرد فناوریهای ضدتورمی را توسعه دهد. این موضوع، مطلبی اساسی برای نظریه پولی مدرن است که استدلال میکند کاربرد هدفمند سرمایهگذاری مالی میتواند ظرفیتهای جدید ایجاد کند، به ویژه از طریق بکارگیری افرادی که مارکس آنها را «ارتش ذخیره بیکاران» نامیده است، بهجای اینکه آنها را برههای قربانی در قربانگاه نئوکلاسیکها تلقی کند.
بنابراین کلام آخر اینکه سخت میتوان فهمید چطور تورم از هر نظر چیزی متفاوت از افزایش قیمت مصرفکننده است. و اگر انبساط پولی منجر به تورم نمیشود پس چه فایدهای دارد که بیت کوین را یک «پوشش» در برابر انبساط پولی درنظر بگیریم؟ این پوشش دقیقا در برابر چه چیزی است؟
اذعان میکنم که مسائل زیادی پیرامون اندازه گیری CPIوجود دارد، اما نمیتوان کتمان کرد که تغییرات قیمتی به دلایل بیشماری رخ میدهند که مربوط به طرف تقاضا و طرف عرضه هستند. پاول، یلن،گرین اسپن و دیگر بانکهای مرکزی به این واقعیت توجه داشتند. اگرچه چندین دهه است که اقتصاددانان دگراندیش این موضوع را مورد بحث قرار دادهاند. تورم بهطور قابلتوجهی مفهومی پیچیده است و نمیتوان آن را به انبساط پولی تقلیل داد. بنابراین اگر هنگام افزایش CPI، بیت کوین حافظ ارزش نباشد این سوال پیش میآید که آیا پوششی در برابر تورم است یا خیر و اینکه مفهوم پوشش در برابر انبساط پولی واقعا مغالطهآمیز است.
در بخش دوم من راجعبه سیستم فعلی فیات، نحوه خلق پول ( همه چیز دست دولت نیست)، و اینکه بیت کوین بهعنوان پول چه چیزی را کم دارد، بحث میکنم.