
در درس قبلی در مورد استفاده از تحلیل بنیادی در بازار ارز دیجیتال موردنظرتان، برای ایجاد یک سوگیری جهتدار و تعیین اینکه آیا هریک شبیه به ایدههای معاملاتی بالقوه است یا نه، صحبت کردیم و در مورد این سخن گفتیم که چگونه تعیین کنید که کدام ایده شبیه یک ایده معاملاتی است.
هنگامی که سیگنال مناسب را بر اساس تحلیل بنیادی دریافت کردید، حالا زمان آن است که قیمتهای ورودی بالقوه (ورودیهای) را برای معاملهتان و همچنین قیمتهای خروجی (خروجیها) را برای کسب سود یا کاهش ضرر تعیین کنید.
یک معاملهگر احتیاطی معمولا با استفاده از تحلیل تکنیکال و پرایس اکشن این کار را انجام میدهد.
در این درس میخواهیم به شما یاد بدهیم که چگونه از تحلیل تکنیکال و پرایس اکشن برای شناسایی نقاط ورود و خروج معامله ارزهای دیجیتال استفاده کنید.
قیمت بازار چگونه تعیین میشود؟
اما قبل از اینکه به تحلیل تکنیکال و پرایس اکشن بپردازیم، باید در مورد این صحبت کنیم که قیمت بازار چیست و چرا دائما در بازارهای مالی این قیمت در حال تغییر است.
قیمت در اصل، ارزشی است که خریدار و فروشنده برای انجام معامله بر سر آن توافق میکنند.

مثلا فرض کنید در بازار کشاورزی میخواهید یک محصول بخرید. یک کشاورز یک صندوق سیب را به قیمت ۱ دلار میفروشد. اگر شما یا شخص دیگری موافق باشید که این قیمت خوب و منصفانه است و بابت یک صندوق سیب ۱ دلار میپردازید، قیمت بازار ۱ دلار است.
حال اگر هیچ شخصی حاضر نشود که برای یک صندوق سیب ۱ دلار پرداخت کند، کشاورز برای اینکه مشتری خرید کند، ممکن است قیمت را به نیم دلار یا حتی کمتر کاهش دهد.
و بالعکس، اگر خریداران همه سیبها را به قیمت ۱ دلار بخرند و سیب بیشتری هم بخواهند، کشاورز تا وقتی که تقاضا برای سیب کاهش پیدا کند یا متوقف شود، احتمالا قیمت یک صندوق سیب را تا ۱.۱۰ دلار یا بالاتر افزایش میدهد.
داراییهای مالی هم همینطور است، اما در مقیاس خیلی بزرگتر. در بازارهای مالی ممکن است هزاران هزار خریدار و فروشنده برای یک دارایی وجود داشته باشند، هر کدام هم نظرات متفاوتی در مورد مقدار و قیمت خرید و فروش دارند.
و در این بازارها معاملات با سرعت بیشتری انجام میشود، سرعت انجام همه معاملات مثل هم نیست، اما بعضی معاملهها در کسری از ثانیه انجام میشوند.
از آنجا که تعداد فعالان در بازار زیاد است و در هر ثانیه هم معاملات زیادی انجام میشود، قیمت بازار به طور مداوم تغییر میکند و این به تعادل بین خریداران و فروشندگان بستگی دارد یا به عبارت دیگر تعادل بین عرضه و تقاضای دارایی.
اصلا نمیتوانیم به طور دقیق متوجه شویم که هریک از بازیگران بازار چه کاری انجام میدهند و دلیل آنها برای خرید یا فروش با قیمتهای خاص چیست.
طیفی از بازیگران در این بازارها وجود دارند، از ماهیهای خردهپا گرفته تا نهنگهای بزرگ نهادی، و مبنای معامله هر کدام از آنها با هم متفاوت است، آنها ممکن است بر اساس روایتی مبتنی بر اصول و بنیادها، حدس و گمان در مورد قیمتها، یا چیزهایی مبهم مثل الگوی مهاجرت فیلهای آفریقایی معاملاتشان را انجام دهند.
اساسا غیرممکن است که بدانیم هر معاملهگر به چه چیزی فکر میکند، بنابراین بهترین چیزی که میتوانیم در مورد هر محیط بازار بگوییم، این است که قیمتْ بازتابی از تمام اطلاعات عمومی شناختهشده در مورد دارایی و احساسات جمعی از چشمانداز آن دارایی است (یعنی احساسات بازار).
و این ما را به پرایس اکشن و تحلیل تکنیکال میرساند.
تحلیل تکنیکال و پرایس اکشن چیست؟
پرایس اکشن و تحلیل تکنیکال، درک احساسات بازار یک دارایی از طریق یک چارچوب بصری یا ریاضیات پیرامون تاریخچه قیمت است.

معاملهگر از طریق این لنز میتواند بفهمد که چه زمانی احساسات بازار صعودی، نزولی یا خنثی بوده است و میتواند نقاط عطف بالقوه یا نقاط تغییر احساسات را پیدا کند.
برای اینکه بهتر این مفاهیم را متوجه شویم، با استفاده از پرایس اکشن و تحلیل تکنیکال، قیمت بیتکوین در برابر دلار آمریکا را تحلیل میکنیم تا احساسات معاملهگران را متوجه شویم:

در نمودار بالا قیمت BTC/USD را در بازه زمانی چهارساعته داریم، و از نظر پرایس اکشن میتوانیم ببینیم که در ماه نوامبر معاملهگران نزولی بودهاند چون قبل از پایان ماه بازار را از نزدیک به ۷۰،۰۰۰ دلار به ۵۴،۰۰۰ دلار رساندند.
همچنین میتوانیم ببینیم که ۵۸،۰۰۰ دلار و ۶۰،۰۰۰ دلارْ نواحی محبوب بودهاند، ابتدا به عنوان یک ناحیه حمایتی در اکتبر عمل کردند سپس در ماه نوامبر شکستند و به ناحیه مقاومت تبدیل شدهاند و به ما میگویند در صورت تداوم احساسات نزولی، میتواند زمینهای باشد که سفارشهای فروش را جذب کند.
یا میتواند منطقهای باشد که اگر قیمت در کوتاهمدت به بالاتر از آن برسد، سفارشهای خرید را جذب میکند.
من یک اندیکاتور تکنیکال هم در نمودار پایین دارم: اندیکاتور MACD. این اندیکاتور توسط بسیاری از معاملهگران برای نشان دادن زمانی که حرکت قیمت ممکن است به اوج خود برسد، استفاده میشود.
و در این سناریو، حرکت MACD به سمت بالا ممکن است نشاندهنده این باشد که افزایش کوتاهمدت قیمت BTC/USD از ۵۴،۰۰۰ دلار به ۵۸،۰۰۰ دلار ممکن است اغراقآمیز باشد و استدلال تحلیل تکنیکال را اضافه کند که معاملهگران ممکن است فروش بالا را از سر بگیرند.
بنابراین اگر تحلیل بنیادی به شما میگوید BTC/USD میتواند فروش بیشتری را در پیش داشته باشد، تحلیل نمودار از نقطه مشابهی پشتیبانی میکند و این احتمال را قویتر میکند.
پیچیده بود یا قابل درک؟
اگر اینها برای شما مبهم و پیچیده بود، میتوانید به مقالههای ما در مورد تحلیل تکنیکال و اندیکاتور MACD و سایر اندیکاتورها در مدرسه فارکس سایت ایران بروکر مراجعه کنید.
اما قبل از اینکه سراغ آن مطالب بروید، نکاتی وجود دارد که قبل از شروع معامله باید آنها را به ذهن بسپارید.
نکات مهم در استفاده از تحلیل تکنیکال و پرایس اکشن
وقتی صحبت از تحلیل تکنیکال و پرایس اکشن به میان میآید، چیزی به نام «انجام بیش از حد» وجود دارد.
استفاده بیش از حد از اندیکاتورها میتواند به پدیپدهای به نام فلج تحلیلی (Analysis paralysis) منجر شود. اینجاست که اندیکاتورها با یکدیگر تعارض پیدا میکنند، چون بعضی از آنها سیگنال خرید را نشان میدهند و بعضی میگویند زمان فروش است.
ابزارهای مختلف تحلیل تکنیکال و پرایس اکشن را مطالعه کنید و فقط ۲ یا ۳ مورد را پیدا کنید که برای شروع معامله و تمرین مفید باشد.
همخطی چندگانه یک اصطلاح آماری است که به استفاده از یک نوع اطلاعات بیش از یک بار اشاره دارد. استفاده موفقیتآمیز از تحلیل تکنیکال مستلزم پرهیز از همخطی چندگانه در هنگام استفاده از چند اندیکاتور تکنیکال است. شما نمیخواهید از اندیکاتورهای تکنیکال که همخط هستند استفاده کنید، چون آنها بر اساس ورودی خیلی مشابه یا مرتبط هستند که فقط یک سری اطلاعات اضافی برای شما دارد.
از تحلیل تکنیکال یا پرایس اکشن به تنهایی به عنوان ابزار تولید ایده معاملاتی استفاده نکنید.
در بیشتر موارد شما نباید از تحلیل تکنیکال یا پرایس اکشن به تنهایی به عنوان ابزار ایجاد ایده معاملاتی استفاده کنید، به خصوص برای داراییهای ارز دیجیتال.
تحلیل تکنیکال و پرایس اکشن همیشه نگاهشان به گذشته است، بنابراین به شما نمیگویند چه زمانی کاتالیزورهای بزرگ بالقوه در راه هستند یا به شما در این مورد که چرا احساسات بازار به یک طرف متمایل شده است، اطلاعاتی نمیدهند.
اگر از تحلیل تکنیکال و/ یا پرایس اکشن به عنوان تنها ابزارهای تجزیه استفاده کنید، به احتمال زیاد یک رویداد شما را غافلگیر خواهد کرد.
به همین دلیل است که من برای تازهکارها ابتدا استفاده از تحلیل بنیادی را برای ایجاد ایدههای معاملاتی توصیه میکنم و پیشنهاد میدهم که در قدم بعد از تحلیل تکنیکال و پرایس اکشن برای یافتن ورودیها و خروجیهای معامله استفاده کنند.