این مقالۀ به قلم الکساندر استوتسکی به نگارش درآمده و در تاریخ 6 دسامبر 2023 در وبسایت بیتکوینتایمز منتشر شده است. مجموعۀ ایرانبروکر ترجمۀ کامل و اختصاصی این مقاله را برای اولینبار ارائه میدهد.
«باور کنید، راز تحققِ بیشترین باروری از زندگی و کسب عظیمترین تمتّع از آن، عبارت است از زیستن در خطر. شهرهای خود را در پای کوه آتشفشان “وزو” بنا کنید. کشتیهای خود را به دریاهای بِکر گسیل دارید. با خود و همنوعان خود در جنگ به سر ببرید. ای جویندگان دانش، تا زمانی که نمیتوانید بر خود مسلط شوید و مالک خویش باشید باید به غارت و فتح بپردازید. بهزودی آن زمان سپری خواهد شد که شما از زندگی مخفی در جنگل، همانند گوزنهای هراسان، خرسند بودید. بهزودی دانش بر آنچه که حق اوست دست خواهد یافت. دانش مالک و حاکم خواهد شد و شما نیز با آن مالک و حاکم خواهید شد.»
فردریش ویلهم نیچه، «حکمتِ شادان»
پول انرژی و نیچه
انرژی بیش از آنکه ماده یا چیزی باشد، همانطور که آرمسترانگ در مقالۀ خود دربارۀ آنتروپی مینویسد، نوعی «کیفیت» است؛ یعنی قابلیت و ظرفیت انجامدادن کاری.
البته نیچه مستقیماً یا بهزبان فیزیک مدرن یا حتی به تعبیر عوام حرفی از انرژی نزده است. اما ایدۀ «ارادۀ معطوف به قدرتِ» نیچه اشتراکاتی با این مفهوم دارد. از نظر نیچه، این اراده، رانۀ اصلی حیات است و زیربنای تمام اعمال انسانی و جهان طبیعیِ زنده به شمار میآید. به عبارت دیگر، نوعی «انرژی» است که انسانها، جوامع و عملاً تمام حیات را به پیش میراند؛ باعث چیرگی بر موانع میشود و بر خود تأکید میکند و به سوی شکوفایی سوق میدهد. نوعی انرژیِ متافیزیکی است که اساس زندگی را تشکیل میدهد و پویش خود را بر آن حاکم میکند.
اما اصلاً چرا چنین مفهومی اهمیت دارد و ربطش به بیت کوین چیست؟
اول از همه، بیتکوین پولی است که از بسیاری جهات به «کیفیت» انرژی شباهت دارد.
بیت کوین و انرژی هر دو:
- پایستگی دارند؛ یعنی نه به وجود میآیند و نه از بین میروند.
- با نظم و آشوب ربط و نسبت دارند.
- دارای مقادیر مطلق هستند؛ یعنی انرژی دارای مینیمم مجانبی صفر است[1] و بیتکوین نیز حداکثر عرضۀ نهاییاش حدود 21 میلیون واحد[2] خواهد بود.
بنا به دلایلی بیتکوین را «پول انرژی» مینامند؛ چون ارادۀ معطوف به قدرت دارد، قلبش میتپد و راه خود را میرود. نهتنها این مفهوم نشان میدهد که بیت کوین بهنحوی «زنده» است، بلکه بر درستی، سلامت و جهانشمولی آن نیز دلالت دارد. در این رابطه میتوانید مقالۀ «گواه اثبات کار» نوشتۀ گیجی در سال 2020 را بخوانید. شما نمیتوانید انرژی را جعل کنید، بر آن فرمان برانید یا نادیدهاش بگیرید.
واتسلاف اسمیل (Vaclav Smil) که یکی از بزرگترین چهرههای فیزیک و مهندسی در عصر ماست، انرژی را «ارزی جهانی» میداند؛ زیرا باور دارد که انرژی واحد بنیادینی است که تمام تعاملات، فرآیندها و دگرگونیهای جهان ما را ممکن میسازد. بیتکوین نیز قادر است همین کار را در دنیای انتزاعیتر تمدن بشری انجام دهد و با انجام آن، پا به عصر جدیدی خواهیم گذاشت؛ عصری که در آن انرژی بیشازپیش تحت کنترل درمیآید و مهار و رام خواهد شد.
کیفیت بهجای کمیت
دوم، بیتکوین پول باکیفیتی است. کمیت بیت کوین ثابت است و از پیش مقدارش مشخص است و همین باعث میشود با گذشت زمان بر کیفیتش افزوده شود و در نتیجه ارزشش هم بالا برود.
هر چیز باکیفیتی، دارای ارزش و انرژی است. بیت کوین هم مانند طلا گرانبها است. جذابیت و ارزشمندی ریشه در کمیابی دارد. کمیت حد و حدودی دارد. وقتی سکهای طلا در دست میگیرید میتوانید لمسش کنید و این حسی است احشایی. با اینکه تنها 14 سال از عمر بیت کوین گذشته اما دارای ارزش ذاتی مشابهی است. حالا تصور کنید که نیم قرن دیگر چه ارزشی پیدا کند. کوهها هم همینطور با گذشت زمان و همراه با ابهت و متانت شکل گرفته و پدید آمدهاند.
بیتکوین را با ارزهای فیاتی مقایسه کنید که از بادِ هوا خلق میشوند و میتوان ارزششان را بهراحتی تغییر داد. ارزش ذاتی ندارند و ماهیتشان نیز بیشتر نمادین و نمایشی است. بهعنوان مثال، سیاست پولی «تسهیل کمّی» را در نظر بگیرید که طیّ آن با آسانتر ساختن فرآیند خلق پول، عرضۀ آن نیز افزایش مییابد. بدیهی است که اِعمال این سیاست با کاهش کیفیت و تعهد پول همراه است و آن را «ضعیف» و «نرم» میکند.
مردم بهدرستی به چنین پولی بهاندازۀ فلزات «اعتماد» ندارند و حتی به اندازۀ عدد و رقمِ روی نمایشگرها هم برایش «اعتبار» قائل نیستند. به همین دلیل است که ارز فیات در «مارپیچ مرگ» فروافتاده. این پول، توخالی و بیبهره از نیروی حیات است و تنها «وعدۀ پوچ» مشتی تکنوکرات را به دوش میکشد.
اما این چه اهمیتی دارد؟
من باور دارم که کیفیت پول انعکاسی از کیفیت فرهنگ و تمدنی است که خود پدیدشان آورده است. پول نرم و ضعیف و بیکیفیت، جامعهای سست و بیخاصیت میسازد. برعکس، پول سالم و سخت و باکیفیت، جامعهای قوی و کارآمد و باکیفیت بنا میکند.
این واقعیت را تاریخ بارها و بارها ثابت کرده است و دنیای مدرن امروز هم بارزترین نمونۀ آن است. ما در جهانی به سر میبریم که در آن کمیتها رو به فزونی دارند و کیفیتها میل به نزول. به هر سو که نگاه کنید همهچیز در مقیاسی کلان و انبوه است: رسانههای جمعی، خردهفروشیهای کلان، سیاستهای تودهای، غذای صنعتی در مقیاسی عظیم، بازارهای بزرگ، شبکههای اجتماعی پُرکاربر، مصرفگرایی افراطی، هیستری جمعی، داروهای فراگیر، پول کلان و خلاصه همهجا ردپای کمیتهای کلان نمایان است.
به همین دلیل خیلی از چیزها دیگر ارج و قربی ندارند. فاقد هرگونه ارزش و انرژی هستند. به پول بیارزش زیمباوه میمانند که در دوران ابرتورم بهعنوان کاغذ توالت به کار میرود و طبیعتاً از دل چنین جهانی که به کمیتهای کلانِ بیبها گرفتار شده، مردمانی با شخصیتهای نازل بیرون میآیند.
نیچه پیدایش چنین انسانی را پیشبینی کرده و آن را «واپسین انسان» نامیده بود. من به آن «لمپن» و «توده» میگویم؛ یعنی انسانی که فاقد ارادۀ معطوف به قدرت است. سیاهی لشگری که رمهوار در پی دیگران میدود، خالی از زندگانی است و تقریباً بیبهره از نیرویی است که حیات را ممکن میسازد.
به دور و برتان نگاه کنید، این جهان ماست و وضعیت تأسفباری دارد. مهمترین معیار زندگی، یعنی فرزندآوری، در تمام کشورهای توسعهیافته رو به کاهش است. این مناطق سالخورده هستند و رو به مرگ پیش میروند.
اما بهقول معروف «پایان شبِ سیه سپید است». نیچه ظهور «ابَرمرد» را نیز پیشبینی کرده بود؛ یعنی کسی که از وضعیت اسفناک واپسین انسان فراتر میرود، گونهای بشر که شخصیتش واجد والاترین ظرفیتها است، سرشار از زندگانی است و مملؤ از ارادۀ معطوف به قدرتِ ناب، انسانی که «لبریز از فراوانی و قدرت است».
قدرت و انرژی
ابرمرد کیست و چه شرایطی باید برای ظهورش فراهم شود؟
به نظر من ابرمرد یک کهنالگوی جدید است. ترکیبی است از آرکیتایپهای جنگجو، کارآفرین، کاوشگر و پادشاه؛ تلفیق نسخۀ امروزینِ اسکندر کبیر با استیو جابز. کسی که ظهور میکند، راهبری را در دست میگیرد و جهان را به میل خود میگرداند. منظور من یک انسان منفرد نیست، بلکه یک الگوست. این ابرمرد در چهارگوشۀ جهان ظهور میکند. اما…
برای اینکه ابرمرد پیدا شود، برای اینکه گیاهی بتواند جوانه بزند، خاکش باید حاوی مواد مغذی باشد. این تشبیه میتواند به روشهای گوناگون افادۀ معنا کند. هم باید بذری در کار باشد و هم کود. عصر حاضر هر دو را فراهم کرده است. بذرِ زندگی و انرژی و عظمت وجود دارد و در قالب بیتکوین، در جهانی با کود فراوان کاشته شده است.
مرحلۀ بعدی تمدن ما که اکنون بدان پا گذاشتهایم، عصرِ «پولِ انررژی» است؛ عصری که در آن مقیاس عمل، زمان، انرژی و منابع از لحاظ کمّی ثابت و محدود است. بنابراین، امکان «تسهیل» خودسرانه، مانند چاپ بیرویۀ پول در آن وجود ندارد. در این جامعۀ آرمانی، «کیفیت» اهمیت بیشتری نسبت به «برابری» دارد. در نتیجه، برتری، اصالت، شرافت و تمام فضائلی که میتواند مقوّمِ شکوفایی چنین تمدنی شود مورد پاداش قرار میگیرد.
این شرایطی است که پیش روی ما قرار دارد، و شگفت اینکه، طبق ادعای نیچه در چنین محیطی است که ابرمرد ظهور خواهد کرد. وضعیت شبیه به نوعی تشنج است و چهبسا شرایطی برای بیتکوین فراهم شود تا بتواند در این بحبوحه جای پای خود را سفت کند.
اکثر مردم تصور میکنند که بزرگترین دستاورد بیتکوین ارتقای تودۀ مردم و کمک به ضعفاست. با اینکه احتمالاً هم چنین کاری را میکند ولی نه به دلایلی که شما فکر میکنید، اما به گمان من بزرگترین دستاورد و تأثیری که بیتکوین بر نوع بشر خواهد گذاشت این است که زورمندان را زورمندتر ، برترینها را برتر و قدرتمندان را قدرتمندتر میکند.
از همین حالا میتوانم تصور کنم که با خواندن عبارات بالا قیافهتان درهم میرود. پس لطفاً سطور بالا را دوباره بخوانید و سپس، بگذارید توضیح بدهم که چرا چنین دستاوردی خوب و فوقالعاده مهم است.
اول از همه، فکر کنم بتوانیم در مورد موارد بالا باهم به توافق برسیم. هر رفتاری را که تشویق کنید، بیشتر تکرار خواهد شد. مثلاً اگر دزدی را ستایش کنید، دزدی هم بیشتر میشود.
در این مورد، سانفرانسیسکو یک نمونۀ عالی است. در سانفرانسیسکو، به دانشآموزان معمولی بابت حضورشان در مدرسه جایزه داده میشود؛ آنهم نه دانشآموزان عالی. شاخصهای ESG[3] و DEI[4] در فضای کاری باعث شده تا شرکتها بهجای استخدام براساس شایستگی، طبق معیارهای سیاسی جذب نیرو کنند. پرداخت پول به مردم برای در خانه ماندن نتیجهای جز چاقی و بطالت و بیمصرفی آنها نداشته است.
عکس این حالت نیز صادق است؛ یعنی وقتی بابت انجام یک کار خوب به افراد پاداش میدهیم، نهتنها احساس میکنند که کارشان به چشم آمده، بلکه انگیزه پیدا میکنند تا بار دیگر آن کار را تکرار کنند. خب، نکتۀ حرفم روشن است. اگر خواهان یک جامعۀ قدرتمند همراه با افرادی لایقی هستیم که بهترین نسخۀ خودشان هستند، باید از توانایی و شایستگی تقدیر کنیم و به بهترین افرادِ هر حرفه پاداش بدهیم.
یک جامعه زمانی رشد میکند که آحاد آن جامعه رشد کنند و از این رو، باید برای رشد افراد جامعه پاداش تعیین کنیم. اگر بخواهیم شخصیتهای قدرتمند و پرتوان داشته باشیم، باید فضائلی مانند قدرت و توانمندی را ستایش کنیم.
فرمول سادهای دارد:
افراد قوی = جامعۀ قوی
افراد ضعیف = جامعۀ ضعیف
برخلاف باور رایجِ طرفداران بیت کوین، ریشۀ تمام مشکلات ما در سیستم پولی معیوب نیست، بلکه از آن اموری ناشی میشود که بابتش پاداش میدهیم. انحطاط پولی ما ریشه در انحطاط فرهنگی جامعه دارد؛ هرچند که رابطۀ عمیقاً متقابلی هم باهم دارند. برای اصلاح جهان باید هر دو را اصلاح کنیم؛ چراکه یکی مانع دیگری است.
اگر خواهان جامعهای قدرتمند و شایستهسالار هستیم، باید افراد قدرتمند را تشویق کنیم و بابت پیروزیشان، یعنی بابت شایستگیهایشان، به آنها پاداش بدهیم؛ نه بهخاطر تقلب و دزدی و دروغ و نه بابت جازدن و «حضور در مدرسه»، بلکه بابت «موفقیت».
شاید لحن من برای برخی تند بهنظر برسد و از لحاظی هم همینطور هست. اما این واقعیت زندگی است. بله، حقیقت تلخ است، اما اگر متوجهش شوید، آزادتان میکند؛ چون حقیقت دارد و حقیقت دقیقاً کارش همین است. هنوز قانع نشدهاید؟
پس بگذارید بیشتر توضیح بدهم…
وقتی می گویم قدرتمندان را قدرتمندتر و برترینها را برتر میکند، منظورم افراد واقعاً قدرتمند است. قدرت یک فضیلت است و قدرتمند واقعی نهتنها بهدنبال لگدمال کردن ضعفا نیست، بلکه بهدنبال حریف قابلی میگردد تا با او هماوردی کند؛ حالا میخواهد آن حریف کوه باشد یا وزنهای سنگین.
بهتر است این مطلب را با مثال بررسی کنیم. بلندکردن یک هالتر 10 پوندی شما را قویتر نمیکند. اما اگر وزنهای 500 پوندی بردارید و بارها با آن تمرین کنید، قویتر خواهید شد. همینطور بالارفتن از چهارتا پله تأثیری روی حال شما ندارد، اما اگر در ارتفاعات 3000 متر به کوهنوردی بروید، قویتر خواهید شد. عدد و رقم چندان مهم نیست. مهم آن چالش و باری است که به دوش میکشید.
برای اینکه بهتر و قویتر شوید با ضعیفتر از خودتان در ÷نمیافتید. یک مرد برای اینکه به خودشان ثابت کند که قوی است، هیچوقت با یک کودک گلاویز نمیشود. همینطور، درخواست نمیکند که دستان حریفش را با ریسمان ببندند. او دنبال مبارزهای عادلانه با فردی است که همزور خود یا حتی قویتر باشد.
به همین دلیل، قویترین فرد کسی است که مسئولیتپذیر باشد. قدرت واقعی انسان در گروی بهدوشکشیدنِ مسئولیت خویشتن است. حاکمی که زمامداری سرزمین خود را به عهده دارد، پدری که مسئول معاش خانوادۀ خود است، مدیری که شرکتش را اداره میکند و در قبال کارمندان خود مسئول است، آموزگاری که تربیت جوانان جامعه را به عهده دارد و مسئول توسعۀ شخصیت شاگردان خود است، در واقع چنین افرادی «قدرتمند» و «زورمند» واقعی هستند.
البته میتوانیم این مفهوم را تعمیم بدهیم. مثلاً فردی که مسئول مردم است یا مبتکر ایدههایی است که میتواند جهان را دگرگون سازد، بسیار قدرتمندتر است. نیکولا تسلا، استیو جابز و اسکندر کبیر نمونههایی از افراد واقعاً قدرتمند به شمار میآیند.
توجه کنید که در برشمردن مصادیق افراد واقعاً قدرتمند اشارهای به «کریستین لاگارد»، «جنت یلن» و «جو بایدن» نکردم؛ چراکه مقصودم آن افرادی نیست که پا روی مورچهها میگذارند و خود را قهرمان میپندارند. از رؤسای بانکهای مرکزی و سیاستمداران حقیر و بروکراتهای فضولی که ثروت سیستم را میمکند حرف نمیزنم. اینها ضعیفتر از آن هستند که بتوانند چیزی خلق کنند و به همین دلیل است که به دزدی و دروغ و تلقب رو میآورند. اینها خطرناکترین انسانها هستند؛ افراد ضعیفی که به زور قدرت را غصب کردهاند، افرادی که بیهیچ تلاشی به مسند قدرت نشستهاند.
آین رند (Ayn Rand) چنین افرادی را مفتخور و چپاولگر مینامید. هیچکدامشان نه «قدرتمندند» نه «نخبه» و نه «برتر».
از آنجایی که این افراد انگل هستند و طبق آنچه که در بالا اشاره کردم بیتکوین زورمندان را زورمندتر و برترینها را برتر و قدرتمندان را قدرتمندتر میسازد، لذا در نظام جدید هیچ پاداشی به چنین افرادی تعلق نخواهد گرفت.
این همان تحول بنیادین مهمی است که باید در چارچوب انگیزههای روانشناختی صورت بگیرد تا دنیا به جای بهتری تبدیل شود. هدف در ضمیر کلمات نهفته است: برای رسیدن به جایی بهتر باید خودمان بهتر شویم؛ یعنی باید برای «بهترشدن» پاداش تعیین کنیم. برای اینکه دنیا را به جایی عالی و استثنایی تبدیل کنیم، باید عالی و استثنایی باشیم؛ در واقع باید نخبه باشیم. باید معنای حقیقی این کلمه و سایر کلیدواژهها را پس بگیریم.
واژۀ «elite» (نخبه) از ریشۀ لاتینی «elitus» مشتق شده که بهمعنای «برگزیده» یا «منتخب» است. ریشۀ هندواروپایی این واژه هم «leg» است که معنی «جمعآوری» یا «گردآوری» دارد. نخبه یعنی «منتخببودن» که بهمعنای همان «بهترینبودن» است؛ یعنی متمایزبودن و برجستهبودن. خلاصۀ کلام، یعنی عالیبودن.
واژۀ «Aristocrat» (آریستوکراسی) از ریشۀ یونانی «aristos» بهمعنای «بهترین»، بهعلاوۀ «kratos» بهمعنای «حکومت» یا «قدرت» مشتق شده است. در نتیجه، اصطلاح «آریستوکراسی» از منظر ریشهشناسی اساساً بهمعنای «حکومتِ برترینها» است.
در یونان باستان، «آریستوکراسی» در ابتدا شکلی از حکومت بود که در آن بافضیلتترین، کاردانترین و شریفترینِ مردم زمام امور را به دست میگرفتند. این مفهوم عمیقاً در ارتباط با این ایده بود که این افراد (در حیطۀ خرد و دلاوری و فضائل اخلاقی) دارای ویژگیهای عالیِ خاصی هستند که آنها را برای حکومتکردن شایستهتر میسازد. اما بهمرور زمان معنی این اصطلاح عوض شد و بار منفی به خود گرفت. ما باید از معنای جدید این اصطلاح دوری کنیم.
واژۀ «Noble» (شریف و نجیب) از واژۀ لاتینی «nobilis» ساخته شده و از ریشۀ «gnō» مشتق شده است و این آخری خود با واژۀ «gnoscere» که بهمعنای «شناختن» است، قرابت معنایی دارد. واژۀ «Noble» در بافت اصلی خودش به شخصی اطلاق میشود که اغلب بهخاطر فضیلت، شجاعت و جایگاه اجتماعیاش برجسته و سرشناس است؛ یعنی شخصی که دارای ویژگیهای ذهنی و شخصیتی والایی است و به فضیلت و برتری شهرت دارد.
در سال 2021، در مجلۀ «بیتکوینتایمز» مقالهای نوشتم با عنوان: «آتش، بیتکوین و تلپورت». در این نوشتار در مورد احتمال دوقطبیشدن جامعه به دو دستۀ «هوموـبیتکوینیکوس[5]» و «هوموـهیستریکوس[6]» بحث کردم.
«هوموـبیتکوینیکوس» از نظر جسمی، روحی و ذهنی گونۀ برتری است و حال آنکه، «هوموـهیستریکوس» بیشتر به یک جاروبرقی رباتی شباهت دارد که رویش چتجیبیتی نصب کرده باشند. در آن زمان نیچه را نمیشناختم اما گویا داشتم همان حرف نیچه را میزدم؛ با این تفاوت که او در مقام پیشگویی برآمده بود و من صرفاً داشتم ساز مخالف میزدم.
هنوز بر سر آن حرفم ایستادهام؛ اما امروز درک عمیقتر و ظریفتری از موقعیت دارم. «هوموـبیتکوینیکوس» همان ابرمرد نیچه است؛ کهنالگوی نوینی که عصارۀ عظمتِ جاریِ در طول تاریخ را با نیروی حیات، انرژی، تکنولوژی و دانشِ جدید درهم میآمیزد. و همین باعث میشود تا در مقایسه با نسلهای پیش از خودش ابرانسان باشد. ما به عقب بازنمیگردیم؛ به سوی عصر جدیدی پیش میرویم.
سپیده دمانی نو
اگر میخواهیم جامعهای سالم، قوی، کارآمد و منصفانه داشته باشیم، باید برتری را تشویق کنیم و بکوشیم نخبه باشیم. باید شریف باشیم و دوباره آریستوکراسی را در پیش بگیریم. اینها همه ویژگیهای بلوغ و پختگی هستند؛ بلوغی که در دنیای غرقِ در پول ارزان، پلاستیکهای بنجل، غذای تقلبی، رسانههای جمعی و دورغهای پیدرپی دیگر از دست رفته است. دست از این جهان بکشید.
مدام این شعارها را به گوشمان خواندهاند: «قدرت شر است» و «قدرت باعث فساد میشود و قدرت مطلق نیز فساد مطلق به بار میآورد». اما حالا به این نتیجه رسیدهایم که شعارها غلط بودند. باید این باورها را کنار بگذاریم.
قدرت تنها آدمهای ضعیف و سستعنصر را فاسد میکند. قدرت، درست مانند تکنولوژی، خنثی و بیطرف است. اگر تکنولوژی را در اختیار فردی سادیست قرار دهید، از آن برای تسلط بر دیگران و پایینکشیدن افراد شایسته استفاده میکند. در واقع، این همان نظام کمونیسم است. به همین دلیل است که هر چه از دل کمونیسم زاده شده زشت و ضدزندگی است. کمونیسم تلاشی است برای یکسانسازیِ همهچیز.
در واقع، قدرت در علم فیزیک (توان) معیاری است برای اندازهگیری سرعت انجام کار یا انتقال انرژی. قدرت قابلیتِ هدایت انرژی است. قدرت سرزندگی و جوانی است. چه ربطی به شر دارد؟ به خدا که این نیروی حیات است. امر شر در تضاد با زندگی قرار دارد. شر یعنی اینکه بخواهید همه را متقاعد کنید که نیروی حیاتیِ شعلهور در درون و ارادۀ معطوف به قدرت چیز بدی است. این حرفها را نپذیرید.
مسئله خود قدرت نیست، بلکه قدرتمندانی است که از آن سوءاستفاده میکنند. مسئله این نیست که قدرت فسادآور است، بلکه انسانهای فاسدی است که میتوانند به قدرت برسند. باید این ذهنیت را تغییر داد.
از اینجاست که بیتکوین اهمیت مییابد. چراکه میتواند دسترسی به قدرت را برای فاسدان، مفتخورها و سستعنصران دشوار سازد. درست مانند افسانۀ شاه آرتور و شمشیر اکسکالیبور، بیتکوین کاری میکند که تنها افراد شریف و والا بتوانند شمشیر را از دل سنگ بیرون بکشند؛ و نه افراد حقیر و فاسد. بیتکوین نیکوترین خصلتهای خود را به ما پاداش میدهد و از این رو، الهامبخش ما در مسیر بهترشدن، قویترشدن و قدرتمندترشدن خواهد بود.
در چنین تمدنی با چنین مردمی و با چنین قدرت و چنین اشتیاقی، چهبسا بتوانیم انرژی لازم برای سفرهای بینستارهای را فراهم کنیم[7]. اگر چنین تمدنی محقق نشود، دچار زوال میشویم و به سوی قرون وسطایی جدید عقبگرد خواهیم کرد.
افراد قدرتمند = جامعۀ قدرتمند
افراد فعال = جامعۀ فعال
جریان پیشرفت
اجازه بدهید روشن بگویم که هیچکدام از حرفهایی که زدم به این معنی نیست که تودۀ مردم زیر پا لگدمال خواهند شد یا باید بشوند. اولاً، افراد قوی هرگز روی ضعفا پا نمیگذارند. ثانیاً، موج دریا هنگام مدّ همۀ قایقها را بالا میبرد.
اما آنچه اهمیت دارد هدفگذاری برای افراد و تمدن است. تا جایی میتوانید فرا بروید که در دیدرس شما قرار داشته باشد. اگر نگاهتان همواره به پایین دوخته شده، همانجا گیر خواهید کرد. اگر روی توده مردم و انبوه خلق تمرکز کنید، عاقبت به «معمولیبودن» رضایت خواهید داد. برعکس، اگر روی برتری و تفوق تمرکز کنید، به احتمال زیاد به عظمت دست پیدا خواهید کرد.
این مفاهیم عمیقاً با «انرژی» و «ارتعاش» درونی افراد مرتبط است و ممکن است شبیه حرفهای عارفانه به نظر برسد. تفاوت کسی که در خاک دستوپا میزند با کسی که در سودای فتح ستارگان است، به وضعیت متفاوت ذهنی و روحی بازمیگردد. تفاوت در «کیفیت انرژیِ» افراد است؛ تفاوتی که باعث میشود برخی به زندگی آری بگویند و برخی دیگر زندگی را انکار کنند.
ما طرفداران بیتکوین، باید فعالتر از گذشته دست به کار شویم. به چشمانداز وسیعتری نیاز داریم. ما باید به قلۀ تفوق و برتری صعود کنیم. مدتهاست در حالتی تدافعی به سر بردهایم و طوطیوار همان حرفهای شکستخوردۀ احزاب سیاسیِ ضعیف را تکرار میکنیم؛ حرفهایی که قرنهاست دارند ترویج میکنند. ما فریب خوردهایم تا باور کنیم که «معمولیبودن» مشکلی ندارد؛ چراکه بیانگر فردی است عادی. اما حقیقت این است که هیچ چیز دلکش و مطلوبی در «معمولیبودن» نیست.
برای معمولیبودن هیچ نیازی به شجاعت، اشتیاق، انگیزه، مسئولیتپذیری و خویشتنداری ندارید. برای معمولیبودن کافی است «تنها همانقدر که میتوانید تلاش کنید». این توضیحی منفعلانه و داستان کوچکی است که برای دستکشیدن از رؤیاهایتان ساخته شده؛ تا تمام آن چیزهایی که میتوانستید باشید را با چیزی تاخت بزنید که به شما گفتهاند باید باشید.
یک آدم معمولی به خوشهچینی کنار خرمن هم راضی است. من میگویم این روایت را نپذیرید! اجازه ندهید «میانمایه» خطابتان کنند. آریستوکراسی را در معنای حقیقی کلمه بپذیرید. شرافت را وظیفۀ خود بدانید.
این مردان بزرگ و نیرومند بودهاند که مسیر تاریخ را عوض کردهاند. اسکندر، سزار، مسیح، نیوتون، تسلا، جابز و آخرین آنها هم ساتوشی. حالا با طلیعۀ عصر جدید چه کاری میکنید؟ چه بذری میکارید؟ چه بنیانی میسازید؟ چگونه خودتان را نشان خواهید داد؟ چه کسی را تربیت میکنید که بتواند مسیر تاریخ را عوض کند و بشر را به استاندارد بالاتری از انرژی برساند؟
بیتکوین نهتنها بهنحوی زنده است، بلکه مروج رویکردی زندگیبخش هم هست و به همین دلیل است که دوست دارم به آن «ابَرپول» بگویم. بیتکوین بستری است برای تحقق برتری، و برتری نیز خاکی است که «ابَرمرد» از دلش جوانه خواهد زد.
[1] یعنی انرژی هرگز به صفر مطلق نمیرسد اما میتواند به مقادیر بسیار اندک میل کن.
[2] همانند مفهوم قبلی، در اینجا هم تعداد واحدهای نهایی بیتکوین به سوی 21 میلیون میل میکند اما به آن نمیرسد. در واقع عرضۀ نهایی بیتکوین معادل 20,999,999.977 واحد خواهد بود.
[3] شاخص :ESG (Environmental, social, and corporate governance) یا گزارش راهبریِ زیستمحیطی، اجتماعی و شرکتی شاخصی است که سعی میکند فعالیتهای یک شرکت را براساس اهداف اجتماعی معین و فراتر از منطق سود و زیان متعارف ارزیابی کند.
[4] شاخص DEI: شاخص تنوع، برابری و شمول است. برابری فرآیندی است برای حصول اطمینان از این که فرآیندها و برنامهها بیطرفانه و منصفانه هستند و نتایج یکسانی را برای هر فرد فراهم میکنند. شمول عملی است برای اطمینان از این که افراد در محل کار احساس تعلق دارند.
[5] Homo-Bitcoinicus
[6] Homo-Hystericus
[7] این جمله به ایدۀ سفر بینستارهای اشاره دارد که از گذشته در قلمرو داستانهای علمیتخیلی تکرار شده است. با این حال، پیشرفتهای علمی اخیر نشان میدهد که شاید این ایده خیلی هم دور از دسترس نباشد.