همیشه بزرگان بازار گفتهاند که ترس و طمع دو عنصری است که میتواند تمام زحمات شما را در یک چشم به هم زدن نابود کند. در مقاله قبلی به طمع در بازارهای مالی و ابعاد آن پرداختیم. در این مقاله میخواهیم به ترس بپردازیم و آن را بررسی نماییم.
شاید مهمترین دلیلی که باعث میشود افراد به بازارهای مالی وارد شوند، حس ترس است، از آنجا که ترس از دست دادن سرمایهشان را دارند و میخواهد با معامله در این بازارهای سرمایهشان در مدت زمانی چند برابر شود.
واقعیت مهم این است که باورها و ذهنیت ما در به وجود آمدن و از بینرفتن ترسهای ما تأثیر بالایی دارد. اگر نتوانیم ذهنمان را کنترل کنیم، این امکان هست که احتمالهای خیلی ضعیف ترسهای شدیدی برای ما به همراه داشته باشد. بنابراین میتوان گفت اولین قدم در کنترل ترس، کنترل ذهن است.
آشنایی با حس ترس
ترس حسی است که در همه جای زندگی در جریان است و همراه ما هست. هرچند ترس و طمع هر دو برای ورود به بازارهای مالی لازم است، اما مهمترین مانع برای رسیدن به سود نیز میتواند باشد.
ترس به چه معناست و از چه چیزی میترسیم؟
ترس در همه موقعیتهای زندگی همراه ماست و گویی از همه چیز میترسیم، از هر اتفاقی چه بزرگ و چه کوچک.
از شکست میترسیم، از موفقیت هم میترسم، از تصمیم اشتباه ترس داریم، بعد از تصمیم درست و تا زمانی که نتیجه را ندیدهایم هم ترس با ماست.
چون همه اتفاقات قابل پیشبینی نیستند، از آینده میترسیم، از ناشناختهها میترسیم، از خبر میترسیم، از بیخبری میترسیم، از شکست میترسیم، حتی از ترس هم میترسیم.
اما چند تا از این ترسها واقعی هستند؟ و کدام یک از آنها به جا هستند؟
ترس حسی است که ما را از حرکت بازمیدارد و ما همیشه میخواهیم از ترس فرار کنیم، اما فرار از آن باعث میشود اراده و اعتماد به نفسمان کم شود، و عدم اراده و عدم اعتماد به نفس ترس برای ما به ارمغان میآورد و این چرخه در کل زندگی ما تکرار میشود.
چه طور باید جلوی ترسهایمان را بگیریم؟
ترس از آینده
ترس همیشه ترس از آینده است. موردی را سراغ دارید که از گذشته ترسیده باشید؟ ممکن است از اتفاقی که در گذشته رخ داده و اثراتش ممکن است در آینده پدیدار شود، ترس داشته باشیم، اما از اتفاقی که در گذشته رخ داده و تمام شده ترسی نداریم. حسهایی که از گذشته داریم، ممکن است حس پشیمانی، شرم، احساس گناه و امثال اینها باشد اما ترس نیست. بنابراین ترس به اتفاقاتی که هنوز اتفاق نیفتاده است، مربوط است.
از حال هم نمیترسیم چون حال هم چیزی برای ترسیدن ندارد. حال را میتوانیم با تصمیمهایمان کنترل کنیم، بنابراین ترسی ندارد.
ما نه گذشته را میتوانیم کنترل کنیم نه آینده را، از گذشته نمیترسیم چون اتفاقاتش تمام شده اما از آینده میترسیم چون نگران رخ دادن اتفاق بدی هستیم. گفتیم بر گذشته و آینده کنترلی نداریم، اما حال را میتوانیم کنترل کنیم، پس در حال باید بهترین تصمیمها را بگیریم تا ترس و نگرانیمان نسبت به اتفاقات آینده را تا حد ممکن کم کنیم.
اما چه طور میتوانیم در بازارهای مالی در حال بهترین تصمیم را بگیریم؟ باید بپذریم که خیلی از اتفاقاتی که در آینده رخ میدهد در کنترل ما نیست. اما میتوانیم احتمالهای مختلف را در نظر بگیریم و آنها را بررسی کنیم. با این کار ریسک معامله را به کمترین حد میرسانیم.
اما از یاد نبرید که ما نمیتوانیم همه اتفاقات آینده را پیشبینی کنیم فقط میتوانیم احتمالهای مختلف را در نظر بگیریم و برای آنها آمادگی داشته باشیم.
ترس یا هیجان؟
سیستم عصبی ما به گونهای است که واکنشش به دو احساس ترس و هیجان یکسان است و در واکنش به هر دو حس آدرنالین ترشح میشود.
اینکه بعد از ترشح آدرنالین حس ترس را تجربه کنیم یا حس هیجان را، وابسته است به فرآیندهای ذهنی و افکار و باورهایمان.
در واقع به این وابسته است که چه نگاهی به سرمایهگذاری و معامله در بازارهای مالی داشته باشیم. اگر آن را یک تفریح ببینیم که برای ما ثروت به همراه دارد، هیجان را تجربه میکنیم.
اما اگر آن را فعالیتی طاقتفرسا و دشوار، و تهدیدی برای سرمایهمان ببینیم، حس ترس به سراغمان خواهد آمد.
شما چه نگاهی به سرمایهگذاری و معاملهگری در بازارهای مالی دارید؟ نگاهتان مثبت است یا منفی؟ از نکات روانشناسی بازار استفاده میکنید؟ از شکست و ضرر ترس دارید؟ از اینکه بقیه در مورد ضررها و شکستهایتان چه بگویند، چه طور؟ میترسید؟ آیا تحت هر شرایطی فقط هدفتان برایتان مهم است یا به حفظ سرمایهتان هم فکر میکنید؟ به رشد سرمایه و قبول ریسکهای آن چه طور؟
باید قبول کنید که شکست و ضرر برای همه کسانی که به بازارهای مالی وارد میشوند، وجود دارد. البته در این بازارها شکست معنای متفاوتی دارد و میتوان گفت تجربه است. هر سرمایهگذاری یا به سودآوری میرسد یا باعث تجربهای میشود که در آینده راهنمای شما خواهد بود و با استفاده از آن میتوانید به سودآوری برسید. پس میبینید؟ در هر دو صورت شما پیروز هستید و شکست معنایی ندارد.
رعایت حد سود و حد ضرر
گفتیم ضرر در بازارهای مالی غیرقابل اجتناب است، اما این به آن معنا نیست که نمیتوانیم جلوی ضرر را بگیریم. باید توجه داشته باشیم که هدفمان کمترین ضرر و بیشترین سود است و پذیرفتن کمترین ضرر ما را به سودآوری خواهد رساند. بنابراین بحث مهمی در بحثهای روانشناسی بازار وجود دارد به اسم ضرورت رعایت حد ضرر.
بنابراین تا اینجا متوجه شدیم که در بازارهای مالی نباید از ضرر ترسید بلکه ضرر را باید امری طبیعی دانست که میتوان با به دست آوردن سود در مدت طولانیتر، ضررها را جبران کرد.
و نکته دیگری که خاطرنشان کردیم این بود که با درک درست از مفاهیم روانشناسی بازار میتوانیم میان حس ترس و هیجان گزینش کنیم، و انتخاب کنیم که از سودهایمان لذت ببریم یا همیشه در ترس باشیم و نگران اشتباه.
ترس از دست دادن
میخواهم با مثالی اهمیت حس ترس از دادن را به شما نشان دهم. شخصی را فرض کنید که در بازارهای مالی تازهکار نیست و مدتها فعالیت داشته، هوش و دانش سرمایهگذاری را هم دارد، تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال را هم به خوبی میداند و استراتژی خوبی را هم برای خودش تعریف کرده است. به گونهای که 70 درصد پیشبینیهایش در خرید و فروشها صحیح است.
اما این شخص در این مدتی که فعالیت داشته، سود خوبی به دست نیاورده است و بازدهی او از میانگین بازدهی بازار هم کمتر بوده است. فکر میکنید چرا این اتفاق افتاده؟ به نظر شما روانشناسی بازار چه تأثیری بر میزان بازدهی این شخص داشته است؟
این شخص در واقع وقتی به سود کمی میرسیده، ترس از دست دادن به سراغش میآید، این شخص همیشه این ترس را داشته که نکند همین مقدار سودی را هم که به دست آوردم، از دست بدهم. و همین دلیل قبل از آنکه قیمت به هدف تعیینشده برسد، از معامله خارج میشود و سودهایی را که خودش پیشبینی کرده بود و اتفاقا درست هم پیشبینی کرده بود، خیلی آسان از دست میدهد.
پس این جمله را همیشه در ذهن داشته باشید:
«جلویِ ضررها را بگیر و آنها را سریع کم کن، اما به سودهایت اجازه رشد بده.»
آیا ترس میتواند از ما محافظت کند؟
همان طور که میدانید هر حسی که در ما وجود دارد، به هدف محافظت از ما است. ترس از همین طور است. ترس نیرویی درونی است که ما را در مقابل خطرات حفظ میکند. اما باید آن را کنترل کرد. همه از ارتفاع میترسیم چون برای ما خطر دارد. پس ترس نیروی درونیاست که اگر نباشد از خطرات در امان نیستیم و وجودش ما را از خطرات حفظ میکند.
مبتدیان معاملهگری اگر ترسی نداشته باشند، ممکن است همه سرمایهشان را بدون اطلاعات کافی وارد بازار کنند و خیلی راحت همه سرمایهشان را از دست بدهند. بنابراین برای این افراد مقداری از ترس ضروری است تا پیش از آغاز سرمایهگذاری اطلاعات لازم را کسب کنند و آموزش ببینند و بعد هم آرام آرام پیش بروند.
بنابراین میزان کنترلشدهای از ترس ضروری است و نوعی مکانیزم دفاعی است. در واقع ترس زنگ خطری است که در زمان حال طوری تصمیم بگیریم که برای اتفاقات و احتمالات آمادگی لازم را داشته باشیم. اگر در زمان حال احتمالهای مختلف را در نظر بگیریم و آنها را بررسی کنیم و بعد تصمیم بگیریم دلیلی ندارد از آینده بترسیم.
چه میزان از ترس در بازارهای مالی ضروری است؟
آیا اصلا باید میزان مشخصی برای ترسهایمان در نظر بگیریم؟
از چه چیزهایی باید بترسیم؟
چه حد از ترس در بازارهای مالی مشکلساز و افراطی است؟
چه زمان ترس از رخ دادن یک اتفاق، بیشتر از خود اتفاق آسیبزا است؟
احساس ترس طیفی شامل احساس اضطراب و دلشوره کم است تا بیقراری شدید و هیجان دیوانهوار. اگر احساس ترس در حد اول این طیف یعنی احساس اظطراب کم باشد، خطرناک نیست و این همان ترس مفید است. اما اگر احساسمان تبدیل شد به استرس و اظطراب شدید و همیشگی، زنگ خطری است که باید به آن توجه کنیم و آن را حل کنیم وگرنه ما را از هر حرکتی در زندگی باز میدارد.
البته به نظر من علت همه ترسها نداشتن دانش و آگاهی کافی است و بیشتر اوفات میتوان با کسب دانش و آگاهی ترسها را از بین برد.
ترس از ضرر کردن
ترس دیگری که در بازارهای مالی میان معاملهگران مشهود است، ترس از ضرر کردن است. گاهی معاملهگران از دانش و اطلاعات خوبی هم بهرهمند هستند، آموزش کافی در این زمینه کسب کردهاند، میدانند چه طور تحلیل کنند و تحلیلهایشان هم درست است و اگر طبق تحلیلهایشان پیش بروند سود خوبی به دست میآورند، اما حس ترس از دست دادن باعث میشود هیچ کاری انجام ندهند.
اما این اشخاص باید بدانند که گاهی سودنکردن به اندازه ضرر کردن بد است. این افراد میخواهند فقط سود داشته باشند و هیچ وقت ضرر نکنند، در صورتی که اولا این امکانپذیر نیست، ثانیا در بعضی شرایط مانند شرایط فعلی کشور ما و تورم موجود هیچ حرکتی انجام ندادن خودش ضرر است. بنابراین این افراد باید سعی کنند بر ترس از ضرر کردنشان غلبه کنند و آن را از میان بردارند.
ترس در بازارهای مالی و انفعال هنگام ضررها
ترس دیگری هم در برخی معاملهگران وجود دارد و آن زمانی است که ترس باعث انفعال و عدم تصمیمگیری میشود، چگونه؟ شخصی را فرض کنید که تحلیل بلد است، و قبل از وارد شد به خرید سهمی، تحلیل درستی انجام میدهد و حدسود و ضرر را مشخص میکند و بعد سهم را خریداری میکند. اما با یک اتفاق، قیمت سهم یک دفعه کم میشود و حد ضرر فعال میشود. ترس در این شخص باعث میشود به جای آنکه طبق استراتژی خودش پیش برود و از سهم خارج شود، هیچ کاری نمیکند و دچار انفعال میشود.
اگر میخواهیم گرفتار چنین وضعیتی نشویم، باید بپذیریم که ضرر در بازارهای مالی اجتنابناپذیر است و جزئی از این بازارها است و اصلا اتفاق خطرناکی نیست اگر گاهی ضرر کنیم.
با عنصر علاقه، ترس در بازارهای مالی را از بین ببریم
نکته مهمی که وجود دارد این است که وقتی به چیزی، کاری یا شخصی علاقه داشته باشیم، باعث میشود ذهن ما روی نکات مثبت متمرکز شود نه ترسها و نکات منفی. اگر علاقه به چیزی وجود داشته باشد، بیشتر به اهداف فکر میکنیم و احتمالات مثبت را در نظر میگیریم. این جمله را به خاطر بسپارید:
«موفقیت از آنِ شخصی است که میزان علایقش بسیار بیشتر از ترسهایِ او باشند.»
از یاد نبرید که بیشتر احساسات و هیجانات ما از طرز تفکر و ذهنیت ما ناشی میشود و اگر در ذهنیتمان تغییر ایجاد کنیم میبینیم که احساسات ما نظیر ترسمان نیز تغییر میکند. اگر همیشه نسبت به همه چیز نگاه منفی داشته باشیم و بیشتر نکات منفی را ببینیم، ترس و احساسات منفی به ما دست میدهد اما اگر به همه چیز با دید مثبت نگاه کنیم، احساسات مثبتی تجربه خواهیم کرد. در بازارهای مالی هم نباید فکرمان را با افکار منفی پر کنیم، بلکه باید نکات مثبت را در نظر بگیریم و روی اهداف و خواستههایمان تمرکز کنیم.
«موفقیت از آنِ شخصی است که میزان علایقش بسیار بیشتر از ترسهایِ او باشند.»
افراد موفق در بازارهای مالی چه طرز فکر دارند؟
فرض کنید من یک تازهوارد به بازار بورس هستم، شنیدهام که برای شروع باید با سرمایه کمی وارد شوم پس در اولین معاملهام یک میلیون تومان به خرید سهمی اختصاص میدهم. اما بعد از یک هفته 10 درصد یعنی صدهزارتومان ضرر میکنم. نسبت به این اتفاق چه طرز فکر و نگرشی ممکن است داشته باشم؟
طرز فکر منفی این است که فکر کنم من نمیتوانم در بازار بورس موفق شوم و همیشه بازنده خواهم بود. حالا که در اولین معامله ضرر کردم، ممکن است همیشه همین طور شود. ایراد کار من کجا بود؟ آموزشهایی که دیده بودم را به خوبی به کار نگرفتم؟ یعنی نمیتوانم هیچ وقت در این بازار موفق شوم؟
اما طرز فکر مثبت این است که با خود بگویم چه خوب که در اولین قدم ضرر کوچکی دیدم و میتوانم از آن درس بگیرم و برای من تجربهای به ارمغان داشت تا در آینده از آن استفاده کنم. باید سعی کنم در آینده سودهای کلان کسب کنم، باید تلاش کنم اطلاعات و آموزشهای بیشتری کسب کنم تا تصمیمهای بهتری بگیرم.
از نظر شما کدام یک از این طرز فکرها درستتر هستند؟ کدام یک از این ذهنیتها ما را به موفقیت بیشتر نزدیک میکنند؟ کدام یک از این طرز فکرها به ما استرس، ترس و احساسهای منفی میدهد؟
اگر شما هم با من همنظر هستید که که طرزفکر مثبت راهگشاتر است، پس انتخاب کنید که همیشه طرز فکر مثبت داشته باشید و روی آموزش و اهدافتان تمرکز کنید.
توجه به نکات مثبت چه نتیجهای به همراه دارد؟
اگر به جای آنکه بر نکات منفی توجه کنید و ذهنتان را به سمت نکات مثبت و اهداف و خواستههایتان ببرید، ترسها و احساسات منفی شما از بین میرود و میتوانید همیشه حس برنده بودن داشته باشد. در نتیجه این احساسات خوب سبب میشود ترسها و اضطرابها از بین برود و آرامش ذهنی پیدا کنید و بتوانید تصمیمات بهتری بگیردی و در نهایت موفقیتهای بیشتری کسب کنید. با طرز فکر مثبت اعتماد به نفس شما بالا میرود، احساسهای خوب در شما شکل میگیرد، آرامش ذهنی شما بیشتر میشود، و اینها باعث میشود موفقیتهای بیشتری کسب کنید و موفقیتهای بیشتر هم به شما طرز فکر و ذهنیت مثبت میدهد و این چرخه تکرار میشود و تکرار میشود.