کاربرد بلاکچین

بلاک‌چین، پرده سوم | تکنولوژی چگونه هم دنیا و هم فهم ما از دنیا را دگرگون کرد؟!

کاربرد بلاکچین

مطالعه در 9 دقیقه

کارل مارکس معتقد بود باید بجای تفسیر جهان در پی تغییر آن برآمد. او این جمله را در تقابل با فیلسوفانی هم‌چون هگل گفته بود که رسالت بنیادین فلسفه را تبیین و تفسیر جهان می‌دانستند.
بله؛ تفسیر یا تغییر! این یکی از پرسش‌های مهم اندیشمندان در طول چند سده اخیر بوده و گروهی را در جبهه مارکس و گروهی را زیر خیمه هگل گرد آورده است. بعضی نیز موضع بی‌طرفانه اتخاذ کرده‌اند و با طرح این فکر که “تفسیر جهان همان تغییر آن است” سعی کرده‌اند این دو جبهه متخاصم را آشتی دهند.
اصلا قصد ورود به چنین جدالی را ندارم؛ فقط آن را مقدمه طرح بحث دیگری می‌کنم.
اگر هدف تغییر جهان باشد، مطمئن‌ترین و کارآمدترین ابزار تغییر جهان آیا فلسفه و تلاش‌های تئوریک خواهند بود؟! یا ابزارهای دیگر و چه بسا مهم‌تری در اختیار ما قرار دارند؟! به این پرسش باز خواهم گشت.

الگوریتم‌های اهریمنی

به عنوان یک شیفته تکنولوژی نمی‌توانم با بدبینی‌های گروه زیادی از مردم درباره تکنولوژی همراهی و همدلی کنم. تکنولوژی آن موجودیت اهریمنی نیست که قرار باشد آینده شوم و تاریکی را برای بشریت رقم بزند! انسان بدون تکنولوژی نیز توان کافی برای چنین کاری را دارد! حتی هوش مصنوعی که در سالیان اخیر به طور عام و در چند ماه اخیر و در پی رونمایی از CHAT GPT به طور خاص، عده زیادی را درباره آینده شغلی در جوامع انسانی نگران کرده است؛ جای ترس و نگرانی خاصی ندارد. هوش مصنوعی و دیگر تکنولوژی‌ها بحران‌های منحصر بفرد و بی‌سابقه‌ای نمی‌آفرینند، بلکه در بدترین حالت، صرفا بحران‌های قبلیِ ناشی از عوامل دیگر خصوصا افزایش بی‌رویه جمعیت را تشدید می‌کنند.

evil algorithms

بیایید تا به چند صفحه از تاریخ تکنولوژی نگاهی گذرا کنیم.

روزی ناصرالدین شاه در گذر از سبزوار به دیدار ملاهادی سبزواری، از فیلسوفان نام‌دار آن دوره رفت و پس از گفتگوهایی، به او از تکنولوژی جدیدی به نام دوربین عکاسی خبر داد. ملاهادی بر اساس مبانی فلسفی خودش چنین اتفاقی را به لحاظ فلسفی و عقلی محال دانست اما وقتی به اصرار شاه از خود او عکاسی کردند و به خودش نشان دادند، پشت دست به دندان حیرت گزید. {و احتمالا دچار تردیدهای فلسفی اساسی شد.}

مثالی دیگر!

تا چند سده پیش‌تر، مکتبی در زیست‌شناسی وجود داشت به نام حیات گرایی (‌vitalism) که بر این باور استوار بود که پدیده حیات را نمی‌توان تنها بر اساس فعالیت‌های شیمیایی و فیزیکی در موجود زنده توضیح داد؛ بلکه یک نیروی حیاتیِ مرموز وجود دارد که موجود زنده را از موجود بی‌جان متمایز می‌کند. بر اساس این مکتب، امکان نداشت که مواد آلی (مواد مبتنی بر کربن) از مواد معدنی ایجاد شوند. اما وقتی یکی از دانشمندان همان عصر، شیمی‌دان آلمانی فردریش وولر (FriedrichWöhler) درون آزمایشگاه خودش از سنتز ترکیبات معدنی “اوره” را تولید کرد که یک ماده آلی است، حکم ابطال مکتب حیات‌گرایی را امضا کرد.

یا نگاهی بکنیم به اختراع ساده لاوازیه که نظریه فلوژیستون را ابطال کرد و ثابت کرد که در فرآیند سوختن، اکسیژن نقشی اساسی دارد و آن چه برای تنفس ما نیز ضروری است همان اکسیژن است که در نتیجه تنفس نوعی سوختن اکسیژن در بدن است. یا اختراع گالیله را که بر کیهان‌شناسیِ کلیساییِ مبتنی بر زمین‌مرکزی خط بطلان کشید و نشان داد که خورشید و دیگر سیارات و کواکب، گرداگرد ما در طواف نیستند. دو تکنولوژی ساده و اعلام بطلان دو نظریه پرسابقه و مقتدر!

مثالی دیگر!

روندی که با داروین و کتاب “منشأ انواع” آغاز شد تا ثابت کند انسان تافته جدابافته‌ای در این هستی نیست و تفاوتش با دیگر موجودات زنده، کمّی و نه کیفی و ماهوی است؛ با ظهور هوش مصنوعی ادامه یافت تا این بار نشان دهد که بسیاری از ویژگی‌هایی که انسان‌ها خودشان را با آن‌ها تعریف می‌کنند و لازمه انسانیت خود می‌دانند، می‌توانند به شکلی بهتر توسط الگوریتم‌ها و هوش مصنوعی پدیدار و اجرایی شوند؛ تا جایی که نه تنها در محاسبات ریاضیاتی و منطقی و مهارت‌های مرتبط مانند شطرنج از انسان پیشی می‌گیرند، بلکه در جدیدترین نمونه‌های خود شروع به سراییدن شعر و داستان می‌کنند.
مثال‌ها در این‌باره بی‌شمارند. چنان‌که ماشین چاپ با امکان تولید بیش‌تر و ارزان‌تر کتاب، انحصار سواد دینی و فهم و تفسیر متن مقدس انجیل را از دست کلیسا خارج کرد و منجر به یکی از تحولات بزرگ در تاریخ مسیحیت شد. یا چنان‌که ماشین بخار با کاهش نیاز به نیروی انسانی، زمینه‌ساز این شد که مزارع پنبه آمریکا نیاز کم‌تری به بردگان سیاه پوست داشته باشند و موفقیت موفق‌ترین جنبش ضدبرده‌داری در تاریخ جهان را تسریع کرد. یا میکروسکوپ که با کشف و شناسایی ریزارگانیسم‌ها (باکتری‌ها، میکروب‌ها و ویروس‌ها) به عنوان عوامل بیماری‌زا، پای ارواح خبیث و درمان‌های جادوگرانه و شمنی را از دنیای پزشکی برید.

technology

این مثال‌ها شاید در نگاه اول کمی پراکنده و نامرتبط به نظر برسند؛ اما اگر کمی عمیق‌تر نگاه کنید متوجه خواهید شد که هر کدام از این تحولات تکنولوژیک منجر به چه تغییرات بزرگی در فلسفه و نحوه نگاه ما به هستی شدند؛ ارزش‌های فرهنگی و هنجارهای اجتماعی‌مان را دگرگون کردند؛ و دنیا را به شکلی که امروزه می‌شناسیم درآوردند.
در حالی که فیلسوفان تنها دل‌مشغول تفسیر جهان بودند، این مخترعان و صنعت‌گران بودند که نقشی چه بسا مهم‌تر در تغییر جهان داشتند و با شلاق تکنولوژی ارابه تمدن را به پیش می‌راندند و حتی درک فیلسوفان از دنیا را دست‌خوش تغییرات بزرگ می‌کردند.

و اما بلاک‌ چین!

حتی اگر دستاورد جانبی بلاک‌چین یعنی کریپتوکارنسی‌ها را کنار بگذاریم، زیرساخت اصلی این تکنولوژی می‌تواند تغییرات متنوعی را در پی داشته باشد.
بلاک‌چین می‌تواند نگاه ما به اداره و حاکمیت و رهبری یک جامعه یا مجموعه را تغییر دهد. نگاه رایج به مدیریت و رهبری، مبتنی بر روابط عمودی و سلسله مراتبی در قدرت است؛ اما نگاه بلاک‌چینی، مبتنی بر روابط هم‌عرض میان اجزا و اعضا و فاقد چنین سلسله مراتبی است. در نگاه رایج، قدرت از یک فرد یا مقام بر دیگران تحمیل می‌شود، اما در نگاه بلاک‌چینی همه اعضا می‌توانند بر یکدیگر اعمال قدرت و اراده داشته باشند. حتی مدل‌های اجماع در اکوسیستم بلاک‌چین می‌توانند الهام‌بخش ما برای طراحی مدل‌های جدیدی از همه‌پرسی برای اتخاذ تصمیم‌های دموکراتیک باشند.

یکی از مشکلات هر جامعه، وجود برخی شهروندان است که خود را چندان شهروند جامعه نمی‌پندارند و مسئولیت‌های خود به عنوان یک شهروند را پذیرا نمی‌شوند که این هم نتیجه طرد بخشی از جامعه توسط بخشی دیگر است. این طردشدگان (بخاطر نژاد و قومیت، دین و مذهب، اختلاف طبقاتی یا سابقه کیفری و جنایی) معمولا تعلق خاطر کم‌تری به جامعه دارند.

اما چنین پدیده‌ای حاصل نگاه هرمی و سلسله مراتبی به روابط اجتماعی است که در روابط میان شهروندان “بالا و پایین” را متصور می‌شود. اما با نگاه بلاک‌چینی به جامعه، به این صورت که هر شهروند در جامعه به مثابه یک نود در اکوسیستم بلاک‌چین تصور شود، و به تبع نقش و ارزش و کارکردی هم‌سنگ دیگران برایش تصور شود، کم‌تر شهروندی خودش را پایین‌تر از دیگران تصور خواهد کرد و مسئولیت‌پذیری اجتماعی بیش‌تری نشان خواهد داد.
بلاک‌چین با تقویت اتوماسیون اداری و کاهش نیاز به نیروی انسانی در بسیاری مشاغل کارمندی، می‌تواند دولت‌ها را کوچک‌تر کند. هر چه دولتی کوچک‌تر باشد، جامعه مدنی قوی‌تر خواهد شد. کارمندانِ وابسته به دولت، همیشه یکی از موانع جدی در تغییرات سیاسی و اجتماعی هستند؛ زیرا ثبات زندگی آن‌ها به ثبات سیاسی و اجتماعی گره خورده و هر تغییر و تحولی در نظامات سیاسی و اجتماعی تاثیر مستقیم و مهمی بر آن‌ها خواهد داشت؛ از همین رو کارمندان دولتی همیشه یکی از مهم‌ترین مدافعان وضع موجود هستند.

تصور کنید در جامعه‌ای که به واسطه کاهش نیروی کارمندی، دولت کوچک‌تر باشد، تغییرات مثبت در نظامات اجتماعی و سیاسی چقدر آسان‌تر رخ خواهند داد! هم‌چنین در نظر بگیرید که در آینده مبتنی بر هوش مصنوعی و بلاک‌چین که نیاز کمتری به کارگران بروکراسی (کارمندان) خواهد بود، و ماشین‌ها و الگوریتم‌ها وظایف کارمندی را بهتر انجام خواهند داد، احتمالا و به گمان من الگوی غالب اشتغال از کارمندی به کارآفرینی تبدیل خواهد شد و در این میان هم موفق‌ترین افراد کسانی خواهند بود که خلق معنا و ارزش می‌کنند.

blockchain technology2

بلاک‌چین هم‌چنین با تمرکززدایی از فرآیندهای اداری می‌تواند به تمرکززدایی از پایتخت‌ها بینجامد. پایتخت‌ها معمولا سازمان‌ها و ادارات بزرگ و مرکزی را در خود متمرکز کرده‌اند.

تمرکز این حجم از سازمان‌های بزرگ در پایتخت‌ها منجر به توزیع نابرابر فرصت‌های کار و زندگی و در نتیجه منجر به شکاف بزرگی میان پایتخت و شهرهای حاشیه می‌شود و افزون بر محرومیتی که بر شهرهای کوچک و حاشیه تحمیل می‌کند، با افزایش میزان مهاجرت از “مرکز شهرهای حاشیه‌ای” به “حاشیه شهرهای مرکزی” آسیب‌های اجتماعی زیادی را نیز باعث می‌شود.

در جامعه‌ای که امور اداری مبتنی بر بلاک‌چین صورت می‌گیرند، نیاز به سازمان‌های عریض و طویل در پایتخت نیز کمتر می‌شود و می‌توان بدون تمرکز عمده منابع و امکانات در پایتخت‌ها، از شکاف طبقاتی میان مرکز و حاشیه کاست.

سخن پایانی

این مقاله در عین حال که روان نگاشته شد تا برای خواننده عمومی قابل درک باشد، اما هدف اصلی‌اش به اشتراک گذاشتن ایده‌هایی با پژوهش‌گران و دغدغه‌مندان حوزه بلاک‌چین و کریپتو است. در این مقاله حاصل بسیاری از مطالعاتم را به صورت کوتاه و گذرا برای خواننده کم‌حوصله عصر اینترنت بازگو کردم. انتظار دارم کوتاه و فشرده بودن مقاله باعث بی‌توجهی به آن نشود.

تکنولوژی مانند کرم ابریشم است با این تفاوت که بیش از یک بار دور خودش پیله می‌تند و هر بار موجودی متفاوت از قبل از آن خارج می‌شود. دستاوردهای تکنولوژیک بشر و پیامدهای سیاسی_اجتماعی_فرهنگی هر تکنولوژی، می‌توانند موضوعات فکری جالب و مهمی برای پژوهش‌گران و اندیشمندان باشند.

پی نوشت: “پرده سوم” در فیلم‌نامه‌نویسی همان ضربدر روی نقشه است که محل گنج و مقصد حرکت قهرمان را نشان می‌دهد. پرده سوم، شامل لحظاتی‌ست که همه منتظرش بوده‌ایم؛ مخاطب، نویسنده و حتی کاراکترها. هدف و دغدغه تمام داستان در این پرده خلاصه می‌شود.

برای مطالعه بیش‌تر:

ذهن کامل نو: گذار از عصر اطلاعاتی به عصر مفهومی؛ دانیل پینک؛ رضا امیررحیمی

A Whole New Mind – Daniel Pink

Great Leadership Is a Network, Not a Hierarchy

Philosophy of Technology

دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید

امتیاز شما:

از 5

( )

امتیازی ثبت نشده

نظر خود را بنویسید