به نظر میرسد جنون تحلیل تکنیکال و ترید روزانه در حال رشد و گسترش است و همه بهطور کامل چشم خود را روی معایب تحلیل تکنیکال بستهاند. مطالب اینترنت از پرداختن به مبحث تحلیل تکنیکال پر شده و روزانه صدها دوره آموزشی ایجاد میشوند تا به تریدرها نحوه بررسی تحلیل کوتاه مدت نمودارها را آموزش دهند.
همه این موارد بهعلاوه استفاده از لغات و کلمات تخصصی توسط نظریهپردازان و فعالان حوزه بازارهای مالی ممکن است این سوال را در شما ایجاد کند که آیا واقعا قوانین تحلیل تکنیکال سودده هستند و ارزش استفاده در سرمایهگذاری را دارند؟ با توجه به این همه محبوبیت، آیا تحلیل تکنیکال واقعا روش خاصی است؟
پاسخ کوتاه این است که نه، اینطور نیست، حداقل در بازارهای مالی توسعهیافته مانند بازارهای بورس آمریکا یا انگلیس، به این شکل نیست. البته اصلا منظور ما این نیست که هیچ شاخص تکنیکالی وجود ندارد که همیشه در بعضی از بازارها کارآمد باشد، بلکه اگر هم چنین شاخصی وجود داشته باشد از زیر دست مطالعات آکادمیک معتبر و قدرتمند در رفته است.
علاوه بر این، بیشتر شاخصهای محبوب تحلیل تکنیکال که نُقل دهان فعالان حوزههای مالی شده، بیخاصیت هستند و باید مثل یک صدای مزاحم، نادیده گرفته شوند.
توجه داشته باشید این مطلب ترجمهای از وبسایت اینسایدر است که لینک آن در انتهای این مطلب قرار داده شده است.
تحلیل تکنیکال چیست؟
احتمالا با مطالعه دو پاراگراف قبلی در مورد تحلیل تکنیکال حالا میخواهید بدانید اصلا تحلیل تکنیکال چیست و چرا تا این حد سروصدا کرده است؟ تحلیل تکنیکال یعنی پیشبینی تغییرات قیمتها در بازارهای مالی که با استفاده از تحلیل دادهها و نمودارهای معاملاتی، انجام میشود. منشا به وجود آمدن تحلیل تکنیکال را میتوان به اولین مقالاتی که توسط چارلز اچ. داو بین سالهای ۱۹۰۰ تا ۱۹۰۲ در روزنامه وال استریت ژورنال منتشر شد، نسبت داد. کارشناسان معتقد هستند که برخی از آرایشها و الگوها در نمودار قیمت حاکی از روانشناسی بازار در مورد یک سهام یا کل بازار، در نقاط کلیدی است. این تعریف بر سه فرضیه اصلی استوار است:

۱. حرکات بازار همه چیز را مشخص میکند: یک اصل بنیادین وجود دارد که قیمت بازار بازتابی از تمام اطلاعات لازم (شامل محرکههای بیرونی مانند اقتصاد، رویدادهای فاندامنتال و خبری) است، بنابراین شما فقط باید تاریخچه الگوی معاملاتی یک سهم را بدانید تا الگوی آینده آن را پیشبینی کنید.
۲. تغییر قیمتها روند مشخصی دارد: تحلیلگران تکنیکال بر این باور هستند که قیمتها به صورت جهتدار به سمت بالا، پایین، یا ترکیبی از همه اینها، حرکت میکنند.
۳. تاریخ تکرار میشود: تحلیلگران تکنیکال اعتقاد دارند که تغییرات قیمت تکرار میشود چون سرمایهگذاران همیشه به رفتارهای الگووار، تمایل دارند و رفتار سرمایهگذاران پیش از خود را تکرار میکنند. کارشناسان معتقد هستند که الگوهای قیمتی قابل شناسایی و قابل پیشبینی روی نمودارها تشکیل خواهند شد.

با توجه به این فرضیات، کارشناسان تحلیل تکنیکال از بررسی نمودارها برای پیدا کردن الگوهای تکراری در روند قیمتها (مثل الگوی معروف سر و شانه یا الگوهای بازگشتی صعودی و نزولی) استفاده کرده و به دنبال ساختارهایی مثل خطوط حمایت، مقاومت، کانال و اشکال کمتر شناختهشدهای مثل الگوهای فنجان میگردند. آنها از شاخصهای بازار مثل افزایش و کاهش حجم و دادههای صعودی و نزولی هم برای ارزیابی این که آیا یک دارایی در حال رشد است یا خیر و احتمال ادامه رشد آن دارایی چقدر است، استفاده میکنند. اما چرا باید به معایب تحلیل تکنیکال پرداخت؟
معایب تحلیل تکنیکال
برای آنکه بدانیم چرا نباید به تحلیل تکنیکال اعتماد کنیم لازم است که آن را از جنبههای مختلف بررسی کنیم. در ادامه به ۵ دلیل برای غیر قابل اعتماد بودن این روش میپردازیم.
دلیل اول: تحلیل تکنیکال یک هدف متحرک است
یکی از مشکلات و معایب تحلیل تکنیکال که با آن سر و کار داریم این است که ماهیت این روش بسیار سلیقهای است. افرادی که تحلیل تکنیکال انجام میدهند آن را بر اساس باورها و نظرات خود تعریف میکنند. تحلیلگران مختلف میتوانند از یک داده یکسان، پیشبینیهایی کاملا متناقض و متفاوت از یکدیگر داشته باشند. تشکیل یک فرم خاص در نمودارهای تاریخچه قیمت یک دارایی اغلب فقط در چشم بیننده اینطور به نظر میرسد. علاوه بر این، تعداد شاخصها بینهایت است و روشهای تحلیل با یکدیگر تفاوتهای چشمگیری دارند.

با توجه به این موارد بهسختی میتوان تحلیل تکنیکال را رد کرد چون وقتی مشخص شود که یک شاخص نمیتواند به پیشبینی کمک کند، همیشه این امکان وجود دارد که تحلیلگر بگوید، در شرایط فعلی بازار باید از یک شاخص کاملا متفاوت استفاده کنید. همانطور که کارل پاپر گفت، برای این که یک نظریه را عملی قلمداد کنیم باید ابطالپذیر باشد و بتوان درستی یا نادرستی آن را از طریق مشاهده و تجربه فیزیکی نشان داد (یعنی یک شاخص باید همیشه پیشبینیهای یکسانی ارائه دهد).
بنابراین ابهامی که پیرامون عبارت «تحلیل تکنیکال» وجود دارد خیلی به روشن شدن درستی یا نادرستی آن کمک نمیکند. علاوه بر این به دلیل ماهیت مبهم تحلیل تکنیکال، فضا و فرصت زیادی برای تاکید گزینشی روی موفقیتها و نادیده گرفتن شکستها، ایجاد میشود.
لازلو بیریانی در همین رابطه میگوید:
من در روزنامه میبینم که تحلیلگران میگویند همانطور که گفته بودیم اتفاقات X، Y، Z در بازار رخ داد. بعد من به روزنامههای قبلی مراجعه میکنم و میگویم در هیچکدام از چهار، پنچ یا شش روزنامه قبلی چنین تحلیلهایی از شما پیدا نکردم. آنها خیلی تفسیرهای مبهمی ارائه میدهند. یکی دو ماه بعد، پس از این که یک شرکت رشد کرد، فوری میگویند منظور تحلیلها و توصیههای ما همین شرکت بوده است.
دلیل دوم: شواهد تجربی برای تحلیل تکنیکال، بیاهمیت هستند
بخش زیادی از ایمان و اعتقاد به این روش و ندیدن معایب تحلیل تکنیکال وابسته به تجربیات روایی و شنیدهها از این و آن است و برخلاف روشهای سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش یا سایر روشهای کمی و فاندامنتال، هیچگونه شواهد آماری بلندمدتی از آن وجود ندارد. بیشتر تحقیقات آماری که توسط نهادهای آکادمیک انجام شده است تا ببینند آیا الگوهای نمودار واقعا میتوانند روند قیمت را پیشبینی کنند یا خیر، در بهترین حال بدون هیچ نتیجه قطعی به پایان رسیدهاند.
در واقع در یکی از مطالعات اخیر که توسط اساتید حوزه مالی دانشگاه Massy در نیوزلند انجام شد، ۴۹ بازار توسعه یافته و نوظهور مورد بررسی قرار گرفت تا ببینند آیا تحلیل تکنیکال میتواند ارزش افزودهای ایجاد کند؟ آنها در این تحقیق بیش از ۵۰۰۰ قانون معاملاتی تکنیکال را بررسی کردند. این قوانین در 4 دسته اصلی قرار میگیرند که در ادامه به معرفی آنها میپردازیم.

۱. قوانین فیلتر: این قوانین میگویند که پس از افزایش قیمت تا x درصد باید پوزیشنهای لانگ باز کرد و وقتی قیمت به اندازه x درصد از قیمت صعودی بعدی کمتر شد، تمام پوزیشنها بسته شوند. همچنین پس از کاهش قیمت تا x درصد باید پوزیشنهای شورت باز کرد و وقتی قیمت به اندازه x درصد از قیمت نزولی بعدی بالاتر رفت، تمام پوزیشنها بسته شوند.
۲. قوانین میانگین متحرک: وقتی قیمت یا میانگین متحرک شورت به بالاتر از میانگین متحرک لانگ صعود کند، این قوانین سیگنال خرید میدهند. بالعکس، وقتی قیمت به زیر میانگین متحرک لانگ نزول کند، سیگنال فروش صادر میشود.
۳. قوانین خروج از کانال: با توجه به این قوانین، وقتی قیمت نهایی به بالاتر از کانال صعود کند، باید پوزیشنهای لانگ باز شود و وقتی قیمت به پایین کانال نزول کند، باید پوزیشن شورت باز شود. زمانی یک کانال یا دامنه معاملاتی ایجاد میشود که سقف قیمت طی n روز گذشته در x درصد از کف قیمت طی n روز گذشته قرار داشته و قیمت فعلی را شامل نشود.
۴. قوانین حمایت و مقاومت: این قوانین میگویند وقتی قیمت نهایی از ماکزیمم قیمت n دوره زمانی گذشته بالاتر رود باید پوزیشن لانگ باز کرد و وقتی قیمت نهایی از مینیمم قیمت پایینتر رود باید پوزیشن شورت باز کرد.

در این تحقیق به این مساله پرداخته شد که آیا قوانین تحلیل تکنیکال ارزش افزوده بیشتری به بازارهای کمتر توسعه یافته یا کم بازده اضافه میکنند یا خیر. مولفین به این نتیجه رسیدند که ممکن است تحلیل تکنیکال در بازارهای نوظهور بهتر از بازارهای توسعهیافته عمل کند اما نتایج قوی و موثقی برای آن وجود ندارد.
نتیجه تحقیق این بود که از روشهای آماری برای تعدیل سوگیریهای پنهان دادهها استفاده شد و مولفین به این نتیجه رسیدند که هیچ شواهدی مبنی بر سودآورتر بودن قوانین تحلیل تکنیکال نسبت به روشهایی که بر اساس تغییرات تصادفی دادهها هستند و از روند پیروی نمیکنند، وجود ندارد.
دلیل سوم: شواهد موجود حاصل حذف برخی روشها هستند
درحالیکه تمام تحقیقات آکادمیک اولیه پیرامون موضوع تحلیل تکنیکال، شواهد اثباتکننده بسیار کمی ارائه میدهند اما این روزها تحقیقات عجیب و غریب از هر گوشهای سربرمیآورند که تحلیل تکنیکال را تایید میکنند. احتمالا دلیل این تلاشها وجود سوگیری بقا است. گذشته از همه اینکه به مرور زمان سرمایهگذاران باید قوانین تکنیکال برای معامله که از هر جایی سر و کلهشان پیدا میشود را آزموده باشند.

در طول زمان، قوانینی که به صورت اتفاقی عملکرد خوبی در گذشته داشتهاند مورد توجه بیشتری قرار میگیرند و توسط جامعه سرمایهگذاران بهعنوان «قوانین اصلی و کارامد» در نظر گرفته میشوند، در حالی که قوانین معاملاتی ناموفق به احتمال زیاد به فراموشی سپرده میشوند. پس از گذشت مدتی، فقط یک مجموعه کوچک از قوانین معاملاتی باقی میماند و بررسی سابقه این قوانین در گذشته بهعنوان شواهد اعتبار و کارامدی آنها، مطرح خواهند شد.
اگر به مرور زمان فقط تعدادی از قوانین معاملاتی به کار برده شوند، بعضی از آنها حتی در نمونههای بسیار بزرگ باعث موفقیت چشمگیر شده و عملکرد فوقالعادهای از خود نشان میدهند حتی اگر این قوانین به صورت ذاتی، قدرت پیشبینی بازگشت سود یک دارایی را نداشته باشند. البته در این مورد، نتیجهگیری بر اساس مجموعهای از قوانین معاملاتی باقیمانده میتواند گمراهکننده باشد. چون مجموعه کامل از قوانین معاملاتی اولیه که احتمالا بسیاری از آنها عملکرد قابل قبولی نداشتهاند به حساب آورده نمیشود.
به طور خلاصه، به نظر میرسد شواهد موجود برای اثبات اعتبار تحلیل تکنیکال هم به اندازه بشقاب پرنده و ارواح سرگردان باشد.
دلیل چهارم: تحلیلگر تکنیکال کارشناس آنالیز دادهها نیست
نمیتوان منکر این واقعیت شد که بعضی از قوانین معاملاتی تکنیکال شباهتهایی با استراتژیهای معاملاتی مومنتوم دارد و محققان دانشگاهی شواهد خوبی برای استراتژی مومنتوم بهعنوان عامل پیشبینی روند بازار، به دست آوردهاند. اما آیا میتوان این شواهد را بهعنوان شواهد ثانویه برای اثبات کارایی تحلیل تکنیکال هم در نظر گرفت؟ خیر چون اثر مومنتوم توسط یافتههای به دست آمده از حوزه مالی-رفتاری به بهترین شکل توضیح داده میشود و هیچ کدام از این یافتهها حاوی فرضیاتی که به تحلیل تکنیکال ربطی داشته باشد، نیست.

شما احتمالا بتوانید با بعضی از انواع روشهای سرمایهگذاری مومنتوم به سود و پول برسید اما این خیلی تفاوت دارد با این که بگوییم امکان موفقیت و کسب سود با استفاده از پکیجهای سادهلوحانه «سودآوری در کمترین زمان با تحلیل تکنیکال» که در اینترنت تبلیغ میشود، وجود دارد.
این واقعیت که یک نفر با استفاده از خطوط روند و کمی فرمول ریاضی به معامله میپردازد به این معنی نیست که این فرد در حال استفاده از استراتژی کمّی است. کارشناس آنالیز دادهها به کسی گفته میشود که رویکردی آزمایششده و قانونمحور را برای به دست آوردن ناکارامدیهای بازار، به کار ببرد (مثلا از طریق استخراج سوگیریهای سیستماتیک مختلف که در رفتار انسان وجود دارد مثل رفتار گلهای یا خودسر بودن افراطی).
بعضی از شاخصهای تکنیکال مثل MACD و باندهای بولینگر شبیه مقیاسهای آماری (انحراف معیار و انحراف میانگین) که توسط تحلیلگران داده به کار میروند، عمل میکنند و تا حدودی شامل مدلسازی آماری هم هستند. البته تحلیلگران تکنیکال اکثرا با استفاده از استراتژیهای نسبتا سلیقهای در بازار معامله میکنند و تکنیکهای به کار رفته در معاملات آنها کاملا با روشهای به کار رفته توسط کارشناسان تحلیل داده، متفاوت است.
یک بار یک نفر تشبیه خیلی خوبی در مورد تحلیل تکنیکال به کار برد. او گفت رابطه بین تحلیل تکنیکال و تحلیل کمی مثل رابطه بین ستارهبینی و نجوم است که یکی از آنها خرافات و دیگری علمی است. ستارهبینی به دلیل عدم وجود ابزارها و نظریههای پیچیده و تخصصی به وجود آمد و از این بابت شبیه تحلیل تکنیکال است. مردم به نمودارها اتکا کردند چون تحلیل آنها خیلی راحتتر از تحلیل دادههای فشرده و حجیم بود اما با ظهور کامپیوترهای سریع و قدرتمند، این مشکل هم حل شده است. عجیب است که ستارهبینی دیگر خیلی به اندازه قبل که آن را توضیحی برای وجود بهشت میدانستند، طرفدار ندارد اما بعضیها همچنان سرسختانه به تحلیل تکنیکال ایمان دارند.
دلیل پنجم: صندوقهای پوشش ریسک همگی معاملات کوتاه مدت انجام میدهند
بخش بسیار زیادی از تحلیل تکنیکال را استراتژیهای معاملاتی کوتاهمدت و خیلی کوتاهمدت تشکیل میدهد. بسیاری از تحلیلگران تکنیکال نمیخواهند این حقیقت را بپذیرند اما بهترین فارغالتحصیلان دورههای دکترا توسط معروفترین و متخصصترین موسسات استخدام شدهاند تا از اختلاف قیمتهای کوتاهمدت در بازار سود به دست آورند. طی ۲۰ سال گذشته، صندوقهای پوشش ریسک و میزهای معاملات بانکها، سرمایهگذاریهای هنگفتی روی معاملات الگوریتمی پرتکرار کردهاند و با استفاده از آنها، سود را از دست معاملهگران خرد و ضعیف بازار، ربودهاند.

این واقعا دیوانگی است که فکر کنیم سرمایهگذارهای خرد که تنها سلاحشان یک لپ تاپ و یک دوره آموزشی ۳۰ روزه تحلیل تکنیکال است میتوانند بهترین و قدرتمندترین موسسات سرمایهگذاری را شکست دهند. صندوقهای پوشش ریسک تمام این روشهای معاملاتی را در اختیار دارند و از همه مهمتر اینکه، مجهز به الگورتیمهای پیچیده و هوش مصنوعی هستند که بسیار بهتر و فراتر از بینش یک سرمایهگذار شخصی، عمل میکنند. آنها همیشه در آن سوی معامله قرار دارند تا مطمئن شوند که اکثر تریدرهای کوتاهمدت به واسطه رسیدن به حد ضرر یا کال مارجین شدن، پول خود را از دست میدهند.
واقعیت این است که بازار همیشه سودده است و گاهی چند ناکارمدی کوتاهمدت در آن وجود دارد و اگر شما میخواهید وارد بازی معاملات کوتاه مدت شوید باید بدانید که میخواهید سینه به سینه بهترینهای جهان بایستید. آیا میتوانید خود را برای مقابله با تایگر وودز آماده کنید؟ به دلیل انجام معاملات پرتکرار، در سالهای اخیر میانگین طول مدت زمانی که صندوقهای پوشش ریسک یک سهام را نگه میدارند به طور چشمگیری کاهش پیدا کرده و در حال حاضر به شش ماه رسیده و پس از آن، سهام به فروش میرسد.
واقعیت این است که اگر میخواهید بازار را شکست داده و به سود برسید، باید بازه زمانی سرمایهگذاری خود را افزایش دهید و نگاه شما فراتر از مدت زمان کوتاهی باشد که صندوقهای پوشش ریسک بهخوبی در آنها مهارت دارند (و در این جا است که سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش اهمیت پیدا میکند).
تحلیل تکنیکال همیشه هم بد نیست
معایب تحلیل تکنیکال آن را به روشی غیرعلمی تبدیل میکند و همانطور که گفتیم، معامله صرفا بر اساس تحلیل تکنیکال یک بازی سادهلوحانه است. اما علیرغم وجود تناقض و ناکارامدی در ارزش آن برای پیشبینی روند بازار، تحلیل تکنیکال میتواند ابزاری مفید و بخشی از یک استراتژی گستردهتر برای مدیریت سهامها باشد (مثلا به شما در زمانبندی هرگونه سرمایهگذاری که با معیارهای فاندامنتال، سودده تشخیص داده شدهاند، کمک کند).

یکی از حوزههای خاص که تحلیل تکنیکال میتواند مفید باشد در معاملات فروش است. ویلیام اونیل که یکی از بزرگترین معاملهکنندگان سهام در بازار بورس است چند قانون برای فروش سهام دارد که چند مورد از آنها مبتنیبر تغییرات در اصول بنیادین سهام است.
او در این مورد توضیح جالبی میدهد که بسیاری سرمایهگذاران بزرگ تا قبل از این که سر و کله دردسر و ضرر پیدا شود از سهام خارج میشوند و اگر شرکتها در حال فروش سهام در حجمهای بزرگ باشند، سرمایهگذاران خرد هیچ شانسی برای کسب سود ندارند. بنابراین گرچه خیلی مهم است که با تاکید بسیار روی فاندامنتال اقدام به خرید سهام کنید، اما این اصل در زمان فروش خیلی تصمیم درستی نیست.
وقتی سود یک سهم به ۱۰۰ درصد میرسد و تحلیلگران در حال انتشار پیشبینیهای خود برای ادامه رشد و تارگتهای بالاتر هستند، بسیاری از سهامها به اوج قیمتی خود میرسند. بنابراین شما باید به طور منظم و مستمر و بر اساس تحرکات غیرعادی بازار (مثل تغییر در قیمت و حجم سهام) اقدام به فروش کنید.
سرمایهگذاری خوب یعنی بتوانید ضررهای خود را هم مدیریت کنید و در اینجا است که تحلیل تکنیکال میتواند ابزار مفیدی باشد که به شما در تعیین بهترین نقطه حد ضرر، کمک کند.
سوالات متداول – معایب تحلیل تکنیکال
۱. چرا تحلیل تکنیکال غیرقابل اعتماد است؟
چون عوامل غیر قابل پیشبینی زیادی بر بازار و روند قیمت داراییها تاثیر میگذارند و تحلیل تکنیکال نمیتواند همیشه پیشبینیهای درست و دقیق ارائه دهد.
۲. نقص و محدودیتهای تحلیل تکنیکال چیست؟
یکی از بزرگترین نقصهای تحلیل تکنیکال این است که منحصرا روی دادههای مربوط به حجم و قیمت تمرکز کرده و عوامل فاندامنتال مانند مسائل مالی کمپانی صاحب سهام، روندهای صنعت و شاخصهای اقتصاد کلان را نادیده میگیرد.
۳. آیا احساسات یا سوگیری میتواند روی تحلیل تکنیکال تاثیر بگذارد؟
بله. ممکن است تریدرها دچار سوگیری تاییدی شوند و فقط روی اطلاعاتی که نظرات آنها را پشتیبانی میکند، تمرکز کنند. احساساتی مانند ترس، طمع و ذهنیت گلهای هم میتواند بر تفسیر تریدر از چارتها و شاخصها تاثیر بگذارد.
۴. جایگزین تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل فاندامنتال بهترین جایگزین برای تحلیل تکنیکال است چون به بررسی ارزش ذاتی یک دارایی پرداخته و عوامل تاثیرگذار مانند صورتهای مالی، تحلیل صنعت، جایگاه رقابتی و کیفیت مدیریت را ارزیابی میکند.
نظرات کاربران