یکی از خطرناکترین حسهایی که در شخصی که وارد بازارهای مالی میشود، ممکن است رخ دهد، حس طمع است. به حس نیاز غیرضروری و افراطی برای داشتن یا به دست آوردن چیزی طمع گفته میشود. افراد طماع هیچگاه از رسیدن به چیزی راضی نیستند. به عبارت دیگر وقتی کسی به هدفش میرسد اما رسیدن به هدف او را راضی نمیکند و میخواهد بدون کوشش بیشتر به اهداف بزرگتری دست پیدا کند، طمع در او رخ داده است. البته توجه داشته باشید که طمع با بلندپروازی متفاوت است. در ادامه بیشتر در مورد طمع در بورس و بازارهای مالی صحبت میکنیم.
چه زمانی گرفتار طمع میشویم؟
موارد زیر را در نظر بگیرید:
فرض کنید شخصی تصمیم داشته 10% از سرمایهاش را به یک سهم اختصاص دهد. اما چون تصور میکند ممکن است این سهم، سهم پرسودی باشد، بدون توجه به اصول و قواعد بازار بورس، 50% سرمایهاش را به این سهم اختصاص میدهد. و اگر چیزی که فکر میکرد اتفاق نیفتند و قیمت سهم کاهش داشته باشد، 5 برابر بیشتر متضرر خواهد شد.
فرد دیگری را در نظر بگیرید که سهمی داشته و با سود خوبی آن را فرخته است. بعد از فروش، آن سهم همچنان افزایش قیمت دارد. این شخص آن قدر از این که سهمش را فروخته ناراحت میشود و احساس پشیمانی میکند که نمیتواند بر روی فرصتهای دیگر تمرکز کند.
ممکن است شخصی فرصت خوبی را برای خرید یک سهم از دست بدهد، اما به جای آنکه به دنبال فرصتهای دیگر باشد و یا خوشحال باشد از اینکه از موقعیتهای دیگر استفاده کرده و سود خوبی به دست آورده، مضطرب میشود و حسرت میخورد.
یک نفر به شما میگوید فلان سهم رشد خوبی خواهد داشت و برای خرید اقدام کن، به جای اینکه از او تحلیلش را بپرسید، سوال میکنید تا چه مقدار قرار است رشد داشته باشد.
شخصی فقط با شنیدن اینکه فلانی سود خوبی در بورس کرده است، پولی قرض میکند و وارد این بازار میشود اما ناآگاهی باعث میشود نه تنها سودی عایدش نشود بلکه متضرر شود.
موقعیتهای ذکرشده برای شما آشنا نبود؟ میتوان گفت همه ما کمی طمع را داریم. اما میتوانیم آن را بشناسیم و کنترل کنیم.
اما اشتباه است اگر بگوییم باید میزان طمع را به صفر رساند، همان طور که برای موفقیت در بورس روحیه ریسکپذیری لازم است، کمی طمع نیز لازم است گویی طمع و علاقه شدید به موفقیت، انگیزه و موتور محرکی است که فرد را هل میدهد به سمت پیشرفت.
اصلا چرا باید طمع را کنترل کرد؟
باز هم نمونههای زیر را در نظر بگیرید:
فردی را در نظر بگیرید که در بازار بورس موفق است و میتواند به خوبی تحلیل کند و از این طریق سود خوبی به دست آورد. پس از مدتی سرمایه این شخص از 200 میلیون تومان به 600 میلیون تومان میرسد. و میتوان گفت در این بازار به موفقیت خوبی دست پیدا کرد. موقعیتی پیش میآید که تصورش این است که سود خیلی خوبی در پیش دارد، اما به جای آنکه به دانستههایش تکیه کند و تنها درصد کمی از پولش را سرمایهگذاری کند، بیشتر پولش را در این موقعیت سرمایهگذاری میکند. در ابتدا رشدی را که تصور میکرده رخ میدهد اما با یک اتفاق حدضرر معامله فعال میشود. اما باز هم به جای اینکه از این معامله خارج شود، شروع میکند به خرید سهم بیشتر و طی مدت کمی همه سودی را که کرده بود، از دست میدهد.
اشکال کار او این بود که طمع را کنترل نکرد، و طمعش تصمیمهای او را به دست گرفت.
طمع سبب میشود واقعیتها را نبینیم و به دانستهها و قواعد پایبند نباشیم. طمع زمانی رخ میدهد که حقایق موجود و اطلاعات و تجارب قبلیمان به ما میگوید کار درست کدام است و دقیقا میدانیم چه تصمیمی درست است، اما آنها را قبول نمیکنیم و تنها به حس زیادهخواهی غیرمعقولمان بها میدهیم.
یک نکته را همیشه به یاد داشته باشد؛ هیچکس با خرید فقط یک یا دو سهم نمیتواند پولدار شود و به قول معروف یکشبه بارش را ببندد و هیچ معاملهای نیست که به یک باره سرنوشت شما را تغییر دهد.
پس باید صبور باشد، علاقه و پشتکار داشته باشید، دید بلندمدت داشته باشید. و اگر همه اینها را داشته باشید قطعا موفق خواهید شد.
تفاوت امید واهی و طمع در چیست؟
روی دیگر طمع میتواند امید واهی باشد. موقعیتی را در نظر بگیرید که سهمی خریداری کردهایم و پس از مدتی که سودآوری داشته، حدضرر فعال میشود، همه شواهد حاکی از آن است که باید از این معامله خارج شویم و بیشتر از این ضرر نکنیم اما امیدواهی به کمک طمع میآید و اجازه نمیدهد تصمیم درستی بگیریم و در معامله باقی میمانیم، در نتیجه روز به روز متضررتر خواهیم شد. اینجا به جای آنکه شکست را بپذیریم و قبول کنیم در معامله اشتباهی گیر افتادهایم، سودهایی را که پیش از این به دست آورده بودیم را هم از دست خواهیم داد.
این جمله را به خاطر بسپارید: « قبول کردن یک ضرر کوچک میتواند جلوی یک ضرر بزرگتر را بگیرد.»
هرجا دیدید بر اساس امید بیهودهای در یک معامله ماندهاید، نمیتوانید قبول کنید که در حال ضرر دادن هستید، و امیدواهیای دارید که شاید اتفاقی رخ دهد و ورق را برگرداند، بدانید طمع دارد تصمیمهای شما را کنترل میکند.
اما طمع از کجا نشأت میگیرد؟
احساس کمبود میتواند ریشه طمع باشد. خیلی از کسانی که در وجود خودشان کمبودی حس میکنند، طمع در آنها قویتر است. احساس کمبود تأثیرش را در همه جنبههای زندگی میگذارد و درجات مختلفی دارد و میتوان گفت همه ما درجهای از ای حس را داریم؛ برخی کمتر برخی بیشتر.
به جای احساس کمبود باید تفکر فراوانی را در خود تقویت کنیم. باید به این باور برسیم که موقعیتهای کسب موفقیت و ثروت زیادند و در هر زمانی میتوانند وجود داشته باشند. اگر به این باور برسیم دیگر به بر اساس امیدواهی در معاملات اشتباه باقی نمیمانیم و طمع نمیتواند کنترل تصمیمهای ما را بر عهده بگیرد چرا که بعد از شکست در موقعیتی مطمئن هستیم فرصتهای دیگری وجود دارند که میتوانیم از آنها استفاده کنیم و نه تنها خسارتها را جبران کنیم، بلکه سودآوری نیز داشته باشیم.
تمرینی به شما یاد میدهیم برای رها شدن از احساس کمبود
گفتیم که باید تفکر فراوانی را در خود پرورش دهید و به این باور برسید که فرصت برای موفقیت و ثروت زیاد است. برای اینکه این باور در شما ایجاد شود میتوانید نمودار سهام شرکتهای مختلف را ببینید، و ببینید در هر زمان و در هر شرایطی موقعیتهای بیشماری برای سرمایهگذاری و سودآوری وجود داشته.
«معاملهگران و سرمایهگذارانی که طمع ندارند، میدانند که بازار بخشنده است و همیشه فرصت برای سرمایهگذاری وجود دارد. بنابراین لازم نیست به یک سهم بچسبند و اصرار کنند که حتما از همان سهم به سود برسند”
اما یکی دیگر از ریشههای طمع احساس خودبزرگبینی است. وقتی کسی اعتماد به نفس کاذب داشته باشد و فکر کند در مدت کوتاهی میتواند سود زیادی به دست آورد، دچار خودبزرگبینی شده است. این افراد توانایی خودشان را بیشتر از چیزی که واقعا وجود دارد، میبینند. گاهی هم تصور میکنند همیشه باید در هر معاملهای سود کنند و بازار همیشه طبق پیشبینیهای آنها پیش میرود. اما اصلا چنین نیست و حتی بهترین سرمایهگذاران و معاملهگران دنیا هم خطا دارند و داشتهاند.
این نکته را هم به یاد داشته باشید که گاهی حس خودبزرگبینی از این ناشی میشود که فرد تصور میکند موفقیت در این بازار ساده است و تنها با چند کلیک میتواند سرمایهگذاری کند و به موفقیت برسد. و همین باعث میشود دچار اعتماد به نفس کاذب شود و خودبزرگبینی و طمع مانع تصمیمگیری درست او شود.
اما چه کار کنیم تا گرفتار طمع اشتباه نشویم؟
اولین و مهمترین روش این است که نگاه منطقی داشته باشیم. وقتی واقعیتها را ببینیم، تحلیل درست انجام دهیم، و ارزش واقعی سهاممان را بدانیم، مطمئنا کمتر گرفتار دام طمع خواهیم شد. باید توجه داشته باشیم که همیشه واقعیتها را همان طور که هست ببینیم نه طوری که دوست داریم اتفاق بیفتند.
رابطه خیالپردازی و طمع در بورس
حتما تجربه داشتهاید که همیشه هنگام معامله طمع به سراغ ما میآید و ما را درگیر چالش میکند. احساس کمبود یا خودبزرگبینی سبب این اتفاق است و باعث میشود واقعیتها را نبینیم یا ترجیه دهیم به واقعیتها بیتوجه باشیم. گویی در هنگام تصمیمگیریها طمع ما را مسخ میکند و سعی میکند کنترل تصمیمگیری را به دست بگیرد.
وقتی به واقعیتها توجه نمیکنیم، ذهنمان شروع میکند به داستانپردازی و اتفاقات را آن طور که دوست داریم اتفاق بیفتد میچیند. با این کار گویی ذهن فریب میخورد و امکان تصمیم درست را از ما میگیرد. در صورتی که باید به یاد داشته باشیم همه چیز بر اساس فکتها و واقعیتها رخ میدهد نه تصورات ذهنی ما.
آیا در بازارهای مالی میان عجله کردن و طمع ارتباطی هست؟
حتما عجله در تصمیمگیریها را تجربه کردهاید. گاهی ممکن است سهمی روند رو به رشدی داشته باشد و همه به سمت آن بروند، ممکن است جو ایجادشده ما را هم تحت تأثیر قرار دهد و باعث شود خریدی انجام دهیم که هیچ تحلیلی در موردش نداریم. یا از طرف دیگر ممکن است زمان فروش سهممان رسیده باشد اما چون قیمت آن در حال افزایش است، برخلاف تحلیلمان عمل میکنیم و به سرعت تصمیم میگیریم سهممان را نفروشیم. در چنین مواردی طمع سبب میشود اقدام ناخواسته و نه بر اساس اطلاعات درست را سریعا انجام دهیم.
پس هر زمان که حس کردید در حال عجله برای تصمیمگیری هستید، توجه داشته باشید که ممکن است طمع کنترل اوضاع را به دست گرفته . هر زمان که دیدید میخواهید با علاقه زیاد و خیلی زود کاری را انجام دهید بدون آنکه تحلیلی داشته باشید، بدانید که خطر طمع در پیش است.
برای دوری از طمع در بورس، احتمالات را در نظر بگیرید
با اینکه اتفاقات غیرقابل پیشبینی زیادی ممکن است رخ دهد و در بورس اثرگذار باشد، اما این به آن معنا نیست که بورس شانسی است. هرچند مثلا ممکن است اتفاقی در شرکتی که سهام آن را خریداری کردهایم رخ دهد، و باعث شود قیمت آن کاهش یابد اما این به آن معنی نیست که همه چیز شانسی است و نمیتوان پیشبینیای داشت.
با این حال باید احتمال هر اتفاق پیشبینی نشدهای را بدهید و سرمایهتان را به درستی مدیریت کنید. اگر مدیریت سرمایه را بلد باشید، تحت تأثیر جو قرار نمیگیرید و سرمایه را بیش از حد به خرید یک سهم اختصاص نمیدهید. حتی طبق پیشبینیهای خودمان هم نباید برای خرید یک سهم سرمایهای بیش از حد مجاز در نظر بگیریم. این که حدی را در نظر بگیریم برای سرمایهگذاری در هر سهم و همیشه به آن پایبند باشیم، باعث میشود طمع در تصمیمگیریهایمان غالب نشود.
به یاد داشته باشید که هرچه طمع شما بیشتر باشد، احتمال ضرر نیز بیشتر است. هرچقدر هم احتمال ضرر کم باشد، اما نباید به آن بیتوجه باشید و همیشه باید برای احتمالات حتی خیلی ضعیف هم آماده باشید.
این جمله را به ذهن بسپارید:
«سرمایهگذاران و معاملهگران تازهوارد در بورس از ترس ضربه میخورند و کسانی که کمی حرفهایتر هستند در دام طمع میافتند.»
این نکات را در ذهن داشته باشید اما تا زمانی که اتفاقات مختلف را در بورس تجربه نکنید نمیتوانید واقعا به اینها باور داشته باشید. بنابراین از شکست و ضرر نترسید، چون تجربههایی هستند برای موفقیتهای بزرگتر.
چگونه طمع را از بین ببریم؟
در قسمت قبل گفتیم که یکی از علل طمع حس کمبود است و یادآور شدیم که برای از بین بردن این حس باید این باور را در خود تقویت کنیم که فرصت برای موفقیت و ثروتمند شدن اصلا محدود نیست و بیشمار فرصت داریم برای موفقیت.
همچنین باید قدردان داشتهها و نعمتهایمان باشیم و سودهایی که کسب کردهایم را نیز همیشه در ذهن داشته باشیم و به خاطر آنها شکرگزار باشیم. البته شکرگزاری کلامی موثر نیست بلکه باید از صمیم قلب شکرگزار داشتههایمان باشیم. چیزهای زیادی هست که میتوانیم باب آنها شکرگزار باشیم؛ آشنایی با بازار بورس، داشتن سرمایه، سودهایی که داشتهایم، دوستان موفق و آگاه در این بازار از جمله چیزهایی هست که میتوانیم بابت آنها شکرگزار باشیم و حس کمبود را در ذهن خود کمرنگ کنیم. و با کسب آگاهی متوجه میشویم فرصتها محدود نیستند و همیشه موقعیت برای موفق شدن هست. در بازار بورس اگر از روی آگاهی و بر اساس واقعیتها تصمیم بگیریم نه از روی احساسات و تحت تأثیر جو، میتوانیم از فرصتها بهره ببریم. فراموش نکنید اگر روزی توانستهای در بازار بورس سود کسب کنی، حتما بعدا هم میتوانی.
جایگاهت را در این جهان پیدا کن
همچنین اگر به عظمت جهان هستی در مقایسه با خودمان نگاه کنیم، میتواند حس کمبود را در ذهنمان کمرنگ کند. زمانی که ببینیم در چه جهان بزرگی قرار گرفتهایم هم تواضع را برای ما به ارمغان میآورد و هم دیدن فراوانی نعمتها سبب میشود حس کمبود در ما از بین برود، متوجه میشویم که ما هم در این فراوانی نعمتها سهم داریم و جزئی از این جهان عظیم هستیم.
وقتی فروانی نعمتها و بزرگی جهان را میبینیم، حرص و طمع در ما کم میشود اما اشتیاقی برای حرکت هم به ما میدهد، که تلاش کنیم از نعمتها و فراوانیهای این جهان بهره ببریم. سرمایهگذاری در بورس هم میتواند یکی از این حرکتها و مصداقی از بهره بردن از فراوانیهای این جهان باشد.
برای دورشدن از طمع چه تمرینهایی انجام دهیم؟
فهرستی تهیه کنید و رفتارهایی را در آن یادداشت کنید که فکر میکنید ریشه آن رفتارها طمع است.
فهرستی تهیه کنید و رفتارهایی را در آن یادداشت کنید که فکر میکنید انجام آن رفتارها باعث شده بر طمع فائق آیید.
فهرستی تهیه کنید و سودهایی که در بازار بورس به دست آوردهاید را در آن یادداشت کنید.
هر روز زمانی را به این اختصاص دهید که موفیتهایی را که در بازار بورس به دست آوردهاید و طمع نکردهاید به خودتان یادآوری کنید.
هر روز این جملات را تکرار کنید:
همیشه میتوانیم تا حدی درآمد داشته باشم که نیازهایم برطرف شود.
هر روز زمانی برای آموزش تخصصی و رشد شخصیتیام در نظر میگیرم.
نعمتهای زیادی به من داده شده و اگر بخواهم میتوانم بیشتر از این هم به دست بیاورم.
جهان پر از نعمت و ثروت است.
بازار بورس همیشه به من فرصت میدهد تا ثروتمند شوم و پول بیشتری کسب کنم.
با سلام خدمت شما
بهترین تعریف برای طمع ، باور کمبود هست که اشاره فرمودید .
مقاله بسیار کاربردی و کاملی بود . بسیار از شما سپاسگزارم .