ارز دیجیتال

کریپتوفئودالیسم | نیمه تاریک صنعت ارزهای دیجیتال

ارز دیجیتال

مطالعه در 9 دقیقه

بلاک‌چین و کریپتوکارنسی‌ها را در سالیان اخیر نه تنها یک فرصت سرمایه‌گذاری آینده‌نگرانه، بلکه یک موضوع پژوهشی جذاب و مهم قلمداد کرده‌ام. در همین راستا به جز مهارت‌های فنی مربوط به معامله‌گری، به مباحث نظری و سویه‌های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی این صنعت نیز پرداخته‌ام و مانند یک پژوهش‌گر علوم اجتماعی با طیف‌های مختلفی از معامله‌گران و سرمایه‌گذاران این صنعت از سطوح خرد تا کلان مواجهه و مصاحبه داشته‌ام. آن‌چه در ادامه خواهید خواند، تحلیل شخصی من از خلال مطالعات و مشاهدات چند سال اخیرم است.

از مهم‌ترین خطاهای یک پژوهش‌گر، دل‌بستگی و شیفتگی نسبت به موضوع پژوهش است که می‌تواند چشم او را از دیدن جوانب مختلف موضوع کور کند. پس اگر یک طرفدار متعصب صنعت کریپتو هستید بهتر است ادامه این نوشتار را نخوانید.

مهم‌ترین انتقادات به ارزهای دیجیتال

مهم‌ترین انتقاداتم به صنعت کریپتو را در چند محور زیر می‌توانم خلاصه کنم:

میان‌برها چندان هم ایمن نیستند!

میان‌برهای ناامن در نیمه تاریک صنعت ارزهای دیجیتال

بسیاری از فعالان این مارکت، چشم امید به این دارند که بتوانند در یکی از بازارهای گاوی کریپتو {به تعبیر خودشان} بار خودشان را ببندند و با سودی هنگفت و ناگهانی، چند قدم در زندگی مالی خویش پیش بیفتند. این بخش از معامله‌گران، معمولا چشم‌انداز بلندمدتی برای ماندن در این بازار ندارند و رفتارهای آن‌ها در این بازار، بیشتر به یک قمارباز شبیه است تا یک معامله‌گر. مهم‌ترین علت این رفتار هم، شرایط اقتصادی و ساختاری جامعه است که به آن‌ها این سیگنال را می‌دهد که در یک روند طبیعی و با مشاغل معمولی و درآمدهای فعلی نمی‌توان به امنیت اقتصادی رسید. این انتقاد به طور مستقیم متوجه بازار کریپتو نیست اما فعالان این بازار و رفتارهای آن‌ها بخشی از هویت و ماهیت آن را تشکیل می‌دهند.

فقدان اساسی: مهارت و سرمایه!

به گمان من نداشتن مهارت‌های شغلی پول‌ساز به علت نقائص سیستم آموزش و پرورش و نیز نداشتن سرمایه کافی برای کارآفرینی به علت تورم افسارگسیخته، یکی از مهم‌ترین علل اقبال گسترده ایرانیان به بازار کریپتو شده است. ممکن است این تحلیل دم دستی را شنیده باشید که ایرانی‌ها از قدیم افرادی تاجرمسلک بوده‌اند و همین امر اقبال آن‌ها به بازار کریپتو را توضیح می‌دهد؛ اما به گمان من چنین تحلیلی غلط است زیرا اگر بنا را بر تحلیل‌های تاریخی از این دست بگذاریم، از قضا باید گفت که مقبول‌ترین سرمایه‌گذاری در میان ایرانی‌ها، املاک و مستغلات بوده است و صنعت کریپتو به خاطر نوسانات زیادش برای روحیه ریسک‌گریز سرمایه‌گذار ایرانی چندان مطلوب نیست. شاهد دیگر بر این ادعا، آمار خرید خانه در ترکیه توسط ایرانی‌هاست که عمدتا به هدف سرمایه‌گذاری و حفظ ارزش پول‌شان در یک اقتصاد نسبتا باثبات‌تر است؛ به طوری که خرید ملک توسط ایرانیان در ترکیه طی ۲ سال گذشته ۱۵ برابر شده است و جایگاه اول تا سوم خریداران خارجی املاک در ترکیه، بین ایران و عراق و روسیه در نوسان بوده است. اما صنعت کریپتو به این علت مورد اقبال نسبتا گسترده واقع شده زیرا اجازه می‌دهد با کمترین میزان سرمایه وارد آن شد؛ چیزی که در دیگر بازارها مانند املاک چندان امکان‌پذیر نیست. بله این انتقاد هم به طور مستقیم متوجه بازار کریپتو نیست؛ بلکه می‌تواند یک فرصت و نقطه مثبت هم قلمداد شود؛ بستگی به زاویه نگاه شما دارد!

کریپتو و صنعت تبلیغات؛ باتلاق نیروی انسانی!

سالانه بسیاری از فارغ التحصیلان دانشگاه‌های معتبر جهان به استخدام “صنعت توجه آنلاین” در می‌آیند تا در شرکت‌هایی مانند متا و گوگل وظیفه خطیری را به دوش بکشند: بیشتر دیده شدن تبلیغات! تصور کنید چه حجم حیرت‌آوری از زمان و نیروی ذهنی این نخبگان دانشگاهی صرف این می‌شود که چطور یک کالا یا خدمات بیشتر به فروش برسد! در حالی که اگر این نیروی انسانی صرف پیشرفت در علوم و تکنولوژی میشد…

صنعت کریپتو نیز می‌تواند چنین باتلاقی شود! در اکوسیستم کریپتو، تعداد معامله‌گران از تعداد توسعه‌دهندگانی که خلق ارزش می‌کنند، اگر بیشتر نباشد کمتر نیست. بله متوجهم وجود معامله‌گران، برای بقای این اکوسیستم ضروری است؛ اما نکته این است که همان طور که در اخبار می‌خواندیم، هم‌زمان با هر بازار صعودی کریپتو نرخ استعفا از مشاغل هم صعودی می‌شد. تجربه سودهای کلان در یک رالی صعودی این بازار، عده زیادی را به وسوسه تغییر یا وانهادن شغل می‌انداخت. صنعت کریپتو مانند صنعت “توجه آنلاین” بسیار مستعد این است که حجم زیادی از نیروی انسانی قابل و باهوش و خلاقی که می‌توانند در عرصه‌های مهم‌تری فعالیت و خلق ارزش کنند را، در غیرضروری‌ترین بخش‌های خودش به کار بگیرد.

لاتاری “سوپاپ اطمینان جامعه طبقاتی”

درباره لاتاری و بلیط‌های بخت‌آزمایی لابد شنیده‌اید! بعید است شما نیز آرزوی برنده‌شدن یکی از این‌ها را نداشته باشید! آیا شما هم تا به حال به کشورهایی که چنین فرصت‌های هیجان‌انگیزی را به شهروندان خوش‌شانس خودشان اعطا می‌کنند غبطه خورده‌اید؟! تبریک می‌گویم! شما هم مثل من یک فریب‌خورده هستید. اما چرا؟

اندیشمندان حوزه‌های مختلف خصوصا جامعه‌شناسان از این موضوع غفلت نکرده و درباره‌اش بسیار گفته و اندیشیده‌اند. لاتاری یا بلیط بخت‌آزمایی شکل جدیدی از قمار هستند و قمار هم به فارسی آسان یعنی “پناه بردن به شانس”!

برای توضیح منظورم ابتدا باید درباره نابرابری و اختلاف طبقاتی کمی توضیح بدهم. با این‌که کشورهای توسعه‌یافته و جهان اول مثل آمریکای شمالی و اروپای غربی را به عنوان کشورهایی با شکاف‌های طبقاتی و نابرابری‌های کمتر می‌شناسیم، اما همین کشورها نیز هنوز با این مسائل درگیر هستند. هنوز زنان، سیاه‌پوستان و دیگر اقلیت‌های نژادی و جنسیتی و نیز فرزندان طبقات فرودست از شانس مساوی برای رسیدن به سطوح عالی قدرت و ثروت برخوردار نیستند. هنوز فارغ التحصیل بودن از دانشگاه‌های گران‌قیمتی مانند هاروارد یا کمبریج شرط تصدی بسیاری از مناصب عالی است؛ چیزی که در توان مالی بسیاری جوانان از طبقات پایین نیست. هنوز یک مرد سفیدپوست شانس بیشتری از یک زن سیاه‌پوست برای انتخاب به عنوان مدیرعامل یک شرکت دارد. تا همین 2022 و در هالیوودی که یکی از مدرن‌ترین جلوه‌های تمدنی آمریکاست، دستمزد پایین‌تر برای بازیگران زن یک امر کاملا رایج و اعطای دست‌مزد برابر به زنان یک حرکت انقلابی و آوانگارد محسوب می‌شود. به عبارت دیگر شکاف طبقاتی و نابرابری اقتصادی هرگز از بین نمی‌رود؛(مقدار کمی از آن برای پویایی جامعه حتی لازم است) ولی در کشورهای توسعه‌یافته این شکاف “پوشانده” می‌شود و در کشورهای پیشاتوسعه‌یافته، در عیان‌ترین حالت خودش جلوه می‌کند.

اما لاتاری و بلیط‌های بخت‌آزمایی، سازوکارهایی هستند که طراحی شده‌اند تا سوپاپ اطمینان در این جوامع طبقاتی باشند. مردمی که مطلقا هیچ امیدی به عادلانه‌تر شدن ساختارهای اجتماعی و اقتصادی نداشته باشند، ممکن است نظم موجود را به کل زیر سوال ببرند؛ اما کافی است امید یک پیروزی بزرگ(لاتاری، بخت‌آزمایی) گرچه با احتمال وقوع پایین را، به آن‌ها داد و همین احتمال کفایت می‌کند تا طبقات فرودست و تحت تبعیض ساختاری به نظم ناعادلانه موجود تن بدهند و با پناه بردن به شانس، تلاشی برای تغییر اساسی آن ساختار نکرده؛ بلکه در مواردی به نفع همان ساختار رفتار کنند. صنعت کریپتوکارنسی هم می‌تواند چنین نقشی را ایفا کند و با طرح این احتمال که با یک سرمایه‌گذاری موفقیت‌آمیز بتوان همای سعادت را بر شانه خود فرو نشاند، انسان را نسبت به نابرابری‌های ساختاری بی‌تفاوت می‌کند. ماجرای قرعه‌کشی بانک‌ها نیز تفاوت چندانی با این قضیه ندارد و برای جذب سپرده‌های بیشتر، روی رفتارهای بخت‌آزمایانه شما حساب می‌کنند.

این دومین علتی است که اقبال گسترده ایرانیان به بازار کریپتو را توضیح می‌دهد. در جوامعی که شهروندان از چتر حمایتی دولت بر سرشان اطمینان خاطر دارند و ساختارهای اقتصادی شفاف هستند و می‌توان درآمد رضایت‌بخشی با مقدار کار معقولی کسب کرد، تمایل به رفتارهای اقتصادی قماربازانه با هدف کسب ثروت‌های یک شبه به طرز چشم‌گیری پایین‌تر است. بله از یک زاویه نگاه می‌توان این موضوع را نقطه قوت بازار کریپتو و فرصتی برای تحرک اجتماعی عمودی و رو به بالا(صعود به طبقات اقتصادی بالاتر) تلقی کرد اما از زاویه نگاه دیگری، می‌تواند سرکوب‌کننده انگیزه اصلاحات ساختاری باشد.

سخن پایانی

سخن در دو ساحت متفاوت است. یکی تکنولوژی بلاک‌چین و دیگری صنعت کریپتوکارنسی که مبتنی بر بلاک‌چین است. عمده انتقادها حتی در این نوشتار متوجه بازار کریپتو است و نه تکنولوژی بلاک‌چین. وقتی هم از بازار صحبت می‌کنیم، رفتار بازیگران آن بخشی از ماهیت و هویت آن است که موجب می‌شود انتقاد به رفتار بازیگران، انتقاد موجهی به خود این بازار باشد.

صنعت کریپتوکارنسی با انتقادهای فنی‌تری هم مواجه است؛ مانند رفتار مخرب بازارسازهایی همچون نهنگ‌ها و صرافی‌ها،  کلاه‌برداری‌های متنوع، پامپ و دامپ هدف‌مند بازار و… که بخشی از این انتقادات را در منابع تکمیلی در ذیل آورده‌ام؛ اما در این نوشتار تلاش کردم به انتقاداتی بپردازم که جنبه اجتماعی و فرهنگی دارند و کمتر به آن‌ها توجه شده است.

نارضایتی شغلی از مهم‌ترین بحران‌های معاصر است. کمتر کسی را می‌توان یافت که از شغلش رضایت داشته باشد. نارضایتی شغلیِ فراگیر، منجر به الیناسیونِ فزاینده (تعبیری از کارل مارکس برای توضیح از خودبیگانگی انسان‌ها در جوامع صنعتی) در انسان معاصر شده و به تبع باعث بروز بحران معنا در زندگی شخصی و کاری وی می‌شود. به تعبیری دیگر، انسان‌ها برای امرار معاش مجبور به انجام کارهایی هستند که برایشان معنادار نیست. ورود بازار کریپتو به این معادله، وضعیت را پیچیده‌تر می‌کند. بعضی افراد برای رهیدن از مشقت اشتغال به شغل‌های بی‌معنا، به این صنعت ورود می‌کنند تا بتوانند معیشت‌شان را از طریق معامله‌گری/سرمایه‌گذاری تامین کنند و باقی وقت خود را به فعالیت‌های معنادار زندگی بپردازند. درست مانند فئودال‌های قرون وسطی! اما مجموعه‌ای از عوامل بیرونی و نیز رفتارهای غلط خودشان در این بازار، آن‌ها را از معامله‌گر/سرمایه‌گذار، به قمارباز تقلیل می‌دهد و آفت‌های دیگری در ساحت اقتصاد و جامعه می‌آفریند.

ورود به بازارهای مالی با هر عنوانی، نیاز به دانش نظری و فنی کافی و آمادگی‌های روانی خاص خود دارد. کسی که می‌خواهد معامله‌گر/سرمایه‌گذار باشد، نخست باید بداند که مهم‌ترین سرمایه‌گذاری عمرش، سرمایه‌گذاری روی خودش است.

همراه ما باشید.

برای مطالعه بیشتر درباره بعضی بدگمانی‌ها به صنعت کریپتوکارنسی:

People Aren’t Actually “Investing” in Cryptocurrency, They’re Just Gambling

Cryptocurrency: Investing or Gambling

my journey inside the cryptosphere

Cryptocurrency: A gambling hoax in a world full of rogue states

دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید

امتیاز شما:

از 5

( )

امتیازی ثبت نشده

نظر خود را بنویسید