علم اقتصاد صرفا کنکاش در اعداد و ارقام کلان نیست بلکه بررسی و روایتی از وفور، هراس، موفقیت و رشد است. اقتصاددانان موفق قادرند هر دو بخش به یک اندازه مهم داده و روایت را درهم آمیزند تا دیدگاه قانع کنندهای را در جعبه سیاهی تعبیه کنند که بهصورت منسجم ورودهای مشابه را به خروجیهای بسیار متفاوت بدل میکند.
به همین دلیل، همه شما باید بدانید ماه گذشته که با ششم مارس 2023 شروع شد، از زمان بحران بزرگ اقتصادی تا به امروز، مهیجترین روزها در بخش بانکی بوده است. این زمان همچنین در کتابهای کسب و کاری که سالهای بعدی منتشر میشوند، عنوان فصلی خواهد شد که به بدفرجامی مالی میپردازد. با اینکه آثار دامنهدار آن هنوز کاملا درک نشده است اما از قوس روایی این داستان خبر داریم.
به نظر میرسد که پاندمی کووید 19 اقتصاد را به زانو درآورد. به زبان دانش اقتصاد، کووید شوکی برونزا بر هر دو سوی عرضه و تقاضا و در عین حال اتفاقی نسبتا دراماتیک بود. این اتفاق چه بسا باعث شدیدترین مداخلات مالی و پولی در تاریخ ایالات متحده شد. پس از اینکه چرخ اقتصاد ناگهان ایستاد، تردید و ترس مسری از فاجعه اقتصادی غیرقابل کنترل، اقدام سریع و موثر را لازم گردانید. این اقدام پمپاژ نقدینگی در مجاری اقتصادی بود که سریعترین رشد حجم نقدینگی تاریخ را رقم زد :
واقعا یک شبه، کل حجم پول بیش از سه برابر شد. طغیان نقدینگی در اقتصاد الزاما مسئلهای بغرنج نیست بلکه میتواند به تحولات قابل توجهی منجر شود. ما پیامدهای آن را که تا حدی قابل پیش بینی بودند، دیدیم؛ رونق بازار سهام، جهش پس انداز شخصی، رشد چشمگیر سپرده بانکی و متعاقب آن افزایش وام دهی. هیچ یک از این موارد به تنهایی باعث پیامدهای فاجعهبار نمیشوند. ما در سال 2022 شاهد رکود بازار، کاهش حجم وام، سریعترین افزایش نرخ بهره در تاریخ جدید، و کاهش نرخ پس انداز شخصی بودیم.
بازهم، هیچ یک از اینها نشانگر فاجعه نیست. افزایش احتمال رکود، ریسک بالا در بازدهی بازارهای کوتاه مدت و بازدهی حسابهای پس انداز با سودبالا وجود دارد با اینحال سرنوشت شوم قریب الوقوعی نیستند. بیمسئولیتی و میلیاردها دلار، آمیخته با محرکهای درهم و برهم میتوانند باعث رفتار غیرعقلانی شوند و این هفته مزه فاجعه سریع را چشیدیم.
بانکداری (ماجرای بانک سیلیکون)
سرگذشت بانک سیلیکون ولی (SIVB)، داستان مدیریت نادرست ریسک است. SIVB تا پایان سال 2019 در مجموع بیش از 60 میلیارد دلار داشت و تا پایان سال 2021 حجم سپرده بانک تقریبا به 189 میلیارد دلار افزایش یافت.
سپردهها، بدهیهای بانکها هستند. یک سپردهگذار هرزمانی میتواند وارد شعبه بانک شود و تقاضای برداشت پول بدهد. این بدهیها با دارایی اصلی بانکها که وام است متوازن میشوند. بانکها با وامهایی که بهره دریافتی آنها بالاتر از بهره پرداختی سپرده گذاری است، کسب سود میکنند. جان کلام اینکه وقتی شما 4 درصد از حساب پساندازتان سود به دست میآورید، آن بانک احتمالا از آن پول 5 درصد سود حاصل میکند.
این جریان تا سالها برای مدیریت ریسک شعبات بانکی امری غیرمهم بود. با کاهش نرخ بهره، سپردهگذاران جایگزین خوبی برای حسابهای کوتاه مدت نداشتند، بنابراین بانکها میتوانستند سپرده بگیرند، وام دهند یا در اوراق بهادار قابل معامله سرمایه گذاری کنند و در تمام مدتی که پایه سپرده را سالم و امن حفظ میکردند از آن پول حاشیه سود خوبی به دست آورند. این معامله دو سر بردی بود : سپرده گذاران از امنیت پولهایشان خاطرجمع بودند و بانک ها میتوانستند به سود برسند و اقتصاد با خلق پول تازه به تحرک درمیآمد.
به هرحال، در شرایط فعلی سپردهگذران توقع دارند که سود حاصل کنند. وقتی میتوانید، پول را در (به) دولت آمریکا سپرده گذاری کنید ( در حقیقت وام دهید) و تقریبا 5 درصد سود به دست آورید آنگاه دلیلی نمیبینید که پولتان را در حساب سپرده کم بهره بانکها نگهدارید.
در نتیجه تمامی بانکها برای اینکه بهروز باشند نرخ سود را در انواع سپردههای پربازده به شدت افزایش دادند. بانکها و فناوریهای مالی به طور یکسان نیاز دیدند برای حسابهای پس انداز 4 درصد سود تعیین کنند، هرچند دیگر انواع سپردهگذاریها مانند گواهی سپرده کامند، سود بالاتری برای جبران نقدشوندگی نسبیشان مشخص کردند.
رابین هود (HOOD) اپلیکشن سرمایه گذاری معروف، برای بازپرداخت بدهیاش 4.15 درصد سود میدهد بدین شکل که به کاربران اجازه میدهد پول نقد سرمایه گذاری نشده شان را به حساب سپرده بانک انتقال دهند و بهجای اینکه پولشان در حساب بروکر بخوابد، سود حاصل کنند. شعبه بانک HSBC تحت مالکیت آمریکا، 4.25 درصد سود برای گواهی سپرده 12 ماهه و 3.50 درصد سود برای حساب پس انداز پربازدهاش تعیین کرده است.
کسب و کارهای از این سنخ نیازمند مدیریت ریسک مناسب هستند. همانطور که از وارن بافت به کرات نقل شده، در این کشور بانکها بسیار بیشتر از بانکداران هستند. وام دهی غیرمسئولانه پاشنه اشیل هر نهاد بانکی است. به محض اینکه سپردهگذاران اعتمادشان را از دست بدهند، هر بانکی فورا به کسب و کاری ورشکسته و غیرقابل سرمایهگذاری بدل میشود.
از دست رفتن اعتماد، جریانی را در یک بانک راه میاندازد که در آن سپردهگذاران تقاضای برداشت پولشان را خواهند داد و بعد نقدینگی موجود بانک برای تامین درخواستهای برداشت حساب ناکافی میشود آنگاه آن بانک عملا رو به ورشکستگی میرود. این رویه خطرناک است چون بانکها وام میدهند و به آن سادگی که سپردهگذران درخواست برداشت حساب میدهند نمیتوانند وامهای خود را بازپس بگیرند. SIVB قربانی همین مسئله شد.
همانطور که در بالا گفته شد بانکها با وام دادن سپردهها کسب درامد میکنند. به این سیستم بانکداری، ذخیره کسری[1] گفته میشود.
ذخایرقانونی درصدی از کل سپردهها هستند که یک بانک به جای اینکه آنها را وام بدهد باید نقد(ذخیره نقدی) نگهشان دارد.
فدرال رزور در دوره بی ثباتی همه گیری کووید ذخایر قانونی را به 0 تقلیل داد، هرچند این تصمیم در آن دوره معقول بود اما عدم افزایش ذخایر قانونی در سال 2021 که رشد اقتصادی محقق شد، حماقتی از سوی فدرال رزور بود. با اینحال حتی اگر مقدار ذخایر قانونی بیشتری داشتیم بازهم SIVB ممکن بود به همین سرنوشت دچار شود.
SIVB تنوع خیلی کمی در عرضه وام داشت. مجموع وامهایش کمی بالاتر از دوبرابر شد، از 32 میلیارد دلار در دسامبر 2019 به 73 میلیارد دلار دسامبر 2022 رسید و بخش مهمی از این وامها در صنعت فناوری بود. فناوری، به ویژه فناوری با بازار کم عمق، عمیقترین گودالهای بازار خرسی 2022 را به خود دیدند. بهخاطر اینکه عمده وامهای آن به این صنعت تعلق گرفت که بیشترین آسیب را متحمل شد، SIVB به یک بمب ساعتی تبدیل شد که تایمرش روی 10 مارس تنظیم شده بود، همان شبی که SIVBبه فنا رفت.
SIVB با افزایش شدید سپردهها یک سبد اوراق قرضه بدون پوشش ریسک با بازده پایین در سال 20221 خرید تا آن پول بازدهی داشته باشد. این امر به خودی خود مسئلهای مهم نیست. مشکل از زمانی شروع شد که فدرال رزرو نرخ سود را بخاطر مهار تورم سریعا افزایش داد. مدیریت SIVB تصمیم گرفت : یا کسب درامد ~2% را در این سبد اوراق قرضه حفظ کند یا با ضرر آن را بفروشد و با آن پول اوراق خزانه آمریکا با ~5% سود بخرد. آنها تصمیم گرفتند با ضرر 2 میلیارد دلاری اوراق قرضه را بفروشند و با عرضه سهام به مقداری مشابه ضرر را جبران کند. این عرضه میتوانست ضرر را پوشش دهد اما همچنین مالکیت مالکان فعلی را 20 درصد کاهش میداد.
این سهام سه شنبه نهم مارس در واکنش به این خبر سقوط کرد. حتی در صبح دهم مارس، کاملا روشن نبود که آیا SIVB ورشکست شده یا خیر. بختی وجود داشت که نقدینگی با عرضه سهام تقویت شود. سپس عرضه سهام با شکست مواجه شد و قیمت سهم بیشتر سقوط کرد. سقوط ارزش سهام به خودی خود یک بانک را به زمین نمیزند اما این سقوط آزاد وقوع چیزی بسیار خطرناک را نوید میداد : سپرده گذاران SIVB اعتمادشان را از دست داده بودند و یک شبه درخواست برداشت پول سر به فلک کشید و بحران نقدینگی را بوجود اورد.اکنون وضعیت از این قرار است: FDIC عملاً مالک SIVB است و سپرده گذاران دو دل هستند که سپرده های بالای 250 هزار دلار خود را پس بگیرند یا خیر. این اتفاق باعث ایجاد اثر موجی در صنعت شراب کالیفرنیا، سرمایه گذاریهای ریسک پذیر، صنعت استارتآپها و فضای کریپتو میشود.نمیتوانم اتفاقات آینده را پیش بینی کنم (اگر می توانستم این مقاله را نمی نوشتم، هر پنی را که به دست میاوردم، جمع می کردم تا از آینده نگری برترم سود ببرم!)، اما اکنون مایلم بحث را به رمزارز تغییر دهم.
بانکداری و بیت کوین
اوایل این هفته، سیلورگیت کپیتال[2] (si) درهای خود را برای آخرین بار بست. موسسهای که در اواسط دهه 2010 با ارائه حسابهای بانکی به شرکتهایی که با بیتکوین سرکار داشتند کسب و کار را در فضای کریپتو توسعه داد، به سرعت بدل به علتی شد که آن را شاید به ورطه نابودی کشاند. سیلورگیت پس از کلاهبرداری تاریخی و سقوط اف تی ایکس، فشار را روی سپردههایش احساس کرد. فضای کریپتو پیش از فاجعه اف تی ایکس متحمل فشار بود و این اتفاق مسلما به بانکهایی آسیب رساند که به شرکتهای این حوزه خدمات ارائه میدادند. درخواستهای برداشت بیش از 8 میلیارد دلار شد و سیلورگیت از بانکهراسی مشتریانش دچار فشار شد. این بانک برخی از سرمایهها خود را به حراج گذاشت که باعث ضرر قابل توجه دیگری شد. وقتی آنها گزارش سالانه خود را با تاخیر اعلام کردند، سپرده گذاران اعتمادشان را از دست دادند. مثل sivb ، پایان این بانک لحظهای بود که سپرده گذاران اطمینان خود را از اینکه سپردههایش نقد شود از دست دادند.
جدای از بحرانهایی که سیلورگیت در کریپتو رقم زده است،SIVB باعث فشار مضاعف دیگری در این فضا شده است. سیرکل[3]، شرکتی که USD Coin را عرضه کرده است 3.3 میلیارد دلار از 40 میلیارد دلار ذخایر USDC خود را در SIVB دارد. این اتفاق باعث شده، USDC که باید با قیمت 1:1 دلار آمریکا معامله شود در یازدهم مارس باقیمتی پایینتر از 0.84 سنت معامله شود. در زمان نگارش این یادداشت USDC روی 94 سنت تثبیت شده ولی وقتی ارزی قرار بوده با قیمت 1:1 دلار معامله شود با قیمت 94:1 سنت معامله شود اعتبارش زیر سوال میرود.
اگر USDC کاملا بی اعتبار شود ، فضای گستردهتر کریپتو با فشار فزایندهای مواجه خواهد شد آنهم وقتی که بازار خرسی است. ما باید بپذیریم که چارلی مانگر[4] 99 ساله مثل همیشه حقیقت را میگوید.این غول سرمایهگذاری برکشایر اخیرا قمار کریپتو را بازاری بیارزش خوانده و گفته هرکس موافق حرفش نباشد، احمق است. چیزی از بیان این حرف نگذشت که یکی از مهمترین موسسات بانکی مرتبط با رمز ارز از بین رفت و اکنون اعتبار این استیبل کوین زیر سوال رفته است.
بههرحال ماکسیمالیست[5]های بیت کوین معتقدند بیت کوین از کریپتو فراتر میرود. آنها آینده مالی غیرمتمرکزی را میبینند که در آن بیت کوین ارزی جهانی شده است. ادعاهای افراطی مثل «بیت کوین یک میلیون دلاری » همهگیر شده است. حتی موسسات سرمایه گذاری، مثل کتی وود، دربالاترین قیمت بیت کوین خریدند. این ماکسیمالیستهای نیز معتقدند که بیت کوین با عرضه ثابت خود خطرات بانکداری ذخیره کسری و سیستم پولی فیات (که عملا عرضه نامحدودی دارد) را برطرف میکند.
با اینحال، بیتکوین فاقد چند وجه واقعا مهم است که دلار آمریکا آنها را دارد. نخست، دلار آمریکا اعتباری محکم دارد و پشتاش به ارتشی قدرتمند و بزرگترین اقتصاد در تاریخ جهان گرم است. دوم اینکه، دلار آمریکا دارای یک چهارچوب مالیاتی و نظارتی گسترده است. سوم اینکه دلار آمریکا میتواند به ارز دیجیتال بانک مرکزی بدل شود، چیزی که ممکن است ارزش کاربردی بیت کوین را از بین ببرد. تنها چیزی که بیت کوین دارد و دلار آمریکا هرگز نخواهد داشت، ناشناس بودن کامل، تمرکز زدایی ( جز این خطر ازار دهنده که برخی از میلیاردها بیشتر بیتکوینهای موجود را بخرند و از فروش آن امتناع ورزند) و استفاده از شبکه بلاک چین است.
این واقعیت را بپذیریم که اگر ایالات متحده از تدوین چهارچوب مالیاتی و مقررات گذاری برای بیت کوین اجتناب کند، ایندهای بهعنوان ارزجهانی نخواهد داشت. اگر ماکسیمالیستهای بیت کوین را عصبانی نکنم، باید اشاره کنم که «نقاط عطف» بیت کوین با دلار تعریف میشوند. رخداد «بیت کوین یک میلیون دلاری» یک ویژگی بسیار مهم دارد آن اینکه همچنان با دلار سنجیده میشود. ارزش یک بیتکوین معمولا صرفا با اشاره به اینکه چند دلار ارزش دارد، مشخص میشود.
مضاف بر این، بیتکوین ارزش معاملاتی بسیاری کمی دارد. من هنوز نمیتوانم به پمپ بنزین محل بروم و هزینه بنزین را با بیت کوین پرداخت کنم. شبکه لایتینگ تا حدودی این کار را امکان پذیرتر کرده است اما هنوز در مراحل اولیه مقبولیت است. هرکسی که به واقعیت اعتنا کند نباید قبول کند که بیتکوین در آینده نزدیک به ارزی جهانی تبدیل خواهد شد و یقینا نباید با این چشمداشت سرمایه گذاری کند.
اگر شما بخواهید از بیت کوین به عنوان ابزار پوششی دربرابر بحران کاهش قیمت دلار آمریکا استفاده کنید خیلی خوب است اما آیا واقعا به این زودیها بدل ارزی جهانی میشود؟ لطفا از توهم بیرون بیایید. دومین اقتصاد بزرگ جهان پیشتر به صراحت ممنوعیت معامله رمزامرز را اعمال کرده است. و بزرگترین اقتصاد دنیا به آسانی جایگاه خود را به عنوان ارز ذخیره جهان به چند خط کد کامپیوتری نمیدهد.ممکن است برخطا باشم. ممکن است انقلاب مالی غیرمتمرکزی رخ دهد که در آن بیت کوین ارزجهانی دنیای آینده باشد.
سو رفتار (مدیریت ریسک در اقتصادرفتاری و نظریه بازی)
سرآخر برای گره زدن دو بحث قبلی، بهتر است سراغ بحثی در اقتصادرفتاری و نظریه بازی رویم. عنوان این بخش مربوط به کتابی است که من اخیرا شروع به خواندن کردم. «(سو)رفتاربازارها» که بنوا ماندلبرو آن را نگاشته است. نظریه ماندلبر با کاربرد اساسی هندسه فراکتال در بازارهای مالی چنین میگوید که مدیریت ریسک در نظریه مالی مدرن به شدت بدفهمیده شده است.
بنیاد نظریه مالی جدید این فرض است که واریانس و انحراف معیار اجزای اصلی ریسک بازار هستند. بعلاوه، یکی از ارکان نظریه مالی مدرن این است که رخدادهای بازار از توزیع نرمال استاندارد یا « منحنی زنگی شکل[6]» پیروی میکند. در پرتو این باور، نظریه مالی مدرن «ریسک دنباله[7]» را به رسمیت میشناسد اما وقوع آن را به شدت دست کم میگیرد. ماندلبرو برای مثال به 19 اکتبر 1987 اشاره میکند که به «دوشنبه سیاه» معروف شد و در آن روز شاهد سقوط بیسابقه بازار سهام بودیم. برطبق توزیع نرمال استاندارد سقوط به این سطح احتمال بسیار کمی دارد که از نظر عملکردی معادل صفر درصد است.
این سورفتار، در نهایت ناشی از بدفهمی و مدیریت نادرست ریسک است. این تهدید در دوره جدید از معاملات که با بسامد بالا و الگوریتمی است، تشدید شده است. دورهای که در آن رایانهها بیدرنگ براساس فرضیاتی که در برنامه نویسیشان نوشته شده تصمیم میگیرند. ما در نهایت بخاطر بدفهمی اساسی از ریسک و جهش تاریخی در عرضه پول همراه با نازلترین نرخ بهره به نخ تسبیح این داستان میرسیم : خطر اخلاقی و انتظارات غلط. امری که دولت آمریکا زمینه شیوع آن را در کل صنعت مالی فراهم کرده است.
خطراخلاقی مفهوم حاشیهای در نظریه بازی است. نظریه بازی مطالعه چگونگی تعامل افراد و موجودات، عمدتا در فضای بازار، با یکدیگر است. خطر اخلاقی بیان میکند وقتی فرد از خطرات ریسک محافظت شود دیگر هیچ مشوقی برای در امان ماندن از ریسک وجود نخواهد داشت. این وضعیت به خوبی با وام دهی غیرمسئولانه بانک ها نشان داده شد و درسال 2008 زمانی که خزانهداری بانکها را با TARP (خرید داراییهای مسئلهدار) نجات داد ، محل جدی اختلاف شد.
بانکهای بزرگ تا سال 2008 وامهای رهنی غیرمسئولانه میدادند ، آن وامها را در اوراق بهادار با پشتوانه رهنی قرار میداند، از این اوراق به عنوان وثیقه در قرضههای بدهی وثیقهدار استفاده میشد و آنگاه بیمهنامههای معاوضه نکول اعتباری را برای این تعهدات میگرفتند. در این کابوسی که همه امروز با آن آشنا هستیم، یاد گرفتیم که نمیتوان دنبال سود بدون ریسک برپایه سرمایهای بی ارزش بود. به هرحال، وقتی « همه این کار را میکنند« آن هم در نظام سرمایه داری که به کسب و کارها میگوید یا به این کار ادامه دهید یا بمیرید، بیخردی انسان سریع فراگیر میشود.
این بیخردی آمیخته با میلیاردها دلار ، کل سیستم مالی جهانی را به زانو دراورد. سرآخر مالیات دهندگان آمریکا این بانکداران غیرمسئول را نجات دادند که مجازات اندک آنها در قبال آسیبی که وارد کردند کاملا شرم آور بود. بنابراین خطر اخلاقی، ریسکی جدی برای اقتصاد مدرن است. اگر بانکها بر این باور باشند که آنها « به طورنظامندی مهم» هستند و اعتقاد داشته باشند که از بحرانها سرسالم به در میبرند، حتی اگر علت بحران باشند چرا باید خودشان را درگیر مدیریت ریسک آزاردهنده و پیچیده کنند؟
هرچند مفهوم خطر اخلاقی کاملا متناسب با سرمایهگذاران خردی که بیت کوین میخرند نیست اما یقیننا با جریان سرمایهگذاران مشهوری که کریپتو و خدمات مرتبط با آن را تبلیغ میکنند، منطبق است. وقتی معروف هستید و مورد احترام، مردم به آنچه میگویید، باور میکنند. وقتی مردم به شما اعتماد دارند، دلشان میخواهد پولی را که به سختی به دست آوردند روی دارایی که شما تبلیغ میکنید، بگذارند.
وقتی یک دارایی پرمخاطره را تبلیغ میکنید چون در ازای آن پول گرفتید، در بهترین حالت آدمی غیر مسئول هستید. مطمئنا این امر نباید حواس ما را از سم بنکمن فرید که مجرمی واقعی است دور کند. اما اعمال آقای شگفت انگیز (کوین اولری) غیرمسئولانه، طمعکارانه و مذموم است و در عین حال از عواقب آنها در امان است. صادقانه بگویم، کوین اولری، تقصیرکار نیست و نباید چنین پنداشته شود. اما مثال خوبی برای خطراخلاقی است، زیرا من فکر نمیکنم اگر قرار بود مسئول تمام ضررهای احتمالی افرادی شود که بخاطر حمایت مالی او در اف تی ایکس سرمایه گذاری کردند، برای آنجا تبلیغ میکرد.
پس از چهل سال تورم پایین ناشی از جهانی شدن و رشد سریع درآمد شرکتها، اقتصاد مست از نقدینگی، نرخهای پایین و انتظارت غلط شده است. صنعت بانکداری شاید دومین بحران بزرگ خود در یک بازه زمانی 20 ساله تجربه کند و بسیاری از سرمایهگذاران خرد مقادیر زیادی از پولشان را به پای داراییهای دیجیتال بدون ارزش معاملاتی با کاربردی بریزند.
همه این اتفاقات بخاطر چند باور اصلی است : مالیات دهندگان ایالات متحده منجی بانکهای غیر مسئول خواهند شد، فدرال رزرو به سیاست پول ارزان خواهد برگشت و به زودی گاوها دوباره در بازارها گردخاک خواهند کرد. خطراخلاقی باعث تخصیص سرمایهگذاری غیرمسئولانه در ترازنامههای شرکتها و حساب شخصی شده که میتواند باعث حسابرسی مالی در سطوح بیسابقه شود.
دولت ایالات متحده در سال 2023 باید در کنار متعادل کردن تورم اعتماد رو به زوال مردم به بانکداری را بازگرداند و چهارچوب قانونی قدرتمندی برای بازار کریپتو تدوین کند. سال 2023، سالی است که با بازارهای نامتعادل و عدم قطعیت تعریف خواهد شد. من نمیتوانم به شما بگویم اکنون تخصیص دارایی مطلوب چیست اما میتوانم از شما خواهش کنم داراییهایتان را که شامل پول نقد هم میشود را در سبدهای متنوعی بچینید. و مسئولیت بدهی را به گردن بگیرید. من شیفته اقتصاد و بازارها هستم و جدا باور دارم که اکنون در یکی از جالبترین دورههای تاریخ بشریت زندگی میکنیم.
[1] fractional reserve
[2] Silvergate Capital
[3] Circle
[4] Charlie Munger
[5] maximalists
[6] bell curve
[7] tail risk